. 9⃣ «أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ ... وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» دو مطلب هست که اگر کسی آن را جدی بگیرد، پیام پیامبران را جدی می‌گیرد: 🔹مرگ؛ و 🔹معاد 💠بحث تخصصی : (نقش توجه به و در ) این آیه، عطف است به جمله «کم اهلکنا ...» در آیه قبل؛ در واقع خداوند انسانها را به خاطر غفلت از دو چیز مذمت می‌کند: ▪️غفلت از مرگ؛ و ▪️غفلت از معاد. و اینها دوچیزند: 🔹مرگ یک پدیده محسوسی است که هیچکس نمی‌تواند انکارش کند؛ 🔹ولی معاد، یک پدیده معقول است که باور به آن، مبتنی بر باور به خدا ویا دست کم، مبتنی بر تحلیل عمیقی از حقیقت انسان است: اینکه انسان با این همه پیچیدگی، امکان ندارد با مرگ نیست و نابود شود. در واقع، توجهی است به پایان داشتن این زندگی؛ و توجهی است به برتر بودن واقعیت انسان از افق این زندگی؛ و هر دوی اینها از مقوله است که از ممیزه‌های انسان است. 💢این از مهمترین ممیزه‌های انسان است که درباره آینده و عاقبت خود می‌تواند بیندیشد و از این رو، مهار زندگی‌اش صرفا به دست غریزه نیست، بلکه دائما برای آینده خود محاسبات پیچیده انجام می‌دهد و برنامه‌ریزی می‌کند؛ و کسانی که انسان را به زیستن در حال، و در افق لذت‌های دنیا، دعوت می‌کنند، در واقع، انسان را به نادیده گرفتن انسان بودنِ خویش دعوت می‌کنند. همچنین، حتی اگر بپذیریم که بسیاری از انسانها – بویژه در دوره غلبه مدرنیته – با غفلت از این دو عرصه زندگی می‌کنند، اما منحصر کردن تمامی تحلیل‌ها از فرد و جامعه در افق این انسان‌های غافل، به معنای نادیده گرفتن مهمترین انسان‌ها در تحلیل‌های و است؛ و از این روست که قطعا این گونه تحلیل‌ها، تحلیل‌های درستی از انسان نخواهد بود. (مانند آن است که کسی بخواهد تمامی رفتارهای موجود زنده را فقط با استفاده از قوانین فیزیکی، و بی‌توجه به پدیده منحصر به فرد حیات تحلیل کند؛ که این گونه نیست که هیچ تحلیلی نتواند ارائه دهد، اما از بسیاری از واقعیات غافل می‌ماند) 📝 و اگر توجه به این دو عنصر (پایان داشتن این زندگی، و فراتر از این زندگی بودن) در نحوه زیست انسان موثر است – که هست – بی‌تردید در مدل‌های محاسباتی انسان، و به تبع آن در علومی که می‌خواهند معانی و قوانین حاکم بر انسان را به دست آورند، یعنی تمامی موثر خواهد بود. @yekaye