دچار من است و دچارش منم قرار من است و قرارش منم مرا پرورش داده چون مرد جنگ بیا و ببین نسل آرش منم که در جاده‌های پر از سنگلاخ حماسی‌ترین تک سوارش منم اگر گاه‌گاهی خزانی شده چه غم، سبزی نوبهارش منم سرانگشت من باز گل کرده است در این روزها برگ و بارش منم شهیدی اگر رفت در فصل سرد بگو آفتاب مزارش منم وطن می‍‌رود؟ نه، وطن ماندنی‌است به عالم بگو، پاسدارش منم چه ترسی‌است از سختی امتحان کنار من است و کنارش منم بخوان! شعر تازه، برایش بخوان به ایران بگو شهریارش منم دعوت و پویش