عطار گوید: هر آن نقشی که در صحرا نهادیم تو زیبا بین که ما زیبا نهادیم و این حدیث نیز شاهد بر همین مطلب است: «ان من عبادی من لایصلح لهم الا الفقر ولو اغنیته لفسد دینه و أن من عبادی من لایصلح الا المرض ولو کان صحیحا لفسد دینه و انا ارأف بعبادی ازودهم عن موارد الهلکة کما یزود الراعی غنمه عن موارد الهلکة. امر گروهی از بندگان من جز با فقر اصلاح نمی شود، بنحوی که اگر آنها را بی نیاز میگرداندم دینشان تباه می‌شد، و امر گروهی دیگری از بندگانم جز به وسیله مرض اصلاح پذیر نیست، به گونه ای که اگر چنین بنده ای برخوردار از صحت و سلامت بود دینش را از دست می‌داد، و من بر بندگان خود، از همه کس مهربانترم و چونان چوپانی که گوسفندان خود را از خطرات، نگاه میدارد، بندگان خویش را از مهالک حفظ می‌کنم. » کلیات مطالب همان بود که گذشت، اما فهم جزئیاتش جز برای انبیاء و اولیاء ممکن نیست. به عنوان مثال، دو نفر مریض به یک طبیب مراجعه میکنند، آن طبیب برای یکی مزعفر با افشره و برای دیگری مسهل تلخ تجویز می‌کند، و تو علت آنرا نمیتوانی بفهمی ولی اجمالا میدانی که خیر هر یک در همان چیزی بوده است که برایش تجویز شده است. آری همچنانکه شاگرد آن طبیب جزئیات و علت آن دستور را می‌فهمد، انبیاء و اولیاء نیز میتوانند جزئیات مربوط به مشیت الهی را در خلق درک و فهم کنند. حضرت عیسی علیه السلام می‌فرماید: طوبی لکم یا ایها الفقراء لانکم فی الملکوت من الأغنیاء طوبی لکم» «خوشا بحال شما ای تنگدستان، زیرا که در ملکوت الهی از بی نیازانید؛ خوشا به حال شما که مردم شما را لعن می‌کنند، و حال آنکه رحمت خداوند شما را فرا می‌گیرد، و خوشا به حال شما ای در به دران و ای کسانیکه در راه من تازیانه می‌خورید. » پس معلوم شد که آنچه در عالم است، اگر بعضی از آن هم شر نما است به نظر کوته فکران و ضعیف عقلان است، ولی در نظر اهل بینش و فهم و دانش سراسر خیر محض است. چنانکه وقتی ساحران به موسی (علیه السلام) ایمان آوردند فرعون گفت: «... والاصلسنگم فی جذوع النخل [۱] یعنی «یقینا شما را بر تنه‌های درختان خرما به دارخواهم آویخت. » و آنان در پاسخ گفتند: «لا ضیر أنا إلی ربنا منقلبون [۲] یعنی «باکی نیست زیرا که بسوی پروردگار خود متوجه گشته ایم و با این پاسخ شر و ضرر را نفی کردند. باین ترتیب معلوم شد که هیچ شت و ضرری در عالم نیست. اما ممکن است که انسان به نفس خود زیان رساند و خود را جهنمی و خیرات الهی را نسبت به نفس خود تبدیل به شر کند و حال آنکه آنچه را خداوند خلق فرموده تمامأ خیر محض است. والخیر فی یدیک و الشر لیس الیک». [۱] «خیر و نیکوئی به دست تو و نزد تست و شر و بدی از ساحت قدس تو نشأت نمیگیرد» چنانکه از حضرت عیسی (علیه السلام) پرسیدند که: چه کسی تو را ادب کرد؟ فرمود: «بی ادبان»، مسلم است هیچکس نظیر شیطان به صلحاء خدمت نکرده است. چه خوش گفته اند: دشمنان جهان به مذهب من دوستانند و دوستان دشمن زیرا اگر شیطان نبود مقام سلمانی ظاهر نمی شد. بنابر این شیطان نهایت نفع را برای اولیاء داشته است. این جفای خلق با تو در جهان گر بدانی گنج زر باشد نهان خلق را با تو کج و بد خو کند تا تو را ناچار رو آن سو کند بنابراین هر چه در عالم است همه خیر محض است با این تفاوت که بعضی خیر باطن و خیرنما و برخی خیر باطن اند ولی به نظر کوته بینان شیر نما هستند. سنائی گوید: آنچه هست از بلاء و عافیتی خیر محض است و شر عاریتی این بود بحث کوتاهی در باره شرک جلی که در مقابل توحید ذات قرار دارد. اما در مورد شرک خفی: قائل به شرک خفی نجس نیست و اگر چه باطنا در عذاب مخلد باشد احکام شرکت بر او جاری نمی شود. چه بسیارند کسانی که در ظاهر مسلمانند ولی در باطن مشرک، مانند اشاعره و مجسمه، یعنی کسانی که خدا را جسم می‌دانند. اینها اگر چه ظاهرا محکوم به طهارت و پاکی هستند ولی در باطن نجس اند زیرا که ظاهرا به توحید معتقدند و عدد خدا را متکثر نمی دانند ولی لازمه اعتقاد و کلامشان شرکت است زیرا که جسم از هیولا و صورت مرکب و نیازمند به مکان است. بنابراین لازمه این عقیده اعتقاد به تعدد قدما است. ظاهرش چون گور کافر پر حال باطنش قهر خدا عز و جل عوام و نسوان غالبا از گروه مجسمه اند و از این لحاظ دارای شرک خفی ولی پاک هستند زیرا اگر به نجاست آنها حکم کنید عسر و حرج لازم میآید و حرج هم بر دو قسم نوعی و شخصی است که در حقیقت قسم نوعی آن حرج نیست. ---------- [۱]: ۱- آیه ۷۱، سوره طه، قرآن مجید [۲]: ۲- آیه ۵۰، سوره شعراء، قرآن مجید. [۱]: ۱. قسمتی از دعای قبل از تکبیرة الإحرام نماز. ...... ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357