ثالثا: نه دوست عزيز مطلب به آنچه گفتم تمام نشده بلكه قضيه از ابتدا تا انتهايش همه مهمل همه توخالي همه مجعول و همه اش هجو و محل ايراد است مگر آن دسته مطالب مسلمي كه در تكرار از گذشتگان از پيش از سه هزار سال قبل و يا به تقليد از متاخرين در قالب الفاظ ديگر آمده است اگر من خاموش ماندم و كاري به كار كسي نداشتم نه اينست كه مطلبي باقي نمانده بود بلكه به علت آنست كه سر خودنمائي ندارم و طالب شهرت و ابراز اينكه من دانم و تو نداني نيستم و قسمتي از اينهم نه ارادي است بلكه از خصائص ذاتي است زيرا به طوريكه مي‌دانيد جاه طلبي شهرت طلبي طمع بيدادگري شجاعت خوي آرام هوش ابتكار و غير آن در هر فرد به درجات كم و بيش به وراثت موجود است. و بعد بر اثر چگونگي نشو و نماي هر فرد و بكار انداختن يا راكد گذاردن آنها و يا ممارست يك صفت بخصوص تشديد مي‌شود ويا ضعيف مي‌گردد. پدر و مادر منهم شهرت جو و جاه طلب نبوده اند پس من جاه طلبي را اساسا در قوه هم نداشته‌ام تا چه رسد؟ كه به فعل درآيد يا نيايد بطوريكه مي‌دانيد پدرم طبيبي بود كه سرش به كار مطب خودش بود و هركمس از دور و نزديك به مطب او مي‌آمد با كمال دلسوزي و مهرباني معالجه و راضي برمي گشت و او هيچوقت در فكر خودنمائي و شهرت طلبي و غيره نبود و حتي كمتر از خانه بيرون مي‌آمد زيرا غالبا مطب هم در منزل بود و كمتر با اشخاص معاشرت داشت من نيز اگرچه در دوران تحصيل و چه در ايام خدمت در وزارت خارجه و وزارت دارائي و وكالت دادگستري و سالهاي اوليه اقامت در برازيل به فكر اينكه خدمت به عالم انساني مي‌كنم سر و صدائي داشتم و به نطق و بياني در مجالس و محافل به قول شما يار و اغيار عامل بودم ولي در اين پنجساله اخير در گوشه محل اقامت خود بيتوته كرده و با احدي معاشرت و گفتگوئي ندارم و جز براي تحصيل ضروريات معاش بيرون نمي روم و كاري هم به كار كسي نداشته و ندارم. @zandahlm1357