پاییز را میتوان بِلاتکلیفترین فصلِ سال دانست. تکلیفش با خودش روشن نیست! صبح که چشم باز میکنی، هوا سرد است؛ چند ساعت بعدش از گرما کولر میزنی!
پاییز، فصلِ رنگها و برگهاست!
فصلِ زردها و قرمزها!
نارنجیها و نارنگیها!
فصلِ غمهایِ شیرین!
لیموشیرینهایِ تلخ!
ژاکتهای نازک!
آفتابهایِ خنک!
پاییز، آشفتهترین معجزهی طبیعت است!
اما همین فصلِ بهظاهر آشفته، از چنان نظمی برخوردار است که آدمی را به تامل وامیدارد. پاییز، حکم همان سیبی را دارد که نیوتون را به کشف قانون جاذبه رساند. تامل در پاییز، آدمی را به کشفِ حقیقتهای بزرگی از هستی نائل میکند! به اینکه زمستان یکهو نمیآید؛ بلکه قبلش این پاییز است که با ریزش برگها و بادهای موسمیاش از زمستان خبر میدهد! روحِ آدمیزاد هم همین گونه است.
یکهو یخ نمیزند!
نمیشکند!
از هم نمیپاشد!
گناه، برگهای درخت معنویت را یکییکی روی زمین میریزد!
و آرام آرام، خونِ تویِ رگهای روحِ آدمی منجمد میشود و درختِ روح به چوب خشکیده تبدیل میشود.
مثل پاییز که بعدش زمستان است!
🖋زهرا ابراهیمی
#پاییز
https://eitaa.com/roznevesht