💠 داستان تخیلی
#تسخیر_زمین
💠 قسمت سیزدهم
خناس دوباره جمع شد و به حالت اولیه برگشت
یکی از فرماندهان اسرائیل ، به نیروهای خود دستور داد که به عنکبوت تیراندازی کنند
همه تیراندازی می کردند اما روی عنکبوت ، تاثیری نداشت
سپس دستور داد ، همه نیروها وارد سالن شده و عنکبوت را محاصره کنند
ناگهان از دهان عنکبوت ، عنکبوت های کوچک ، بیرون آمدند
فرشته ها و جن ها ، دیدند که اوضاع سر و سامان گرفته ، و هیچ خطری متوجه مسلمانان و مستضعفین جهان نیست
به خاطر همین ، تصمیم گرفتند که زمین را ترک کنند
و جز عده ای اندک ، همگی از دنیای انسانها ، خارج شدند
فرشته های مانده در زمین ، همچنان به دنبال قطعه آخر لوح حضرت نوح بودند
در این باره ، با علمای شیعه به مشورت پرداختند
یکی از علماء ، با ناراحتی به جبرئیل گفت :
ما سالهای زیادی در پی قبر شریف حضرت زهرا _ سلام الله علیها _ بودیم
اما پیداش نکردیم
حبرئیل گفت :
بنده می دانم قبر ایشان کجاست
و آنجا را هم گشتیم
اما خبری از قطعه آخری نبود
یکی دیگر از علماء گفت :
شاید بتوانی جوابت را در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی پیدا کنی
جبرئیل گفت :
مگر آنجا چه خبر است ؟
یکی دیگر از علما گفت :
ماجرایش ، طولانی است ولی برایت خلاص اش می کنم
پدر ایشان ، مرحوم سید محمود مرعشی ،
در نجف اشرف زندگی می کرد ،
بسیار علاقمند بود که به هر طریقی ، قبر شریف حضرت زهرا « سلام الله علیها» را پیدا کند ،
برای رسیدن به این آرزو ، چله گرفت
چهل روز ، فقط به عبادت و معنویت ، گذراند تا اینکه سراسر وجودش ، پر از نور خدا شد
شب چهلم ، بعد از توسل فراوان ،
به محل خوابش رفت .
در عالَم خواب ، به محضر امام صادق علیه السلام ، رسید .
امام به او فرمود :
عَلَیکَ بِکَریمَۀ اَهلِ البَیت ِ؛
یعنی به کریمه ی اهل بیت متوسل شو .
ایشان تصور کرد که منظور امام از کریمه اهل بیت ، همان حضرت زهرا بود
به خاطرهمین گفت :
بله قربان ، من نیز چله را برای همین گرفتم که محلّ شریف قبر آن حضرت را دقیقتر بدانم و زیارتش کنم
امام فرمودند :
منظور من ، قبر شریف حضرت معصومه _ سلام الله علیها_ در قم است .
سپس افزود :
به خاطر مصالحی ، خداوند اراده نموده که قبر حضرت زهرا برای همیشه مخفی باشد ،
از این رو ، قبر حضرت معصومه را ، تجلّی گاه قبر شریف حضرت زهرا ، قرار داده است
مرحوم سید محمود ، وقتی از خواب برخاست ، تصمیم گرفت که به قصد زیارت حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ به قم مهاجرت کند .
او بی درنگ ، با همه ی اعضای خانواده اش ، از نجف اشرف ، عازم قم شد
و تا زمانی که آنجا بود ، همیشه به زیارت حضرت معصومه می رفتند .
آن مرحوم ، سرانجام به نجف بازگشت و فرزندش سید شهاب الدین مرعشی نجفی ، به قم آمد
و در همسایگی حرم مطهر حضرت معصومه ، خانه گرفت ؛
ایشان هر روز صبح ، قبل از اذان صبح ، به زیارت حضرت معصومه می رفتند و حتی گاهی اوقات پشت در می ماندند ، تا درِ حرم باز شود .
تا اینکه پس از ۶۶ سال درس و بحث و خدمات علمی و سیاسی فراوان ، در سن ۹۶ سالگی از دنیا رفت .
خود آیت الله مرعشی نجفی می فرمود :
شصت سال است که هر روز من از نخستین زائران حضرت معصومه هستم.
و این یعنی اینکه ، اگر قطعه ای در کار باشد ، ایشان بهتر می دانند که آن کجاست ...
💠 ادامه دارد ... 💠
📝 نویسنده : حامد طرفی
👈
#کانال_داستان_و_رمان
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز
🌞 کپی با صلوات 🌞
❣ با مدیریت
#ذکراباد