توحيد عبارت است از حاكميت الله بر زندگى انسانها، نه فقط اينكه انسان معتقد باشد كه يك خدايى هم هست. خب! خود كفار قريش مگر معتقد به خدا نبودند؛ البته آنها شريك قائل بودند براى خدا، آن شركا را هم شفعاى خودشان مىدانستند پيش پروردگار. توحيد به آن حادّ معناى توحيد، عبارت از اين است كه در جامعه حاكميت خدا باشد، خب حاكميت خدا به چيست؟ حاكميت خدا به اين است كه اولاً؛ قوانين الهى در جامعه جارى بشود، آن چيزى كه قانون الهى است، او در جامعه اجرا بشود نه قوانين خاصّ آمريكا يا قوانين خاصّ شوروى يا قوانين غربى و قوانين بشرى، قوانين منطبق باشد با كتاب الله...
هر نوع سلطه معنوى و مادى از نظر اسلام بر انسانها ممنوع است؛ هم سلطه فكرى و هم سلطه مادى؛ مادامى كه منتهى به خدا نباشد: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»؛ يعنى سلطه فكرى و روحى رهبان و احبار هم ربوبيت است و ممنوع است؛ سلطه مادى فرعونى هم ربوبيت است و ممنوع است. و حكومت، حق ذات مقدس پروردگار است بر انسانها و لا غير.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_دوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری