امام زين العابدين عليه السلام در دوره اول كه دوره اي پرهيجان و عبرت انگيز بود، همانند قهرماني بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفريد و همچون يك انقلابي پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخ‌هاي دندان شكن و پرخاشگرانه داد. در كوفه در مقابل عبيدالله بن زياد - آن وحشي خونخواري كه از شمشيرش خون مي‌ريخت و سرمست باده غرور بود - آنچنان سخن گفت كه ابن زياد دستور داد: او را بكشيد! و اگر دفاع جانانه حضرت زينب عليها السلام نبود و اينكه بايد اينها را به عنوان اسير به شام مي‌بردند، به احتمال زياد مرتكب قتل امام سجاد عليه السلام نيز مي‌شدند. در بازار كوفه، همصدا و همزمان با عمه اش زينب و با خواهرش سكينه سخنراني كرد و مردم را به هيجان آورد و حقايق را آشكار ساخت. در شام، چه در مجلس يزيد و چه در مسجد، در برابر انبوه جمعيت جنايت‌هاي دستگاه حاكم و حقانيت اهل بيت عليهم السلام براي امامت و خلافت را روشن كرد و به مردم هشدار داد. دوره دوم (دوره بعد از اسارت) كه بسيار طولاني (بيش از سي سال) است، بناي امام سجاد عليه السلام بر تلاش‌هاي زيربنايي و ملايم و حساب شده و آرام بود. اين پرسيدني است كه: چرا امام سجاد عليه السلام در دوره اول، آنقدر انقلابي و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملايم و با تقيه؟ پاسخ آن است كه: دوره بسيار كوتاه و سرنوشت ساز اول، فصلي استثنايي است كه بايد زمينه تلاش‌هاي آينده را براي حكومت الهي و اسلامي فراهم كند. در كوفه و شام امام سجاد عليه السلام بايد آنچنان تند و برنده و تيز و صريح، مسائل را بيان كند كه پيام اصلي «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند كه چرا امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد. نقش امام سجاد عليه السلام در اين سفرها، نقش حضرت زينب عليها السلام بود; يعني پيام رساني انقلاب حسيني عليه السلام. حضرت زينب عليها السلام، فاطمه صغري عليها السلام، سكينه عليها السلام، و تك تك اسيران - هركس به قدر توان خويش - پيام آور حماسه حسيني عليه السلام بودند. دوره بلند و سرنوشت ساز دوم، هنگامي آغاز شد كه امام سجاد عليه السلام در مدينه به عنوان شهروندي محترم مشغول زندگي شد و كارش را از خانه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و حرم او آغاز كرد. ۷. بعد از عاشورا، در سراسر جهان اسلام به خصوص در حجاز و عراق، حالت رعب و وحشتي ميان شيعيان به وجود آمد زيرا احساس شد كه حكومت يزيد آماده است براي تحكيم حكومت خودش، حتي فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم را نيز بكشد. اين رعب و هراس با وقوع چند حادثه ديگر از جمله واقعه حره كامل شد و اختناق شديدي به وجود آمد. امام صادق عليه السلام فرمود: «ارتد الناس بعد الحسين عليه السلام الا ثلاث ثم ان الناس لحقوا و كثروا» ; مردم پس از امام حسين عليه السلام مرتد شدند مگر سه نفر، و در روايتي پنج نفر و در روايتي ديگر هفت نفر ذكر شده است. و سپس بعد از مدتي مردم به تدريج ملحق و زياد شدند. ابو عمر مهدي از امام سجاد عليه السلام نقل مي‌كند كه او فرمود: «ما بمكة و المدينة عشرون رجلا يحبنا; (۱) در سراسر مكه و مدينه حتي بيست نفر نيست كه دوستدار ما اهل بيت عليهم السلام باشد. » در اين اوضاع، طرفداران ائمه اطهار عليهم السلام، پراكنده، مأيوس و مرعوب بودند و امكان حركت جمعي از دست رفته بود. هدف نهايي امام سجاد عليه السلام • تشكيلات پنهاني شيعه: بعد از شهادت امام حسين عليه السلام تا قبل از واقعه حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود كه به كلي نظام تشكيلات پيروان اهل بيت عليهم السلام به هم بريزد زيرا در تاريخ بعد از عاشورا، حركاتي ثبت شده است كه حاكي از وجود تشكيلات شيعه است. البته منظور از تشكيلات پنهاني شيعه، تشكيلات منسجم امروزي نيست بلكه مقصود پيوندهاي عميق اعتقادي است كه مردم را به يكديگر مرتبط مي‌كرد و وادار به فداكاري مي‌نمود و به كارهاي پنهاني و زيرزميني برمي انگيخت. بنابر نقل ابن اثير در كتاب «الكامل في التاريخ در همان روزهايي كه خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در كوفه بودند، در يكي از شبها در محلي كه آنها زنداني بودند، سنگي فرود آمد كه نوشته اي به آن بسته بودند به اين مضمون: «حاكم كوفه شخصي را پيش يزيد (در شام) فرستاده كه درباره وضعيت و سرنوشت شما از او كسب تكليف كند. اگر تا فردا شب (مثلا) صداي تكبير شنيديد، بدانيد كه شما در همين جا كشته خواهيد شد و اگر نشنيديد، بدانيد كه وضع بهتر خواهد شد. » @zandahlm1357