eitaa logo
ويژه نامه امام حسن مجتبی و عبد العظیم حسنی عليهم السلام
6 دنبال‌کننده
7 عکس
2 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️گر که ‌یک روز رسد،فقر به‌کاشانهٔ من هیچ غم نیست مرا چون که گدای حسنم... ⚡️حکایتی طوفانی از کرامت بی‌نظیر کریم اهلبیت علیهم‌السلام... روایت شده است: روزی مردى در مقابل امام حسن مجتبی علیه‌السلام ايستاد و عرض کرد: اى پسر اميرالمؤمنين! تو را سوگند مى‌دهم به آن كس كه نعمت‌ها را بدون واسطه به شما داده است، حق مرا از دشمنم بگيرى كه بسيار ستمگر و ظالم است؛ نه احترام پير سالخورده را نگه مى‌دارد، و نه بر طفل خردسال رحم مى‌كند. امام علیه‌السلام به پُشتى تكيه داده بود، پس بر سر زانو نشست و فرمود: مَنْ خَصْمُكَ حَتَّى أَنْتَصِفَ لَكَ مِنْهُ؟ 🔹دشمن تو كيست تا حقّت را از او بگيرم؟ عرض کرد: «فقر و نداری» امام علیه‌السلام مدتی سر مبارك خود را به زير انداخت، سپس سر خويش را بلند كرد و به خادم خود فرمود: أَحْضِرْ مَا عِنْدَكَ مِنْ مَوْجُودٍ.فَأَحْضَرَ خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ 🔹هر چه نزدت هست بياور؛ او پنج هزار درهم آورد. امام علیه‌السلام فرمود: «اين‌ها را به او بده» 🔻 سپس حضرت فرمودند: بِحَقِّ هَذِهِ الْأَقْسَامِ الَّتِي أَقْسَمْتَ بِهَا عَلَيَّ مَتَى أَتَاكَ خَصْمُكَ جَائِراً إِلَّا مَا أَتَيْتَنِي مِنْهُ مُتَظَلِّماً. 🔹به حق اين سوگندهایی كه براى من خوردى، هر وقت كه اين دشمن جفاكار نزد تو آمد، بايد براى رفع ظلم او نزد من بيايى... 📚العَُددالقویّة ص۳۵۹ ✍گرچه در دنیا فراوان می‌شود پیدا «کریم» نیست مانند حسن امّا در این دنیا «کریم» ما اگر از عرض‌حاجت‌ها خجالت می‌کشیم غافلیم از این که می‌آید به سمت ما «کریم» ذکر ما شد مثل قُمری‌های صحن خاکی‌اش؛ " یاکریم و، یاکریم و، یاکریم و، یاکریم... " @maghaatel
♦️ سرنوشت جَمل افتاد به دستان حسن "شاخِ‌شیطان" به زمین‌خورد، ز طوفان حسن... در تاریخ آمده است که: در جنگ جمل حضرت اميرالمؤمنین علیه‌السلام، محمّد‌بن‌حنفيّه را خواست و نيزه خود را به او داد و فرمود: با اين نيزه متوجه جنگ شو و شتر عايشه را نيزه بزن! وقتى محمّد‌بن‌حنفيه متوجه جنگ گرديد، بَنوضَبّه(مدافعان‌ شتر عایشه) مانع وى شدند. فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ انْتَزَعَ الْحَسَنُ رُمْحَهُ مِنْ يَدِهِ وَ قَصَدَ قَصْدَ الْجَمَلِ وَ طَعَنَهُ بِرُمْحِهِ وَ رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ وَ عَلَى رُمْحِهِ أَثَرُ الدَّمُ 🔹هنگامى كه محمّد به‌سوى پدرش مراجعت نمود، امام حسن علیه‌السلام نيزه را از دستش گرفت و به سمت شتر عايشه حمله کرد و پس از اينكه نيزه‏اى به آن زد و نزد حضرت امير علیه‌السلام بازگشت،ديدند اثر خون در نوك آن مشاهده مى‏شود. 🔻 محمّد بن حنفيه از مشاهده اين صحنه، صورتش برافروخته شد و خجالت کشید. مولا علی علیه‌السلام به محمّد بن حنفيه فرمود: نگران مباش! زيرا حسن، پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم است؛ اما تو فقط پسر من هستی.(کنایه از اینکه خون فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در رگ‌های حسن علیه‌السلام هست اما در رگ‌های تو نیست). 📚المناقب،ابن‌شهرآشوب،ج۹ ص۱۶۶ ✍ اما اینکه در شعر، از عایشه تعبیر شد به "شاخ‌شیطان"؛ از عجیب‌ترین اعترافات و روایاتی که در صحاح ستّه اهل سنت آمده است،اینکه نقل کرده‌اند: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روزی در بین اصحاب، قیام نمودند تا خطبه ایراد کنند. در همین حین اشاره به خانه عايشه نمودند و فرمودند: هُنَا الْفِتْنَةُ - ثَلَاثًا - مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ 🔻 اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است. از این خانه است که شاخ شيطان بيرون مي‌آيد. 📚صحیح بخاری، ج۴ ص٨٢،حدیث٣١٠۴ 📚صحیح مسلم، ج٨ ص١٨١،حدیث٢٩٠۵ ⚡️فتنه‌های جَمَل از ناقهٔ زن بود فقط به زمین کوفتنش، کار حسن بود فقط... @maghaatel
♦️گر زنان مصر، شیدای جمال یوسف‌اند یوسف از دلدادگان‌ِ روی‌ماه‌ِ مجتباست... ⚡️حکایت زنِ زیبایی که شیفتهٔ جمال بی‌بدیل امام حسن مجتبی علیه‌السلام شده‌بود... در روایت آمده است: روزى امام حسن علیه‌السلام در «ابواء» مشغول نماز بودند، ناگاه زن زيبايى وارد اتاق شد، بدين جهت امام حسن علیه‌السلام نمازش را مختصر نمود و به وى فرمود: آيا حاجتى دارى؟ گفت: آرى. فرمود: حاجتت چيست؟ گفت: من زنى بى شوهر هستم از تو مى‌خواهم كه مراد مرا حاصل نمايى. امام حسن علیه‌السلام فرمود: از من دور شو، مرا به همراه خودت با آتش دوزخ مسوزان.(گویا آن زن به دورغ اینگونه ادعا می‌کرد و امام علیه‌السلام به علم امامت می‌دانست) زن بر اين امر اصرار مى‌نمود و امام حسن علیه‌السلام می‌گريست و مى فرمود: واى بر تو! از من دور شو! 🔻حضرت گريه‌اش شدّت گرفت، وقتى آن زن اين منظره را ديد به گريه آن حضرت، گريست، در اين حين امام حسين علیه‌السلام وارد شد، آن دو را ديد كه گريه مى‌كنند، آن حضرت نيز نشست و مشغول گريه شد. پس از آن يارانش يكى پس از ديگرى وارد شدند و آنها نيز گريه كردند، تا اين كه صدا به گريه بلند شد. در اين هنگام آن زن خارج شد، ياران حضرت نيز برخاسته و همگى رفتند. مدّت زيادى گذشت و امام حسين علیه‌السلام به احترام برادر بزرگوارش ازآن جريان چيزى نمى‌پرسيد. 🔻شبى امام حسن علیه‌السلام خوابيده بود، ناگاه بيدار گشته و شروع به گريه نمود. امام حسين علیه‌السلام رو به برادر كرد و فرمود: براى چه گريه مى كنى ای برادر؟ امام حسن علیه‌السلام فرمود: به جهت خوابى كه امشب ديدم. امام حسين علیه‌السلام فرمود: چه خوابى ديده‌اى؟ امام حسن علیه‌السلام فرمود: يوسف پیامبر را در خواب ديدم، من نيز همانند ديگران كه به جمال زيباى او تماشا مى‌كردند، نگاهش مى،كردم، وقتى زيبايى او را ديدم،گريان شدم. حضرت يوسف از ميان مردم نگاهى به من كرد و گفت: پدر و مادرم فدایتان باد! چرا گريه مى‌كنید؟ گفتم: به ياد يوسف و همسر عزيز مصر افتادم، گرفتاريهايى كه از جانب او به تو رسيد، زندانى شدن تو، سوزى كه يعقوب از فراق تو كشيد، به خاطر اينها گريسته و (از اين همه صبر و شكيبايى تو) شگفت زده شدم. حضرت يوسف عرضه داشت: این امور که شگفتی ندارد؛ شگفت آن است که شما با آن جمال و زیبایی، آن زن بسیار زیبا را كه در «ابواء» مزاحمتان شد، از خودتان (با گریه) به دور راندید... 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب، ج۹ ص۱۴۶ @maghaatel
♦️اَبر‌ و باد و مَه و خورشید و فلَک دستِ حسن دلِ شیدایِ من عمری شده پابَستِ حسن... راوی گوید: ديدم حسن بن علي علیهماالسلام را كه با گروهی براي طلب باران از شهر بیرون رفته‌اند. امام حسن علیه‌السلام رو به آن گروه نمود و فرمود: كدام يك را بیشتر دوست دارید؟ باران آيد يا تگرگ يا مرواريد؟ عرض كردند: هر کدام را كه شما دوست داشته باشید. حضرت فرمود: به‌شرط اينكه كسي چیزي برندارد، هر سه را نازل می‌کنم. پس هر سه به نوبت شروع به باریدن کردند. وَ رَأَیناهُ یَأخُذُ الکَواکبَ مِنَ السَّماءِ ثُمَّ یَبُّثُها کَالْعَصافیرَ إلٰی مَواضِعها. 🔹در آن جا می‌دیدیم حسن‌بن‌علی علیه‌السلام را که ستاره‌ها با دست می‌گرفت و دوباره آن ها به آسمان‌ می‌انداخت و ستارگان همانند گنجشك هر يك به مواضع خود پرواز می‌كردند. 📚اسرارالشهادة ج٢ص٣٩٨ 🔻در جایی دیگر نیز، راوی نقل می‌کند: شَهِدْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ هُوَ يَأْخُذُ الرِّيحَ فَيَحْبِسُهَا فِي كَفِّهِ 🔹دیدم حسن‌بن‌علی علیه‌السلام را که باد را در کف دستشان نگه می‌داشت. سپس می‌فرمود: کجا می‌خواهید باد را بفرستم؟ ما می‌گفتیم: به سمت خانهٔ فلان و فلان؛ پس آن حضرت باد را می‌فرستاد سپس آن را فرا می‌خواند و برمی‌گشت. 📚دلائل الامامة،طبری،ص۱۷۱ @maghaatel