#داستان
عطر بهارنارنج (۱۶)
مرضیه ولی حصاری
ماهچهره روزهای آخر بارداری را به سختی می گذراند. در همین روزها اتفاقی شیرین برای او می افتد و صفیه به دیدنش می آید و برای نوزادش مقداری لباس، پول و گهواره کودکی اش را از جانب مادرش می آورد. چند روز بعد از رفتن صفیه دختر ماهچهره به دنیا می آید و همه از دختر بودن او ناراحت می شوند...
و اینک ادامه داستان...
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97