🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_علی_بی_خیال🌹🕊
#خاطرات :
#شهید_علی_حیدری 🌹🍃
فصل سوم..( قسمت آخر)🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
علی در جایی از نواری که بهمن داده بود می گوید: آه آه از دست بی حجابی. یک روز از کنار یک دختر بد حجاب رد شدیم. علی سرش پایین بود و گفت به خدا اگر چادر داشتم همین الان سر این دختر می کردم گفت این ها چه بلایی دارند سرما و خودشان می آورند واقعا از این قضیه ناراحت بود و غصه می خورد می گفت اگر زنی چادر به سر داشته باشد گناه نگاه به نامحرم برای کسی است که به او نگاه کرده ولی اگر بد حجاب باشد، گناهش مال خودش است یک روز از خیابان مولوی به سمت خزانه حرکت می کردیم یک زنی با صدای ببند دات حرف می زدنمی دانم شاید داشت فرزندش را دعوا می کرد. شب که برگشتیم علی را دیدم با بدنی که می لرزید وشاید تب داشت پرسیدم چی شده؟ گفت فردا می گویم پرسیدم دیشب چرا این قدر آشفته و پریشان بودی گفت دیروز آن زن که با صدای بلند داشت حرف می زد باعث شد من در دل خودم به او حرف های بدی بزنم وقتی به خودم آمدم دیدم من حق نداشتم درباره آن زن قضاوت کنم این چه کاری بود که کردم؟ خیلی ناراحت شدم لذا بابت قضاوت نابجایی که در مورد آن کردم، خودم راجریمه کردم که سه روز روزه بگیرم و هزار صلوات بفرستم. چون عادت ندارم جریمه هایم را به تاخیربیاندازم نتوانستم با شما صحبت کنم مشغول فرستادن صلوات بودم. علی شبها به ترمینال جنوبمی رفت غذای نیم خورده فقرای کارتن خواب را از آن ها می گرفت و به آن ها ساندویج تمیز می داد علی با تنهایی اخت شده بود می گفت وقتی تو جمع هستی خدا می گوید این سرش شلوغ است وقتی تنها باشی خدا می آید سراغت.
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴
#لبیک_یازینب...🌴~~---