#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ايشان روز هفتم محرم كه جمعيت كثيري در مجلس شركت كرده بودند، قضاياي مدرسه فيضيه را با حالي پرشور و بياني گيرا بيان فرموده و مردم به طور عجيبي گريه ميكنند. اين منبر در شهر خيلي صدا ميكند و صبح فردا در مجلس ديگري كه در منزل شخصي بود، جمعيت عظيمي ميآيند و آن جا نيز مسايل روز مطرح ميشود. شهر بيرجند در اين دو روز بشدت منقلب شده بود و مردم آمادگي خاصي پيدا كرده بودند. صبح روز نهم «تاسوعا»، آقاي سيد علي خامنه اي منبر داغي ميروند و اوضاع به گونه اي ميشود كه عوامل رژيم بشدت نگران ميشوند. با اين كه در روزهاي تاسوعا و عاشورا معمولا روحانيون را دستگير نمي كردند، ولي از شدت وحشت، ايشان را دستگير ميكنند، و اين اولين بازداشت آقا بود. آثار اين فعاليتها و پيامها به گونه اي بود كه در محرم آن سال، مشهد پس از تهران، بيشترين دردسر را براي رژيم فراهم كرد. و به همين علت،
طاغوت با حضرت آقاي خامنه اي كه رسول آن پيامها بود و خود نقش اساسي در قيام مردم داشت، با شدت و خشونتي برخورد كرد كه تا آن موقع، سابقه نداشت با روحانيون اين گونه رفتاري شود، يعني ابتدا ايشان را به ساواك و از آن جا به زنداني مخروبه در دژبان ميبرند كه حتي از وسايل اوليه زندان هم محروم باشد. تهديد هم ميكنند كه ريش ايشان را خشك خواهند تراشيد!! ولي بعد تصميمشان عوض ميشود و با ماشين، محاسن ايشان را ميتراشند. حضرت آيت الله خامنه اي تعريف ميكنند كه در بين راه «بيرجند» به مشهد، ريش خود را با دست ميكشيدند تا پوست صورتشان به فشار زياد عادت كند تا اگر خشك تراشيدند، بتوانند درد آن را تحمل نمايند. وقتي به مشهد ميرسند، ايشان را به اتاق بزرگي ميبرند و سلماني وارد ميشود، اما به جاي تيغ، ماشين تراش را بيرون ميآورد. ايشان خوشحال ميشوند و وقتي ماشين را روي صورت آقا ميگذارند، بي اختيار شروع به خنده ميكنند، به طوري كه سلماني تعجب ميكند كه چرا ايشان به جاي ناراحت شدن از تراشيدن صورت، خوشحال هستند
. (۱۵) پس از آزادي از زندان، دوباره به مبارزه پرداخته و با دوستان قرار ميگذارند هر كدام به يك نقطه از كشور بروند و حقايق را افشا كنند. اين سفرها و حركت دسته جمعي، آن هم پس از ۱۵ خرداد و بازداشت حضرت امام، بسيار ارزشمند بود و دامنه آن كه بيشتر شهرها و روستاها را در بر ميگرفت، رژيم را مستاصل و وحشتزده كرد، لذا عكس العمل شديدي نشان داد. ماه رمضان سال ۴۲ كه مصادف با بهمن و سالگرد رفراندم قلابي شاه بود، امام خميني (قدس سره) در حبس بودند، اما در غياب ايشان، روحانيت و بخصوص شاگردان نزديك امام، به كار پرداختند و براي آگاهي دادن به مردم، به اطراف كشور رفتند. ايشان در «كرمان » دو، سه روزي به سخنراني، ديدار و مذاكره با علما، طلاب و افراد مبارز ميپردازند و سپس به «زاهدان » ميروند. در زاهدان، در مسجد جامع منبر ميروند و استقبال خوبي از سوي مردم ميشود. شب شانزدهم رمضان كه تولد حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام بود، سخنراني داغ و پرشوري ايراد كرده، و بصراحت مسائل را مطرح ميكنند كه همان شب توسط ساواك، دستگير و با هواپيما به تهران فرستاده ميشوند. ايشان را به زندان «قزل قلعه » تحويل ميدهند و حدود دو ماه اين زندان طول ميكشد كه مدتي به صورت انفرادي و همراه با توهين و شكنجههاي شديد بود. پس از آزادي از زندان به قم ميروند. در قم معظم له همراه ده نفر ديگر از روحانيت، جلسه اي تشكيل داده و درباره ايجاد تشكيلاتي مخفي به مذاكره ميپردازند. هدف از اين تشكيلات، متشكل كردن كليه فعاليتهاي حوزه علميه قم و سپس مردم در جهت و خط امام بود. در سال ۴۳ اين تشكيلات لو ميرود و آقا سيد علي، به تهران ميگريزند و حدود يك سال متواري ميشوند. در تهران با آقاي «هاشمي رفسنجاني » هم خانه ميشوند و سپس به مشهد باز ميگردند.
#مجموعه_مقالات_مقام_معظم_رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357