چقدررر دردناک است و مایه سرافکندگیست برای من که روزی مهدی فاطمه از تنهایی لب به شکوه گشاید و چون من حقیری را رخصت حضور در رکابش دهد..
اما صدایی به من می گوید، تو این را بار ها گفته ای و می گویی!
آن وقت ها که کامم مغلوب شیرینی گذرای گناه می شود..
آن وقت هایی که دست به آن کار که نباید می رود!
چشم آنچه نباید ببیند ، می بیند!
مرغ خیال به آن نقطه که سفر نباید، رهسپار شود..
تو ایستاده ای و به نگاه مبارک و مهربانت همین را تکلم می نمایی.
اینها را عقل و قلبم به من می گویند..آخرشما امامی و من شنیده ام امام باران است..
به کویر هم می بارد
عشق می بارد..
و گر که تو چنین نظر به من کویر نمایی و این چنین سوی من خطابه فرمایی، نشان از بزرگی و مهر پدرانه توست..
نه به واسطه شایستگی من بی لیاقت..
اما یک صدایی هم می گوید، او امثال حاج قاسم ره و حضرت آقا حفظه الله و.. دارد..
تنها نیست..
نمی دانم.بین افکارم حیران مانده ام..حتی نمی توانم صدای احساس را از عقل جدا نمایم..
اما به خوبی واقفم که ..
بابا ی مهربانم،بابای عزیز و غریبم، سال ها،با گناهانم ،غربت و تنهایی و غم و اشک را به سوی تو رهسپار نمودم!
شرمسارم و پشیمان.
با لبانی بسته فریااد می زنم باباجان...
کسی را ندارم ، تو تنهام نگذار🌿..
.رآوی
۱۳۴۰۲-۳-۱
#نجوا_نامه
#امام_زمان🌱