_ 16 📌 پیر مرد درشکه چی (2) 🔆 پیر مرد درشکه چی یک بزرگ در حاشیه شهر داشت. هر چه حیوان مریض از سگ و گربه و پرنده و... در سطح شهر می‌دید با خودش می‌آورد کاروانسرا و آن‌ها را می‌کرد. می‌گفت این ها مخلوقات خدا هستند، خدا را خوش نمیاد بدون مراقبت رها باشند. 🔆 همدان که خیلی سرمای عجیبی داشت، خیلی روزها چندین نان می‌خرید و پشت درشکه می‌گذاشت و می‌رفت سمت گنجنامه، نان‌ها را تکه تکه می‌کرد توی صحرا می‌ریخت. می‌گفت پرنده‌ها و حیوانات توی این سرما غذا پیدا نمی‌کنند. 🆔 @taalighat