تعلیقات
#قدیمیها _ 5 🔻 معامله با کاسب های مهذب 🔻 ❇️ یکی از #مبارزین قدیمی و متدین و مهذب همدان، شخصی بود
#قدیمیها _ 6
❇️ پدربزرگ ما از #تجار سرشناس و #اهل_احتیاط بود. طبیعتاً با افراد بسیاری معامله داشت. روزی با کسی معاملهای انجام داد. کالا تحویل مشتری شد و ایشان هم مبلغ کالا را دریافت کردند.
❇️ بعد از مدتی به ایشان خبر رسید آن مشتری از این معامله #متضرر شده. (یا بعدا آن جنس کاهش قیمت پیدا کرده یا آن طرف نتوانسته با قیمتی که سود خوبی ببرد کالا را بفروشد.)
❇️ پدربزرگ کسی را فرستادند سراغ آن فرد. طرف آمد و پدربزرگ مبلغی که وی دچار زیان شده بود را به او پرداخت کرد و بعد فرمود: دیگه با من معامله نکن، چون معلوم شد دست من برای تو #برکت نداره...
📌 #قدیمیها منفعت دیگری را بر خودشان ترجیح میدادند و دنبال کسب سود به هر قیمتی نبودند.
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 6 ❇️ پدربزرگ ما از #تجار سرشناس و #اهل_احتیاط بود. طبیعتاً با افراد بسیاری معامله داشت.
#قدیمیها _ 7
🔻 پزشک مردمی 🔻
☘ یکی از پزشکان قدیمی و بسیار سرشناس همدان که در دهه 40 شمسی شهردار همدان هم بود، فردی بود به نام #دکتر_منصور. تحصیلکرده #فرانسه، متخصص قلب و جزو 5 پزشک برتر همدان.
☘ دکتر منصور بر خلاف همه اطبا، در روزهای #تعطیل در #مطب حاضر بود. گفتند آقای دکتر همه پزشکها ایام تعطیل استراحت میکنند، شما چرا به مطب میای؟ گفته بود: الان که دکتر در دسترس نیست #مردم به من نیاز دارند.
☘ از بیماران نیازمند #ویزیت نمیگرفت و با داروخانهای قرارداد داشت که داروی بیماران نیازمندی که معرفی میکند را #رایگان تحويل دهد. بعدا خودش هزینه را به داروخانه میداد.
☘ فرزندانش همه #خارج از کشور تحصیل میکردند و یکی از آنها چهرهای بینالمللی بود. گفته بود راضی نیستم خارج بمانید و به اجنبی خدمت کنید. برگردید به #کشور به مردم خودتان خدمت کنید.
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 7 🔻 پزشک مردمی 🔻 ☘ یکی از پزشکان قدیمی و بسیار سرشناس همدان که در دهه 40 شمسی شهردار ه
#قدیمیها _ 8
☘ همانطور که گفتم #دکتر_منصور از کسی که مستمند بود نه تنها #ویزیت دريافت نمیکرد که هزینه درمان او را هم میداد.
☘ دکتر منصور متخصص قلب بود. اما #مردم به خاطر علاقه و اعتمادی که به او داشتند برای بیماریهای معمولی مثل سرماخوردگی و... هم به او مراجعه میکردند.
☘ در این میان اگر کسی برای #بیماری_قلبی به او مراجعه میکرد تعرفه متخصص قلب را بهعنوان #ویزیت دریافت میکرد ولی اگر کسی برای بیماریهای دیگر و امور دم دستی تر مراجعه کرده بود، تعرفه #پزشک_عمومی را دریافت میکرد. یعنی تا این حد #احتیاط داشتند #قدیمیها...
#قدیمیها
#احتیاط
#مردم_داری
#مواسات
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 8 ☘ همانطور که گفتم #دکتر_منصور از کسی که مستمند بود نه تنها #ویزیت دريافت نمیکرد که ه
#قدیمیها _ 9
🌿 سال 1357 بود. رفتم به #بازار_تهران سری به حجره عمویم زدم. ظهر بود و هوا گرم. پیرمرد #دستفروشی کنار بازار شربت خاکشیر خنک میفروخت.
🌿 رفتم و یک لیوان شربت خاکشیر از #پیرمرد خریدم. تکه یخی داخل لیوان انداخت و لیوان را پر کرد از شربت. جرعه جرعه میخوردم و خنک میشدم. لیوان نصفه شده بود، کمی نفس گرفتم که پیرمرد با ملاقه اش دوباره لیوان را پر کرد از شربت.
🌿 گفتم حاجی من یک لیوان بیشتر نخواستم که، چرا دوباره شربت ریختی؟
🌿 گفت: من یک لیوان شربت خاکشیر فروختم نه یک لیوان یخ و شربت. بار اول که شربت ریختم نیمی از لیوان را یخ پر کرده بود و الان باقی سهم شربت را ریختم که #مدیون نباشم.
📌 خاطره از دکتر محمدرضا عراقچیان
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 9 🌿 سال 1357 بود. رفتم به #بازار_تهران سری به حجره عمویم زدم. ظهر بود و هوا گرم. پیرمرد
#قدیمیها _ 10
☘ با گروهی از دانشجویان برای بازدید از امکنه تاریخی و بناهای سنتی #یزد عازم این شهر شدیم.
☘ در #بازار یزد انواع صنایع دستی خودنمایی میکرد. هر کسی در مغازهای مشغول خرید چیزی بود.
☘ من هم وارد مغازهای شدم تا چیزی خریداری کنم. اما با برخورد عجیب فروشنده روبرو شدم.
☘ فروشنده با کمال ادب گفت: ببخشید اگر ممکن است از مغازه کناری ما خرید کنید!
📍گفتم: چرا؟
📍گفت: راستش من از صبح تا حالا مشتری داشتم و شکر خدا دشت کردم ولی این بنده خدا از صبح هیچی مشتری نداشته! گفتم از اون خرید کنید کسب اونم رونق بگیره...
📌 خاطره از دکتر عراقچیان
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 10 ☘ با گروهی از دانشجویان برای بازدید از امکنه تاریخی و بناهای سنتی #یزد عازم این شهر
#قدیمیها _ 11
📌 جلوی خانهدار شدن مردم را نگیرید...
☘ پیرمرد، یکی از بازارهاي متمکّن و البته بسیار #اهل_احتیاط همدان بود.
☘ میگفت: هیچ وقت #زمین و خانه را بهعنوان سرمایه و برای تجارت نخرید. اینکه یک یا چند قطعه زمین یا چند واحد مسکونی بخرید و بگذارید کنار برای اینکه سرمایه تان افزوده شود، این کار اشکال دارد....
☘ چون با این کار، زمین را از یک کالای مصرفی به کالای تجاری تبدیل میکنید و جلوی خانه دار شدن خیلیها را میگیرید. طوری #تجارت کنید که دیگران از تجارت شما، ضرر نکنند.
☘ چه صاحبخانههایی که چشم به ناموس #مستأجرها دارند، اگر جلوی خانهدار شدن اینها را بگیرید، در نگاه سوء آن صاحبخانهها شریکید...
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 11 📌 جلوی خانهدار شدن مردم را نگیرید... ☘ پیرمرد، یکی از بازارهاي متمکّن و البته بسی
#قدیمیها _ 12
☘ پیر مرد، پسرش از چهرههای سرشناس و مدیران شهر بود. روزی میخواست از بانک #وام بگیرد. پیر مرد با خبر شد.
☘ گفت پسرم: شما از بانک وام نگیر. چون همه تو را میشناسند و به محض درخواست وام، احتمالاً #بدون_نوبت به تو وام میدهند و تو نمیدانی چند نفر از مردم پیش از تو در نوبت وام بودند.
☘ مبادا بهخاطر جایگاه اجتماعی ات باعث تضییع حق مردم بشی...
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 12 ☘ پیر مرد، پسرش از چهرههای سرشناس و مدیران شهر بود. روزی میخواست از بانک #وام بگیر
#قدیمیها _ 13
❇️ مرد #قماربازی در محله زندگی میکرد. روزی پیر مرد به او گفت چرا قماربازی میکنی؟ گفت: کار دیگری بلد نیستم و راه امرار معاشم این است.
❇️ #پیرمرد گفت: اگر راه دیگری برای امرار معاش داشته باشی قمار را کنار میگذاری؟
مرد فکری کرد و گفت: بله
❇️ پیر مرد تعداد زیادی مرغ و چندتا خروس برایش خرید. مرد از راه فروش تخم مرغ گذران زندگی میکرد و دیگر #قمار را کنار گذاشت.
📌 #قدیمیها به فکر محیط پیرامون خود بودند و دغدغه #کسب_حلال همه را داشتند...
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 13 ❇️ مرد #قماربازی در محله زندگی میکرد. روزی پیر مرد به او گفت چرا قماربازی میکنی؟ گ
#قدیمیها _ 14
☘ #محله_مهربانی
❇️ توی #محله کسانیکه وضعیت مالی بهتری داشتند، یک حساب جداگانه توی دفتر #میوهفروش و قصاب محله باز میکردند. ماهیانه یک مبلغی به او میدادند تا وقتی افراد #فقیر مراجعه میکنند کالا را با قیمت بسیار پایینتر از قیمت اصلی به فرد بدهد و مابهالتفاوت را از این حساب کم کند.
❇️ #پیرمرد چند حساب ماهیانه داشت. یکی پیش میوهفروش محل، یکی قصاب و یکی هم داروخانه. هم بهفکر خورد و خوراک #فقرا بود هم به فکر درمان و دارو.
❇️ #قدیمیها حواسشان هم به اطرافشان بود و هم به رعایت شأن و عزت نفس #همسایه فقیر که مبادا با کمک مستقیم احساس سرافکندگی پیدا کند.
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 14 ☘ #محله_مهربانی ❇️ توی #محله کسانیکه وضعیت مالی بهتری داشتند، یک حساب جداگانه توی
#قدیمیها _ 15
📌 پیر مرد درشکه چی (1)
🔆 پیر مردی بود درشکه چی، محاسن خیلی بلند سفیدی داشت و هیبت خاصی. یک روز آمد دفتر، #علی_آقا دست به سینه مقابلش ایستاده بود و هر چه پیر مرد میگفت، علی آقا فقط میگفت: چشم، اطاعت میشود. موقع خداحافظی هم بر خلاف رویه عادی، پیر مرد را تا خروجی دفتر بدرقه کرد.
🔆 پرسیدم #علی_آقا این پیر مرد کی بود؟ گفت: در فلان محله داشتند #مسجدی میساختند به نام مسجد امام حسن ع، موقع افتتاحیه و بهرهبرداری از مسجد، چون پولی نمانده بود، مسجد را با کارتن و مقوا فرش کردند.
🔆 این پیر مرد آمد و با تعجب نگاهی کرد و دستی به محاسنش کشید و رفت. بعد از ساعتی با درشکه اش تعداد زیادی #فرش آورد و توی مسجد پهن کرد.
🔆 گفت: دیدم این رسم #مردانگی نیست خانه پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها بدون فرش باشد و خانه من فرش داشته باشد. همه فرشهای خانهاش را آورده بود مسجد...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻 پینوشت: #علی_آقا، دکتر علی آقامحمدی نماینده ادوار اول و دوم و سوم همدان در مجلس شورای اسلامی است که در همدان به #علی_آقا معروف است.
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 15 📌 پیر مرد درشکه چی (1) 🔆 پیر مردی بود درشکه چی، محاسن خیلی بلند سفیدی داشت و هیبت خ
#قدیمیها _ 16
📌 پیر مرد درشکه چی (2)
🔆 پیر مرد درشکه چی یک #کاروانسرای بزرگ در حاشیه شهر داشت. هر چه حیوان مریض از سگ و گربه و پرنده و... در سطح شهر میدید با خودش میآورد کاروانسرا و آنها را #تیمار میکرد. میگفت این ها مخلوقات خدا هستند، خدا را خوش نمیاد بدون مراقبت رها باشند.
🔆 #زمستانهای همدان که خیلی سرمای عجیبی داشت، خیلی روزها چندین نان #سنگک میخرید و پشت درشکه میگذاشت و میرفت سمت گنجنامه، نانها را تکه تکه میکرد توی صحرا میریخت. میگفت پرندهها و حیوانات توی این سرما غذا پیدا نمیکنند.
🆔 @taalighat
#قدیمیها _ 17
⌛️ بین بازاریهای قدیمی مرسوم بود قبل از اینکه شروع به کسب و کار کنند، ابتدا شش ماه به #حوزه علمیه میرفتند و احکام کسب و کار (#مکاسب) میآموختند تا بر اساس روش اسلامی تجارت کنند.
🔹 قدیمیها همیشه با یک #عالم در ارتباط بودند و مشکلات خود را اعم از اقتصادی و شخصی و خانوادگی با او طرح میکردند.
📌 #کسب_حلال و حیات دینی برای #قدیمیها خیلی مهم بود.
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 17 ⌛️ بین بازاریهای قدیمی مرسوم بود قبل از اینکه شروع به کسب و کار کنند، ابتدا شش ماه
#قدیمیها _ 18
🔻 نقش تربیتی بزرگان هر جمع (1)
☘ یک مفهوم بسیار اثرگذار در بین قدیمیها، مفهوم #بزرگ و بزرگتری بود. هر صنف و هر جمعی یک بزرگ داشت که در شعاع او اتفاقات مبارکی رقم میخورد.
☘ یکی از مهمترین دغدغههای بزرگ یک جمع #دغدغه_تربیت بود. دغدغه #رشد اطرافیان بود. بزرگترها خودشان را نسبت به رشد اطرافیانشان مسئول میدیدند.
☘ حالا این دغدغه و این بزرگی کردن بروزات و #ظهورات مختلفی داشت. گاهی با گفتن یک تذکر، گاهی با یک حضور بهموقع هنگام انحراف، گاهی با ریش سفیدی هنگام اختلاف بین دونفر، گاهی با سنگ صبور شدن، گاهی با انتقال یک تجربه، و... . بزرگ، بزرگی میکرد و #تکیهگاه جوانترها بود.
☘ از یک سو بزرگترها #بزرگی میکردند، ستون خیمه یک جمع بودند و نقش #پدری و #مربی گری برای اطرافیانشان داشتند.
☘ از سوی دیگر #کوچکترها دنبال یک #بزرگ بودند و نسبت به بزرگ جمع خود، کوچکی و #تبعیت و خضوع داشتند. با کنار هم قرار گرفتن این دو عنصر، امر #تربیت رقم میخورد. البته در هر جمعی بر اساس تراز همان صنف و جمع.
☘ نکته مهم اینکه:
📍هم بزرگان جمع، بزرگی میکردند و مدار و محور و تکیهگاه و #مربی و مرشد بودند.
📍هم کوچکترها، بهدنبال بزرگتری بودند تا دست در دست او نهند. کوچکی کردن در مقابل بزرگ ترها، بزرگی و رشد و تعالی به همراه داشت.
❇️ یک آسیب مهم بین جوانان امروزه این که اساساً خیلی احساس #نیاز به یک بزرگتر بهچشم نمیخورد. جوان خودش را صاحب تشخيص میداند و گوشش به حرف کسی بدهکار نیست. بزرگترها هم مثل قبل بزرگی نمیکنند.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
📌 به قول #قدیمیها تا کسی بزرگ نبیند، بزرگ نمیشود...
#بزرگترها_و_بزرگتری
#دغدغه_تربیت
#رشد_اجتماعی
#تکیهگاه
#تواصی
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 1 ☘ برای من #قدیمیها خیلی عزیز و محترم اند، خیلی ویژه و خاص و #کمیاب اند. خیلی برای دی
#قدیمیها _ 19
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (1)
🔅 #انقلاب، فرهنگ خاص خود را به همراه داشت. این فرهنگ، در حیات مدیران انقلابی از جلوه خاصی برخوردار بود. بهنحوی که برخی از مدیران را به دلیل تعلق به این رویه خاص، #پنجاه_و_هفتی خطاب میکردند يعني کسانی که هنوز در فضای گفتمانی اصیل انقلاب نفس میکشند.
🔅 امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند مرور برخی از این ارزشها در قالب خاطرات و تجربه زیستی مدیران #پنجاه_و_هفتی هستیم.
🔅 بیشک بین مدیران جوان امروز نیز کسانی که بتوان آنها را #پنجاه_و_هفتی نامید، وجود دارند. چرا که سخن از یک #فرهنگ و گفتمان است که در قالب رفتار مدیریتی بروز و ظهور میکند نه فقط یک گذشته و امری متعلق به #تاریخ. هر چند بروز برخی رفتارها در شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص، سهلتر است.
💠 مدیر #پنجاه_و_هفتی مدیر #جهادی و انقلابی است، اهل معامله با اصحاب قدرت و ثروت نیست.
💠 #مردم را واقعا صاحبان انقلاب و مدار مدیریت میداند. اهل مسامحه و سستی نیست. ساده زیست است و پر کار و کم توقع.
💠 خود را برای #انقلاب هزینه میکند. مدیر #پنجاه_و_هفتی متعلق به آرمانهای اصیل #خمینی است. همه همّ و غمّ او اعتلای انقلاب بهمثابه زمینه ظهور است...
🔻🔻🔻
📝 مدتی از خاطرات مدیران #پنجاه_و_هفتی خواهم نوشت...
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 19 #مدیران_پنجاه_و_هفتی (1) 🔅 #انقلاب، فرهنگ خاص خود را به همراه داشت. این فرهنگ، در حی
#قدیمیها _ 20
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (2)
❇️ یکی از #مدیران_ارشد بود و به اقتضای مسئولیتش دائماً در سفر کاری داخلی و خارجی بود. اصطلاحاً دائم درگیر #مأموریت بود.
💰#حق_مأموریت سفرهای خارجی هم با دلار حساب می شد و قاعدتاً مبلغ قابل توجهی بود. اما می گفت:
❇️ من در تمام طول دوره مدیریتم معنای دو چیز را نفهمیدم:
📌 حق مأموریت و اضافه کار
📍هیچ وقت حق مأموریت نگرفتم چون حقی به گردن انقلاب ندارم تا آن را بستانم.
📍هیچ وقت هم اضافه کار نگرفتم چون ما کار اضافه ای برای #انقلاب نکرده ایم. ما آنقدر مدیون انقلاب هستیم که این اضافه کاری ها به پای آن هیچ است...
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔹 پینوشت:
📌آنچه از این دست خاطرات مینویسم به معنای #توصیه نیست، و به معنای تخطئه کسانی که مثلاً حق ماموریت دریافت میکنند هم نیست. بلکه تنها به این هدف است که بدانیم برخی در چه مراتبی اهل #احتیاط بودند.
📌برخی در مقابل بیتالمال و انقلاب خود را مسئول ميدانند و برخی دیگر طلبکار بیتالمال و انقلاب اند و به راحتی #حقوق_نجومی میگیرند و این را حق خود میدانند.
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 20 #مدیران_پنجاه_و_هفتی (2) ❇️ یکی از #مدیران_ارشد بود و به اقتضای مسئولیتش دائماً در س
#قدیمیها
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (3)
☘ رئیس سازمان برنامه و بودجه استان بود. #مأموریتی داشت و باید به تهران میرفت.
☘ همسرش بیمار بود و اتفاقا همان ایام تهران نوبت پزشک داشت. بهطور طبیعی باید باهم میرفتند تهران... اما آقای مدیر مکث کرد و گفت:
🔹 با ماشین اداره نمیتوانم #کار_شخصی انجام بدهم.
☘ خبر به گوش #استاندار رسید، استاندار گفت با مسئوليت من میتوانی همسرت را همراه خودت ببری.
📌 اینطور در مورد #بیت_المال احتیاط میکردند... نه اینکه ماشین و راننده اداره بهعنوان خدمتکار خانوادگی مدیر عمل کنند...
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها #مدیران_پنجاه_و_هفتی (3) ☘ رئیس سازمان برنامه و بودجه استان بود. #مأموریتی داشت و باید به
#قدیمیها
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (4)
❇️ نامزد #انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. دو روز مانده بود به انتخابات مجلس، بلیط #مشهد گرفت و رفت خدمت امام هشتم علیه السلام.
❇️ می گفت: بمانم اینجا چکار؟ وظیفهای که داشتم را انجام دادم. می روم خدمت امام علیه السلام، توسل کنم آنچه خیر من و شهر است پیش بیاید.
❇️ آرامِ آرام بود. نه دغدغه رأی نیاوردن داشت نه حرص و اشتیاق رأی آوردن، نه گرفتار لابی و نه اضطراب و استرس هایی که خیلی از نامزدها داشتند.
📍نمایندگی را یک فرصت برای #خدمت به #انقلاب می دانست نه یک طعمه یا پله برای ترقی.
#علی_آقامحمدی
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها #مدیران_پنجاه_و_هفتی (4) ❇️ نامزد #انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. دو روز مانده بود به ا
#قدیمیها
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (5)
🔅 #نماینده مجلس شورای اسلامی بود و وسط یک جلسه مهم کاری برای حل مشکلی از #مشکلات_شهر بود.
🔅 بین جلسه کسی آمد و در گوش او گفت: پدرتان در بستر و در حال احتضار است، خودتان را فوراً به منزل برسانید.
🔅 چند ثانیه در فکر فرو رفت و بعد رو به آقای سید رضا اکرمی [وزیر اسبق آموزش و پرورش دولت شهید رجایی] کرد و گفت:
☘ شما از طرف من به منزل بروید و بالای سر پدرم #قرآن قرائت کنید. این جلسه ضروری است و من باید برای حل مشکل #مردم جلسه را ادامه دهم و نمی توانم اینجا را ترک کنم ولی اگر این کار ثوابی دارد، ثواب آن را به پدرم هدیه می کنم.
#علی_آقامحمدی
🆔 @taalighat
#قدیمیها
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (6)
🔻 رئیس یکی از سازمانهای اثرگذار بود. در جلسهای اداری از وی درخواست میشود صورتجلسه ای را امضاء کند که بهموجب آن برخی اتفاقات غیرمجاز و تضییع #حقوق_عامه صورت میگرفت. از امضاء صورتجلسه خودداری کرد.
🔻 دفعه بعد برای برخی #تغییر_کاربری های غیرمجاز مورد فشار قرار گرفت و در هر بار جریان قدرت و ثروت بهگونهای منفعتطلبی میکرد اما محکم ایستاده بود و کوتاه نمیآمد. هر چند میدانست باید هزینه #فسادستیزی را بپردازد.
🔻 آخرین بار پایین صورتجلسه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
این اقدام خلاف شرع انور است.
والسلام
🔻 به او گفتند: تو #دین را با #کار قاطی می کنی.
🔻 در نهایت مجبور به #استعفا شد، اما زیر بار کار خلاف شرع و قانون نرفت. مدتها در مضیقه شدید مالی بود اما از آرمان و اعتقادش کوتاه نیامد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📌 #مدیر_انقلابی با همه وجود پای اعتقادش میایستد و اهل #مسامحه و محاسبه منافع شخصی نیست.
#مدیر_انقلابی
#فسادستیزی
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها _ 17 ⌛️ بین بازاریهای قدیمی مرسوم بود قبل از اینکه شروع به کسب و کار کنند، ابتدا شش ماه
#قدیمیها _ 19
🔻 احتیاط در معامله...
☘ مرحوم سید جواد برقعی، پدر شهید سید احمد برقعی از افراد محترم و بازاریهای معتمد همدان بودند. حاج شیخ حسین #انصاریان معمولا وقتی به همدان میآمدند در منزل ایشان اقامت داشتند.
☘ روزی طبق روال عادی کسب و کار یک بار #انگور بسیار مرغوب به یک مشتری فروختند. حجم معامله بسیار زیاد بود و طبیعتاً سود خوبی هم نصیب ایشان شد. مشتری هم بار انگور را برای شهر دیگری میخواست و انگورها را جعبه جعبه داخل ماشین سنگین بار زدند و طرف رفت.
☘ مدتی گذشت به مرحوم #برقعی خبر رسید این فرد انگورها را برای تهیه #مشروب خریداری کرده است. ناگهان ایشان برآشفته شد و با خودروی شخصیاش حرکت کرد در جاده بهدنبال مشتری.
☘ بالاخره او را وسط جاده زنجان پیدا کرد و فرمود: من ثمن معامله و همه هزینههایی که متقبل شدی را میدهم ولی انگورها را پس بده، نمیخوام در تولید #مشروب شریک باشم.
🔻🔻🔻🔻
📌 پینوشت:
بهلحاظ فقهی این معامله اشکالی نداشته ولی قدیمیها چنان اهل احتیاط بودند که حتی حاضر به مشارکت در مقدمات امر حرام هم نبودند. نتیجه همین لقمه حلال با احتیاط میشود شهید بزگواری چون #شهید_سیداحمد_برقعی و استاد مهذب، عزیز و گمنامی چون حجتالاسلام والمسلمین #سیدجعفر_برقعی...
🔳 سالگذشته پدر شهید برقعی از دنیا رفتند و چند روز قبل هم مادر شهید برقعی، نثار روح مطهرشان #صلوات 🔳
🆔 @taalighat
تعلیقات
بچههای جبههای هم اینطور بودند؟ (درنگی بر رفتار تحقیرآمیز با بازداشتشدگان اغتشاشات) 🔻 این روزها
#قدیمیها
#مدیران_پنجاه_و_هفتی (7)
🔻 اوائل دهه هفتاد، #رئیس_زندان همدان بود. روزی که دورهی مسئولیتش تمام شد و میخواست از زندان برود، همه کارکنان زندان و زندانیها #گریه میکردند. دوست نداشتند حاجی از کنار آنها برود. حاج حمید اذکایی، رئیس زندان نبود، #پدر و مربی و رفیق آنها بود. دلسوز آنها بود. پیگیر حل مشکلات و مسائل شان بود.
🔻 برای مرخصی #زندانیان شرایط جالبی گذاشته بود. اگر کسی یک جزء #قرآن حفظ میکرد، یکماه مرخصی به او میداد. به ازاء حفظ هر جزء جدید، مرخصی جدیدی میداد. اما اگر کسی حافظ کل قرآن میشد، اگر شرایط قانونی زندانی اجازه میداد #آزادی او را پیگیری میکرد.
🔻 با همین روش اوضاع زندان کلا متفاوت شده بود. خیلیها اوقات زیادی از روز مشغول حفظ #قرآن بودند. کمکم انس با قرآن بر روی آنها تأثیر خودش را میگذاشت. برخی با حفظ کل قرآن از زندان آزاد شدند. #زندان شده بود #مدرسه.
🔻🔻🔻🔻
📌 این را گفتم که بدانیم میشود در دوره اخیر نسبت به برخی از #بازداشتیها که جوان و نوجوانان فریبخورده هستند، با این #رویکرد_تربیت_محور عمل کرد.
📌 آقا فرمودند #فضای_مجازی به #قتلگاه_جوانان تبدیل شده، بسیاری از این جوانان بازداشتشده گرفتار همین قتلگاه بودند، اگر هنوز اندک نفسی برای آنها مانده، کمک کنیم #احیا شوند.
#فضای_مجازی
#قتلگاه_جوانان
#نسل_جدید
#بازداشتیها
#تأملی_درباب_اغتشاشات1401
🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمیها #مدیران_پنجاه_و_هفتی (7) 🔻 اوائل دهه هفتاد، #رئیس_زندان همدان بود. روزی که دورهی مسئولیت
❇️ در ادامه برای دسترسی آسان، لینک یادداشتهایی که ذیل هشتک #قدیمیها با عنوان #مدیران_پنجاه_و_هفتی نوشته شده بود در ادامه تقدیم میشود 🔻🔻🔻
🔻 درباره مدیران پنجاه و هفتی
https://eitaa.com/taalighat/596
🔻 پرهیز از حق مأموریت
https://eitaa.com/taalighat/597
🔻 احتیاط در بیتالمال
https://eitaa.com/taalighat/598
🔻 فرصت خدمت
https://eitaa.com/taalighat/599
🔻 ترجیح حل مشکلات مردم به خود
https://eitaa.com/taalighat/600
🔻 مقاومت در برابر خلاف شرع
https://eitaa.com/taalighat/601
🆔 @taalighat
تعلیقات
#غصه 🔹 یک: چندی پیش دوست عزیز و انقلابی ای زنگ زد و اول و آخر #دولت_جدید را گفت. ازاینکه چقدر زحمت
❇️ مدتی ذیل هشتک #قدیمیها و #مدیران_پنجاه_و_هفتی خاطراتی ناب از زندگی زیبا و مجاهدانه قدیمیها نوشتم.
❇️ برخی گفتند خب این حرف ها دورهاش گذشته و دیگر از آن جنس آدمها پیدا نمیشود. اما کاملاً مخالفم و طی چند یادداشت برخی خاطرات از رفقایی که دهه شصتی و دهه هفتادی هستند و الان دارای مسئولیتهای مهماند با همان روحیهی جهادی و انقلابی مینویسم انشالله.
❇️ با یادداشت دیشب برخی احساس کردند دارم حکم کلی میکنم که همه مدیران جوان دوره جدید اینگونه اند، پس در ادامه از باب:
عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو
مواردی را مینویسم:
🔻🔻🔻🔻
#یادگاری
جبهه انقلاب و مسئله بزرگترها
☘ یک مفهوم بسیار اثرگذار در بین قدیمیها، مفهوم #بزرگ و بزرگتری بود. هر صنف و هر جمعی یک بزرگ داشت که در شعاع او اتفاقات مبارکی رقم میخورد.
☘ یکی از مهمترین دغدغههای بزرگ یک جمع #دغدغه_تربیت بود. دغدغه #رشد اطرافیان بود. بزرگترها خودشان را نسبت به رشد اطرافیانشان مسئول میدیدند.
☘ حالا این دغدغه و این بزرگی کردن بروزات و #ظهورات مختلفی داشت. گاهی با گفتن یک تذکر، گاهی با یک حضور بهموقع هنگام انحراف، گاهی با ریش سفیدی هنگام اختلاف بین دونفر، گاهی با سنگ صبور شدن، گاهی با انتقال یک تجربه، و... . بزرگ، بزرگی میکرد و #تکیهگاه جوانترها بود.
☘ از یک سو بزرگترها #بزرگی میکردند، ستون خیمه یک جمع بودند و نقش #پدری و #مربی گری برای اطرافیانشان داشتند.
☘ از سوی دیگر #کوچکترها دنبال یک #بزرگ بودند و نسبت به بزرگ جمع خود، کوچکی و #تبعیت و خضوع داشتند. با کنار هم قرار گرفتن این دو عنصر، امر #تربیت رقم میخورد. البته در هر جمعی بر اساس تراز همان صنف و جمع.
☘ نکته مهم اینکه:
📍هم بزرگان جمع، بزرگی میکردند و مدار و محور و تکیهگاه و #مربی و مرشد بودند.
📍هم کوچکترها، بهدنبال بزرگتری بودند تا دست در دست او نهند. کوچکی کردن در مقابل بزرگ ترها، بزرگی و رشد و تعالی به همراه داشت.
❇️ یک آسیب مهم بین جوانان امروزه این که اساساً خیلی احساس #نیاز به یک بزرگتر بهچشم نمیخورد. جوان خودش را صاحب تشخيص میداند و گوشش به حرف کسی بدهکار نیست. بزرگترها هم مثل قبل بزرگی نمیکنند.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
📌 به قول #قدیمیها تا کسی بزرگ نبیند، بزرگ نمیشود...
#بزرگترها_و_بزرگتری
#دغدغه_تربیت
#رشد_اجتماعی
#آسیبشناسی
#جبهه_انقلاب
#تکیهگاه
🆔 @taalighat
تعلیقات
📝 نقدی بر مقوله "جلسه" در زیست ما 📌بخش دوم: "جلسه" و محرومیت از "برکت" 🔻 اساساً "جلسه" در متن #حیا
چند خاطره درباره التزام به نماز اول وقت
☘ پیرغلام سیدالشهدا جناب #حاج_قربی که خاطرات زیادی دربارهاش نوشتهام
https://eitaa.com/taalighat_list/19
وقتی مجلس روضه میگرفت، معمولاً مجالس پر شور و طولانی میشد. بااین حال اگر وسط روضه و شور و حال، وقت اذان میرسید، به مداح میگفت #روضه را قطع کند، اذان بگوید و نماز اول وقت جماعت برقرار شود.
☘ برخی از #قدیمیها را دیده بودم وقتی زمان اذان و نماز اول وقت میشد بیاختیار مثل اسفند روی آتش میشدند. هر کاری بود قطع میکردند که اول وقت، فوت نشود. گاهی وسط جاده حتی، اگر وقت نماز میشد کنار جاده نماز را میخواندند و بعد راه را ادامه میدادند.
حضرت پدر میفرمودند: به تجربه و بارها دیدیم وقتی بهخاطر کاری که بهنظر مهم میآمد از نماز اول وقت صرف نظر کردیم، آن کار هم به سامان نمیرسید. اما اگر نماز را مقدم میکردیم همان کار با #برکت انجام میشد.
☘ هم ایشان میفرمودند: اوائل #انقلاب در جلسه کمیته انقلاب _با تعدادی از افرادی که امروز از چهرههای سرشناس سیاسی هستند_ بودیم، وقت نماز شد. تعدادی از افراد گفتند جلسه مهم است باید ادامه بدهیم، آقای ا.ح گفتند: #انقلاب کردیم برای نماز، نه اینکه برای کار نماز را عقب بیاندازیم، نماز اول وقت مقدم است بر جلسه.
اینطور جدی و مقید بودند.
#نماز
🆔@taalighat