"عصمت"
🥀عصمت در فراق شهید بهشتی 📚بازنشر برشی از کتاب عصمت به قلم سیده رقیه آذرنگ، درباره شهادت آیت الله بهشتی و هفتاد و تن از یاران با وفایش بمناسبت شهادت خادم الرضا، رئیس جمهور محترم و مغتنم جناب آقای آیت الله دکتر ابراهیم رئیسی و همراهان گرامی شان در حادثه سقوط بالگرد 🔻عصمت؛ دنباله‌رو روحانيوني مثل آيت‌الله بهشتي بود. در خواندن و شنيدن سخنانش سر از پا نمي‌شناخت. دفتر مرکزي حزب جمهوري در خيابان آفرينش بود. کلاس‌هايي در آنجا برگزار مي‌شد که خيلي به حضورش اهميت مي‌داد. هر روز با چند نفر از دوستانش به دفترحزب جمهوري مي‌رفتند و در کلاس‌ها شرکت مي‌کردند. علاقة شديدي به خواندن خبرها داشت. تمامي اخبارهاي روز را از طريق راديو، تلويزيون و روزنامه‌ها دنبال مي‌کرد. يک روزصبح به جز من و عصمت کسی خانه نبود. توی آشپزخانه مشغول آماده‌کردن ناهار بودم. عصمت هم توي حياط روي پله نشسته بود و به اخبار راديو گوش مي‌داد که يک‌دفعه صداي ناله‌اي به گوشم خورد. شعلة چراغ را کم کردم و رفتم توي حياط. عصمت بود. داشت گريه مي‌کرد. سرش را به ديوار مي‌زد و بلند مي‌گفت: «خدا، خدا، خدا!» مات و مبهوت نگاهش مي‌کردم. حال عجيبي داشتم. نزديک بود سکته کنم. با سختي رفتم طرفش. وقتي ازش پرسيدم: «چي شده؟» صورتش را طرفم چرخاند. دو قدم آمد جلو، افتاد کف حياط و با حالتي پريشان به سر و صورتش مي‌زد و هاي هاي گريه مي‌کرد. من هم که تعجب کرده بودم، دوباره پرسيدم: «چي شده؟! چه اتفاقي افتاده؟!» جواب داد: «چي بگم! مي‌خواستي چي بشه؟ نمي‌دوني کي رو از دست داديم، آيت‌الله بهشتي رو شهيد کردن!» دوباره زد زير گريه، مثل پدر از دست داده‌ها به خودش مي‌پيچيد. يکي در را محکم مي‌کوبيد. چادرم را از روي بند کشيدم پايين و سرم کردم، رفتم دم در. آقا يوسف بود. صداي گرية عصمت را از توی کوچه شنيده بود. تا مرا ديد سلام نکرده پرسيد: «چي شده؟! اتفاقي افتاده؟!» گفتم: «والا چي بگم!» اشاره کردم به عصمت و هيچي نگفتم. وقتي عصمت را ديد، با عجله آمد داخل خانه و کنارش نشست. تا چشمش به آقا يوسف افتاد. با صداي گرفته به او گفت: «عمو! آيت‌الله بهشتي شهيد شد.» چشمانش سرخ شده بود. ناي بلند شدن نداشت. کلي باهاش حرف زد تا کمي آرام شد. بعد دستش را گرفت و از زمين بلندش کرد. عصمت که رفت سمت هال. آقا يوسف راديو را از روي زمين بلند کرد و داد دستم و با ناراحتي بهم گفت: «مراقبش باش. روحيه‌اش خيلي بهم ريخته.» بعد از کمي خداحافظي کرد و رفت. 🌹به کانال شهید عصمت پورانوری در پیامرسان ایتا بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc