#شب_جمعه
#مناجات_و_روضه
#مناجات_امام_زمان
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ
حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک
کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ
الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ
در مناجات های موسی بن جعفر سلام الله علیه ، این عبارت به چشم می خوره
الَّلهمَّ لٰا تُخرِجنِی مِنَ التَّقصیر
خدا روزی نیاد که من دربرابر تو، خودم رو مقصر ندانم
بنده همیشه در برابر مولاش مقصره
مخصوصاً اگه مثل من عاصی باشه
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَ جُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ....
یه عده الان از کنار حرم کاظمین ، دارند کمیل می خوانند
یه عده هم خودشون رو رسوندند امام رضا
من و تو هم از کنار مضجع ملکوتی دختر موسی بن جعفر
داریم باهاش مناجات میکنیم
ساکت نباش
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
چی میخوایی؟!
صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة
همین اول دعا بگو
کل کوله بار گناهان عمرم رو آوردم
شنیدم سحر شب جمعه
تو بارم رو از روی دوشم بر میداری
بالحجة الهی العفو
ای بلا نبینی ان شاء الله
همه همه
از خود فرار کرده ام و ....
از خود فرار کرده ام و لٰا یُمکِنُ الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم
من آمدم ، ولی تو به روی خودت نیار
باهاش حرف بزن
سحر شب جمعه
خیلی دوست داره کسی باهاش حرف بزنه
من در میان راه زمین خورده ام بیا...
یٰا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه
ما با تو سحرها یه قراری داریم
حالا که من سر قرار دیر رسیدم
زمین خوردم ، تو بیا
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش ، بار
آدمی که بارش سنگینه ، دیر میرسه سر قرار
یه بار نشد ، در خونه ات بیام
رو سفید بیا
تو به ما نگاه کنی
بگی مرحبا ، چشم روشنی من شدی...
آنقدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
حرف ما نیست که بگی کی گفته آقا این گوشه و کناره
امیرالمومنین قسم خورد
فَوَ رَبّ علی
قسم به پروردگار علی
أنَّ حُجَّتَها عَلَیها قائِمَة ، ماشِیَةٌ فی طَرَقاتِها
مهدی من توی همین کوچه ها و راه هایی که شما میرید قدم میزنه
داخِلَةٌ فی دورِها و قُصورِها
یعنی مهدی من
به خدا قسم
بارها ، توی خونه ها و مجالستون اومده
یُسَلّـِمُ عَلی الجَماعَة
بارها به تک تکون سلام کرده
ما با این اعتقاد کمیل میاییم هر شب جمعه
آقامون داره نگاهمون می کنه
آنقدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکسالِ منم ، قطره ای ببار
قربون چشمای اشک آلودت برم
اصلا بگذار ، زبون صحبت رو عوض کنم
اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم...
عین روایته ها
وَکَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا (
سند)
اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم واگذار
برعکس شده
عوض اینکه ما منتظر تو باشیم
تو منتظر مایی
در انتظار آمدنم ایستاده ای ...
از در این مسجد که میایی تو
حتما سلام بهش بده
قربون پاهای خسته...
السلام علیک حینَ تَقوم
در انتظار آمـــدنم ایســتاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
ان شاء الله به دعای خودت، به دردت میخورم
ان شاء الله آبروت رو نمی برم
آرزو که عیب نیست
ان شاء الله یه روز توی خیمه ی سبزت می بینمت
وقتی علی بن مهزیار، زیارتش کرد
اونقدر محو جمال دلرباش شد
اصلا یادش رفت آداب گفتگو و زیارت رو به جا بیاره
حضرت بفلش کرد
آغوش رحمتت رو باز کن
کُلُّنا ضَیفُک َ وَ جٰارَک
ما سحر شب جمعه ، مهمون خودتیم
اگه تو من رو به آغوش بگیری ،
قول میدم از آغوشت جای دیگه نرم
یا أبانا استَغفِر لَنا ذنوبَنا
سه روز مهمون خیمه ی امامش بود
بعد از سه روز گلایه کرد
آقاجان ، نوزده سفر حجه که دارم میام
چرا قاصدت سفر بیستم اومده سراغم
حضرت فرمود تو بیست سفر حجه که فقط داری دنبال من میگردی
امّا کُنّا نَتَوَقَعُک َ لیلاً و نَهاراً
من مهدی شب و روز منتظر اومدن شما هستم
در انتظار آمـــدنم ایســتاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
حالا آقات رو صدا بزن
با این زمزمه ، صدات رو به همه عالم برسون
که ما صاحب داریم
ان شاء الله به درد صاحبمون هم می خوریم