بكرد بيرون هزار گوهر بهاي هر يك خزانة زر امام بايد چنين كه يابد ز معجز او مراد هر كس اسير بيند نجات در دم۱۳ فقير گردد روان۱۳ توانگر ايا امامي كه بحر و بر را گرفت صيت۱۴ صلاي۱۵ جودت تويي كه هستي نظام عالم چراغ مسجد رواج منبر دو ماه رويت زحسن طلعت فكنده نوري به هر دو عالم چهار حد سراي قدرت شده مسجّل به چار دفتر زبحر علمت زلال رحمت همه زماني دويده هر سو زخوان لطفت نوال۱۶ نعمت همه جهان را شده مقرّر اگر چه هستي به روي چون مه چراغ مشرق ولي بگويم به هيچ صورت نمي نمايي به اهل مغرب رخ منوّر فلك ز مشرق مثال خور را هميشه آرد از آن به مغرب كه هر كه باشد رخ تو بيند در ان صحيفه تويي مصوّر شها فضولي ز روي رغبت سر طواف در تو دارد چنان كه خواهد در ين عزيمت بسان مرغي بر آورد پر اميدوارم خلاف واقع حجاب مانع زراه خيزد مراد خاطر زلطف ايزد به وجه احسن شود ميسّر محمد فضولي بغدادي ۱ - سمنبر: سپيد اندام، آنكه سمن در برگرفته و بوي خوش از وي مي‌آيد. ۲ - معنبر: غاليه بو، معطّر. ۳ - مار: استعاره است بري ابرو يا زلف. ۴ - هفت آيا: هفت آسمان. ۵ - چار مادر (چهار مادر): چهار عنصر: آب، خاك، آتش و باد. سنايي گويد: زمانه را زپي زادن چنو فرزند عقيم گشت چهار مهات و هفت آباش ۶ - حاش الله: پناه بر خدا، معاذ الله. ۷ - اژدر: اژدرها، اژدها. ۸ - مهيب: ترسناك. ۹ - نمود: نمايان شد، آشكار شد. ۱۰ - هزبران: شيران. ۱۱ - مشاهد: (از مصدر مشاهده): ديده شده. ۱۲ - نقيب: مهتر قوم، رئيس گروه. ۱۳ - دردم - روان: (قيد زمان): در حال، همان دم، في الفور. ۱۴ - صيت: آوازه، شهرت. ۱۵ - صلا: آواز دادن براي اطعام، دعوت كردن به خوان. ۱۶ - نوال: بهره، عطا، بخشش. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357