♦️گر زنان مصر، شیدای جمال یوسف‌اند یوسف از دلدادگان‌ِ روی‌ماه‌ِ مجتباست... ⚡️حکایت زنِ زیبایی که شیفتهٔ جمال بی‌بدیل امام حسن مجتبی علیه‌السلام شده‌بود... در روایت آمده است: روزى امام حسن علیه‌السلام در «ابواء» مشغول نماز بودند، ناگاه زن زيبايى وارد اتاق شد، بدين جهت امام حسن علیه‌السلام نمازش را مختصر نمود و به وى فرمود: آيا حاجتى دارى؟ گفت: آرى. فرمود: حاجتت چيست؟ گفت: من زنى بى شوهر هستم از تو مى‌خواهم كه مراد مرا حاصل نمايى. امام حسن علیه‌السلام فرمود: از من دور شو، مرا به همراه خودت با آتش دوزخ مسوزان.(گویا آن زن به دورغ اینگونه ادعا می‌کرد و امام علیه‌السلام به علم امامت می‌دانست) زن بر اين امر اصرار مى‌نمود و امام حسن علیه‌السلام می‌گريست و مى فرمود: واى بر تو! از من دور شو! 🔻حضرت گريه‌اش شدّت گرفت، وقتى آن زن اين منظره را ديد به گريه آن حضرت، گريست، در اين حين امام حسين علیه‌السلام وارد شد، آن دو را ديد كه گريه مى‌كنند، آن حضرت نيز نشست و مشغول گريه شد. پس از آن يارانش يكى پس از ديگرى وارد شدند و آنها نيز گريه كردند، تا اين كه صدا به گريه بلند شد. در اين هنگام آن زن خارج شد، ياران حضرت نيز برخاسته و همگى رفتند. مدّت زيادى گذشت و امام حسين علیه‌السلام به احترام برادر بزرگوارش ازآن جريان چيزى نمى‌پرسيد. 🔻شبى امام حسن علیه‌السلام خوابيده بود، ناگاه بيدار گشته و شروع به گريه نمود. امام حسين علیه‌السلام رو به برادر كرد و فرمود: براى چه گريه مى كنى ای برادر؟ امام حسن علیه‌السلام فرمود: به جهت خوابى كه امشب ديدم. امام حسين علیه‌السلام فرمود: چه خوابى ديده‌اى؟ امام حسن علیه‌السلام فرمود: يوسف پیامبر را در خواب ديدم، من نيز همانند ديگران كه به جمال زيباى او تماشا مى‌كردند، نگاهش مى،كردم، وقتى زيبايى او را ديدم،گريان شدم. حضرت يوسف از ميان مردم نگاهى به من كرد و گفت: پدر و مادرم فدایتان باد! چرا گريه مى‌كنید؟ گفتم: به ياد يوسف و همسر عزيز مصر افتادم، گرفتاريهايى كه از جانب او به تو رسيد، زندانى شدن تو، سوزى كه يعقوب از فراق تو كشيد، به خاطر اينها گريسته و (از اين همه صبر و شكيبايى تو) شگفت زده شدم. حضرت يوسف عرضه داشت: این امور که شگفتی ندارد؛ شگفت آن است که شما با آن جمال و زیبایی، آن زن بسیار زیبا را كه در «ابواء» مزاحمتان شد، از خودتان (با گریه) به دور راندید... 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب، ج۹ ص۱۴۶ @maghaatel