eitaa logo
تعلیقات
1.1هزار دنبال‌کننده
348 عکس
50 ویدیو
25 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (طلبه حوزه قم) 📝مسیر ارتباط: @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
_ 20 (2) ❇️ یکی از بود و به اقتضای مسئولیتش دائماً در سفر کاری داخلی و خارجی بود. اصطلاحاً دائم درگیر بود. 💰 سفرهای خارجی هم با دلار حساب می شد و قاعدتاً مبلغ قابل توجهی بود. اما می گفت: ❇️ من در تمام طول دوره مدیریتم معنای دو چیز را نفهمیدم: 📌 حق مأموریت و اضافه کار 📍هیچ وقت حق مأموریت نگرفتم چون حقی به گردن انقلاب ندارم تا آن را بستانم. 📍هیچ وقت هم اضافه کار نگرفتم چون ما کار اضافه ای برای نکرده ایم. ما آنقدر مدیون انقلاب هستیم که این اضافه کاری ها به پای آن هیچ است... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹 پی‌نوشت: 📌آنچه از این دست خاطرات می‌نویسم به معنای نیست، و به معنای تخطئه کسانی که مثلاً حق ماموریت دریافت می‌کنند هم نیست. بلکه تنها به این هدف است که بدانیم برخی در چه مراتبی اهل بودند. 📌برخی در مقابل بیت‌المال و انقلاب خود را مسئول مي‌دانند و برخی دیگر طلبکار بیت‌المال و انقلاب اند و به راحتی می‌گیرند و این را حق خود می‌دانند. 🆔 @taalighat
(3) ☘ رئیس سازمان برنامه و بودجه استان بود. داشت و باید به تهران می‌رفت. ☘ همسرش بیمار بود و اتفاقا همان ایام تهران نوبت پزشک داشت. به‌طور طبیعی باید باهم می‌رفتند تهران... اما آقای مدیر مکث کرد و گفت: 🔹 با ماشین اداره نمی‌توانم انجام بدهم. ☘ خبر به گوش رسید، استاندار گفت با مسئوليت من میتوانی همسرت را همراه خودت ببری. 📌 این‌طور در مورد احتیاط می‌کردند... نه اینکه ماشین و راننده اداره به‌عنوان خدمتکار خانوادگی مدیر عمل کنند... 🆔 @taalighat
(4) ❇️ نامزد مجلس شورای اسلامی بود. دو روز مانده بود به انتخابات مجلس، بلیط گرفت و رفت خدمت امام هشتم علیه السلام. ❇️ می گفت: بمانم اینجا چکار؟ وظیفه‌ای که داشتم را انجام دادم. می روم خدمت امام علیه السلام، توسل کنم آنچه خیر من و شهر است پیش بیاید. ❇️ آرامِ آرام بود. نه دغدغه رأی نیاوردن داشت نه حرص و اشتیاق رأی آوردن، نه گرفتار لابی و نه اضطراب و استرس هایی که خیلی از نامزدها داشتند. 📍نمایندگی را یک فرصت برای به می دانست نه یک طعمه یا پله برای ترقی. 🆔 @taalighat
(5) 🔅 مجلس شورای اسلامی بود و وسط یک جلسه مهم کاری برای حل مشکلی از بود. 🔅 بین جلسه کسی آمد و در گوش او گفت: پدرتان در بستر و در حال احتضار است، خودتان را فوراً به منزل برسانید. 🔅 چند ثانیه در فکر فرو رفت و بعد رو به آقای سید رضا اکرمی [وزیر اسبق آموزش و پرورش دولت شهید رجایی] کرد و گفت: ☘ شما از طرف من به منزل بروید و بالای سر پدرم قرائت کنید. این جلسه ضروری است و من باید برای حل مشکل جلسه را ادامه دهم و نمی توانم اینجا را ترک کنم ولی اگر این کار ثوابی دارد، ثواب آن را به پدرم هدیه می کنم. 🆔 @taalighat
(6) 🔻 رئیس یکی از سازمان‌های اثرگذار بود. در جلسه‌ای اداری از وی درخواست می‌شود صورتجلسه ای را امضاء کند که به‌موجب آن برخی اتفاقات غیرمجاز و تضییع صورت می‌گرفت. از امضاء صورتجلسه خودداری کرد. 🔻 دفعه بعد برای برخی های غیرمجاز مورد فشار قرار گرفت و در هر بار جریان قدرت و ثروت به‌گونه‌ای منفعت‌طلبی می‌کرد اما محکم ایستاده بود و کوتاه نمی‌آمد. هر چند می‌دانست باید هزینه را بپردازد. 🔻 آخرین بار پایین صورتجلسه نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم این اقدام خلاف شرع انور است. والسلام 🔻 به او گفتند: تو را با قاطی می کنی. 🔻 در نهایت مجبور به شد، اما زیر بار کار خلاف شرع و قانون نرفت. مدت‌ها در مضیقه شدید مالی بود اما از آرمان و اعتقادش کوتاه نیامد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📌 با همه وجود پای اعتقادش می‌ایستد و اهل و محاسبه منافع شخصی نیست. 🆔 @taalighat
(7) 🔻 اوائل دهه هفتاد، همدان بود. روزی که دوره‌ی مسئولیتش تمام شد و می‌خواست از زندان برود، همه کارکنان زندان و زندانی‌ها می‌کردند. دوست نداشتند حاجی از کنار آن‌ها برود. حاج حمید اذکایی، رئیس زندان نبود، و مربی و رفیق آن‌ها بود. دلسوز آن‌ها بود. پیگیر حل مشکلات و مسائل شان بود. 🔻 برای مرخصی شرایط جالبی گذاشته بود. اگر کسی یک جزء حفظ می‌کرد، یک‌ماه مرخصی به او می‌داد. به ازاء حفظ هر جزء جدید، مرخصی جدیدی می‌داد. اما اگر کسی حافظ کل قرآن می‌شد، اگر شرایط قانونی زندانی اجازه می‌داد او را پیگیری می‌کرد. 🔻 با همین روش اوضاع زندان کلا متفاوت شده بود. خیلی‌ها اوقات زیادی از روز مشغول حفظ بودند. کم‌کم انس با قرآن بر روی آن‌ها تأثیر خودش را می‌گذاشت. برخی با حفظ کل قرآن از زندان آزاد شدند. شده بود . 🔻🔻🔻🔻 📌 این را گفتم که بدانیم می‌شود در دوره اخیر نسبت به برخی از که جوان و نوجوانان فریب‌خورده هستند، با این عمل کرد. 📌 آقا فرمودند به تبدیل شده، بسیاری از این جوانان بازداشت‌شده گرفتار همین قتلگاه بودند، اگر هنوز اندک نفسی برای آن‌ها مانده، کمک کنیم شوند. 🆔 @taalighat
❇️ در ادامه برای دسترسی آسان، لینک یادداشت‌هایی که ذیل هشتک با عنوان نوشته شده بود در ادامه تقدیم می‌شود 🔻🔻🔻 🔻 درباره مدیران پنجاه و هفتی https://eitaa.com/taalighat/596 🔻 پرهیز از حق مأموریت https://eitaa.com/taalighat/597 🔻 احتیاط در بیت‌المال https://eitaa.com/taalighat/598 🔻 فرصت خدمت https://eitaa.com/taalighat/599 🔻 ترجیح حل مشکلات مردم به خود https://eitaa.com/taalighat/600 🔻 مقاومت در برابر خلاف شرع https://eitaa.com/taalighat/601 🆔 @taalighat
❇️ مدتی ذیل هشتک و خاطراتی ناب از زندگی زیبا و مجاهدانه قدیمی‌ها نوشتم. ❇️ برخی گفتند خب این حرف ها دوره‌اش گذشته و دیگر از آن جنس آدم‌ها پیدا نمی‌شود. اما کاملاً مخالفم و طی چند یادداشت برخی خاطرات از رفقایی که دهه شصتی و دهه هفتادی هستند و الان دارای مسئولیت‌های مهم‌اند با همان روحیه‌ی جهادی و انقلابی می‌نویسم انشالله. ❇️ با یادداشت دیشب برخی احساس کردند دارم حکم کلی می‌کنم که همه مدیران جوان دوره جدید این‌گونه اند، پس در ادامه از باب: عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو مواردی را می‌نویسم: 🔻🔻🔻🔻
مردان اهل درد 🔹 کسی است که همه وجودش درد است. ، ، درد جامعه، درد انقلاب، درد انسان‌ها، درد رشد و هدایت ديگران، و بین این دردها خود را ندیدن، سودای خود نداشتن، دنبال مقام و منصب ندویدن... انقلاب با این جنس مردان پدید آمد و با همین جنس به آرمان هایش خواهد رسید 🔹 دیروز ساعتی در کنار یک مرد با این اوصاف بودم. از از آنهایی که پای انقلاب ایستاده نه پای منافع خودش، همه‌ی وجودش سوز بود. سوز و گدازش برایم مغتنم بود. باید کنار انسان‌های بزرگ و پر از سوز نشست تا بتوان شعله گرفت و کاری کرد. 🔹 غصه می‌خورد ازاینکه: ✔️ برخی به کارهای زودگذر و کوچک مشغولند و وظایف بزرگ را کنار گذاشته‌اند. ✔️ چرا متفرق هستیم و دست به هم نمی‌دهیم برای کارهای بزرگ ✔️ چرا از زاویه سازمان و اداره به انقلاب نگاه می‌کنیم نه از زاویه انقلابی و تمدنی و فراسازمانی ✔️ برخی چنان دنبال اسم و رسم و موقعیت و جایگاه اند که گویی انقلاب برای ما موقعیت رشدهای دنیوی است نه مأموریت‌های بزرگ تمدنی ✔️ غصه می‌خورد که چرا در بین برخی از ما سوز و غصه مردم کم شده، همت ها کوچک شده، دل به کارهای زودگذر ولی پر سروصدا خوش شده ✔️ غصه می‌خورد که این همه جوان قشر خاکستری در حال از دست رفتن است و ما آرام و بی‌درد نشسته‌ایم و کاری برای هدایت و رشد آن‌ها نمی‌کنیم. 🔹می‌گفت قبل از انقلاب نه پول داشتیم، نه موقیعت و دسترسی حاکمیتی، نه امکانات، تازه کلی تهدید و تعقیب ساواک هم بود اما لحظه‌اي آرام و قرار بین انقلابی‌ها نبود. وجودها شعله‌ور بود از درد و دغدغه 🔹 امروز هم امکانات هست، هم پول، اما انگار برخی کم کارتر شده‌اند... 🔻 می‌خورد برای انقلاب، برای جبهه، برای مردم و چقدر امروز به انسان‌هایی که صادقانه غصه می‌خوردند و سوز خود را برای دیگران هزینه می‌کنند محتاجیم، محتاجیم به و شورآفرین ... 🔻 غصه می‌خورد اما متوقف نمی‌شد، مأیوس نمی‌شد، به بن‌بست نمی‌رسید، حرکت می‌کرد مصمم‌تر از قبل و انقلاب از این جنس انسان‌ها می‌طلبد ... 🆔 @taalighat
بی‌نظیر همدان بود، کسی‌که او را نمی‌شناسند و این نشناختنِ سرمایه‌ها های فراوانی داشته برای امروز... ☘ مرحوم حاج محمد وقتی از برگشت دیگر لب به آب خنک و بستنی و... نزد. می‌گفت در مکه شدت گرما و سوز عطش را درک کردم و تازه فهمیدم امام را... 🖤 از غصه لب عطشان دیگر آب گوارایِ خنک ننوشید... 🆔@taalighat
🔻 را خیلی دوست دارم. آدم‌هایی که با همه وجود پای آرمان و انقلاب و اعتقادشان بودند نه با شعار. گویی نظام ارزشی شان متفاوت بود و اگر مدل شان را امروز بگویی، برخی شاید مسخره کنند. 🔻 اهل زمین گرفتن، ماشین گرفتن، امکانات ویژه گرفتن از دولت نبودند، احتیاط می‌کردند. 🔻 سال اول طلبگی استادی داشتیم از شاگردان آیت‌الله سعادت پرور، می‌گفت هر کسی به هرجا رسید از رسید. یکی از مهمترین ویژگی‌های همین در نسبت با قدرت و منافع شخصی بود. 🔻 در مورد محتاط بودند، در استفاده از محتاط بودند، همین‌جا است که دوری از مرزهای روشن می‌شود. 🔻 اما وقتی به اطرافم نگاه می‌کنم می‌بینم برخی جوان‌ها چقدر راحت با نشستن بر مسند قدرت، بهره‌مندی ها را برای خود حلال و طیب و طاهر و حق مسلم می‌دانند. هرچند مثال‌های نقض و جوان مؤمن انقلابی کم نیست اما همین مقدار هم رنج‌آور است. 🔹🔹🔹 لینک یادداشت‌هایی با عنوان 🔻 https://eitaa.com/taalighat/759 ➖➖➖➖ 🆔@taalighat