وقتی می‌خندیم معصومه تاوان قبل از خواب زیر لحاف برنامه های فردا را با خودم مرورمی کنم تا فراموش نکنم. به خودم قول می دهم بی برو برگرد همه را انجام بدهم. سر زدن به مدرسه ی عرفان، خرید سبزی قورمه، آوردن تعمیرکار برای ماشین لباسشویی، خرید داروهای عزیز خانم و... خوابم می برد. توی خواب هم با کارهای عقب افتاده ام درگیرم و مدام در حال بدو بدو کردن هستم. صبح که می شود استفراغ یک دفعه ای دختر سه ساله ام، دعوای عرفان با پسر همسایه، شب ادراری پسر چهارساله ام، گم شدن کنترل تلویزیون و خراب شدن شیر دستشویی تمام برنامه هایم را برای امروز بهم می ریزد. من می مانم با کلی کار و تنهایی... @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97