اشک وصیتی بود که بعد از مرگِ هر احساس ؛ ریخته میشد، همان صدایی که نشان میداد قلب هزار تیکه شده و حتی از چشم هایش هم شکست چکه میکرد جایی برای حلق آویز کردن گمان ها و پر رنگیِ پشیمانی. ⇦خاکستر زرد