دیشب که صداو سیما مثل ببو گلابی ها خواب بود و خبرگزاری های رسمی هم اخبار گرد منتشر می کردند، اما کانالهای تلگرامی از شروع جنگ خبر می دادند و بسته خرید سرمایه دلاری و طلایی پیشنهاد می دادند و کانالهای ایتایی از بسته شدن آسمان پایتخت خبر منتشر می کردند، ساعت 12:30 شب از مهمانی عیدفطر خانواده برگشتیم. دخترم از شنیدن خبر جنگ ترسید. پسرها نترسیدند. شروع کردیم به حرف زندن. باید برای بچه می آوردیم که از ترس به شجاعت برسد. باید می فهمید که جنگ واقعیت قالب زندگی بشر بوده و رنج و صبر آن شیرین است. ناموفق نبودیم! بعد شروع کردیم به خواندن سرودهایی که حفظ هستیم. بچه ها ساعت 2 صبح، با امید خوابیدند. با امید به خدایی که چنین روزهای مهمی را در زمانه ما قرار داده است... ⚠️پی نوشت: دیشب از خبرنگاران و مدیران خبری رسانه های رسمی، عمیقا پیش خدا گله کردم. جوری خبررسانی می کنند که نه خوفی بیاورد و نه امیدی! و چه دنیای سردی برای زندگی انقلابی برپا کرده اند! در این کشور ههم قصه ای برای گفتن دارند، الا این جماعت رسمیت یافته به جمهوری اسلامی!! این همه ذهن های گِرد و کوچک و زنگ زده، چطور در ژورنالیسم رسمیِ مهمترین انقلاب قرن بیستم لانه کرده است؟!!! 🆔 @social_theory