✍️ لباس دین(۱۷) 💠آسیب های خانوادگی لباس روحانیت ۲. اخلال در وظایف همسری 🔹همان طور که ما خودمان وقتی برای حضور در جامعه با این لباس متمایز مشکل داریم و اغلب احساس راحتی نمی کنیم، خانواده های ما بیشتر این مشکل را دارند. احتمالا شما هم هر دو نوع حضور را تجربه کرده اید. چه تفاوتی میان بیرون رفتن به اتفاق خانواده با عبا و قبا و عمامه و بیرون رفتن بدون این ها و با لباس معمولی و متداول، احساس کرده اید؟ جز این است که در اولی مانند یک آدم مقدسی که نباید هنگام سخن گفتن با همسرش لبخند بزند یا بخندد یا حرف بزند، خشک و بی احساسید و البته چاره ای هم ندارید؛ زیرا مردم همین طوری هم شما را تحت نظر دارند، بماند به این که بگو و بخند هم داشته باشید! پیش تر گفتم که حوزه مقدمات که بودیم می گفتند و تأکید می کردند «دست کم خانم هایتان ده قدمی از شما عقب تر بیایند.» آیا در این زندگی که بناست دختر جوان این جامعه و نه جامعه صد سال پیش، ده قدم از شوهرش عقب تر راه برود، آسایش خواهد داشت؟ تا چه مدتی این دختر می تواند این طور زندگی کند و دم بر نیاورد؟ 🔻طلبه ای می گفت: سال ها پیش همسرم دوست داشت مثل بقیه زن ها همراه شوهرش خرید بکند. برای همین، برای تعویض طلای مختصرش به بازار طلای قم، نه شهرستان رفتیم. من با عمامه و عبا و قبا بودم و در کنارم زن جوانی بود که دوست داشت در کنار شوهرش راه برود و از او در خریدش نظر بگیرد. از لحظه ای که وارد پاساژ طلافروشها شدیم، عذاب شب اول قبر من شروع شد. انبوه زنها راست و چپ عبور می کردند و با نگاه های تند و تیز آزارم می دادند. کاملا مشهود بود که مثل انگشت زایدی که بیرون می زند، در بازار طلا معلق هستم. میان آن همه زن، یک طلبه یک لاقبا، گیج و منگ کنار همسرش قدم می زند و به طلاها نگاه میکند و از این مغازه به آن مغازه می رود. در آن فشار روانی هر چه همسرم می گفت و می پرسید فقط تأیید میکردم و مدام تأکید می کردم که زودتر بخر برویم! خلاصه داستان را بگویم که با خوشحالی رفتیم با دعوا برگشتیم! البته که تقصیر از من بود. چون من در آن فضا نمی توانستم تقاضای طبیعی همسرم را برآورده سازم و با حوصله با او همراهی کنم. 👇👇 @Taammolate_talabegi