این غزل مثنوی از آتش سخنان شهید سید حسن نصرالله شعله ور است: نمی ارزی به آب بینی بز آه ای دنیا که در تو می شود تقدیم رقاصه سر یحیی و در تو می شکافد فرق إبن الکعبه را ملجم سر سجده به شمشیری که آغشته است با صد سم حسين ابن علی غلطیده در خون، در تو در گودال و شمر و خولی و امثالهم از قتل او خوشحال و در تو بمب می بارند بر بیروت غیرت، آه! و می خندد لبی شیطان صفت از قتل نصرالله بخند ابلیس، عمر خنده ات بسیار کوتاه است و فصل ناگزیر گریه هایی تلخ در راه است اگرچه دم به دم از زخم هایی تازه می سوزیم نه می ترسم نه غمگینم خدا با ماست پیروزیم خدا با ماست یعنی دست حق در آستین داریم خدا با ماست یعنی تکیه بر حبل المتین داریم خدا با ماست یعنی راه و رسم این جهان با ماست زمین با ماست، دریا، کوه و جنگل، آسمان با ماست خدا فرمان دهد با یک مگس ته می کشد نمرود و آهن می شود مومی میان پنجه داوود خدا فرمان دهد آماده رزمند طوفان ها و مامور خدا گردند شن ها در دل صحرا چه می بافید در سر از خیال خام صهیون ها که بیت العنکبوت اصلا ندارد تاب طوفان را دوباره داستان جنگ با اعوان جالوت است ننوشد آب بی رخصت، کسی که جلد طالوت است که مشتی آب هم از رود دنیا، می برد دل را و مهمان می کند در باورت تردید و دل دل را کسی که پیش روی ماست شیطان است، مردم نیست میان ما و شیطان صحبت از سوء تفاهم نیست ننوش آب و ببین باند جنایتکار قاتل را میان ما و اسرائیل جنگ حق و باطل را اگرچه رود دنیا پیش روی ماست اغواگر ولی سیراب ایمانند بسیاری از این لشگر قسم بر خون پاک هرچه مظلوم است تا هابیل برادر نیستم تا عمر دارم با بنی قابیل قسم بر خواب سرخ کودک معصوم غزاوی ابابیلانه می باریم بر هذیانتان سجیل خدا با ماست یعنی معجزه با ماست همسنگر و می بلعد شما را رود اردن مثل رود نیل چه نزدیک است روزی که نه یک کشور، نه یک قریه که نام یک طویله در جهان هم نیست اسرائیل فلسطین عاقبت از لوث صهیون پاک خواهد شد در أقصی آیه إنا فتحنا می شود ترتیل