ظَلَمْتُ نَفْسِي ...
خدایا ..
من کیف دارم نمیکنم از زندگیم
منو ببخش!
من خراب کردم!!
#نجوا_نامه
..
روزها غافلم و سَرگرمِ گناهم
شبها به درگه تو، عذر خواهم
|رآوی|
#نجوا_نامه
-
کاش امشب، سال ها به طول انجامد!!
آخر..من،از روز هایی که از تو فراری ام!..فراری ام!
و پناهنده ام.. به شبهایی که از آوارگی های روزم، به سمت تو فرار می کنم!
یا حَبِیبَ مَن تَحَبَّبَ إلَیک..
ای دوست کسی که مدعی دوستیِ با توست!
|رآوی| ⁸-¹²-¹⁴⁰¹
#نجوا_نامه ۱:۰۹
-
یک روز،چقدر حسرت خواهم خورد..
برای کم بالا آوردنِ دست های خالی ام!
دست هایی که می توانستم شبانه روز به زیر درگاهت بلند نمایم و تو از مهر و برکت پرشان کنی!
من چشم بستم و دست هایم را به سوی خلقت داراز نمودم..
و عزتِ از تو خواستن را به ذلت التماس از مردم فروختم!!
.. آن روز...
دیگر آن دست ها به زیر خاک رفته اند و فرصت تمام!! ..
.رآوی
#نجوا_نامه
-
هرگاه به سمت تو آمدم، با کفش هایم آمدم!
کفش هایی که به قدر سرب، بلکه هم بیشتر از آن ،سنگین اند!
کفش هایی که مانع پرواز اند..
میدانستم و میدانم..
که ..وقتی به سراغ تو می آیم، بایدکفش هایم را از پا در آورم و تحویلشان دهم!..
اما با کفش آمدم!
میدانم..
میدانی
که ناتوانم ..
ناتوانم از آنکه تعلقاتم را از سر خود باز کنم..!
بند کفشِ تعلقاتم گره ی کور خورده است..
می شود ..تو، بندِ کفش هایم را باز کنی!؟
یافاتح..
یا فاتح..
یا فاتح..
|رآوی| ¹⁰-¹²-¹⁴⁰¹
#نجوا_نامه ۱۳:۳۰
بگیر از من..
لذت موقت گناهی را که،
لذت طولانیِ با تو بودن را
از من می گیرد..
#نجوا_نامه
چقدررر دردناک است و مایه سرافکندگیست برای من که روزی مهدی فاطمه از تنهایی لب به شکوه گشاید و چون من حقیری را رخصت حضور در رکابش دهد..
اما صدایی به من می گوید، تو این را بار ها گفته ای و می گویی!
آن وقت ها که کامم مغلوب شیرینی گذرای گناه می شود..
آن وقت هایی که دست به آن کار که نباید می رود!
چشم آنچه نباید ببیند ، می بیند!
مرغ خیال به آن نقطه که سفر نباید، رهسپار شود..
تو ایستاده ای و به نگاه مبارک و مهربانت همین را تکلم می نمایی.
اینها را عقل و قلبم به من می گویند..آخرشما امامی و من شنیده ام امام باران است..
به کویر هم می بارد
عشق می بارد..
و گر که تو چنین نظر به من کویر نمایی و این چنین سوی من خطابه فرمایی، نشان از بزرگی و مهر پدرانه توست..
نه به واسطه شایستگی من بی لیاقت..
اما یک صدایی هم می گوید، او امثال حاج قاسم ره و حضرت آقا حفظه الله و.. دارد..
تنها نیست..
نمی دانم.بین افکارم حیران مانده ام..حتی نمی توانم صدای احساس را از عقل جدا نمایم..
اما به خوبی واقفم که ..
بابا ی مهربانم،بابای عزیز و غریبم، سال ها،با گناهانم ،غربت و تنهایی و غم و اشک را به سوی تو رهسپار نمودم!
شرمسارم و پشیمان.
با لبانی بسته فریااد می زنم باباجان...
کسی را ندارم ، تو تنهام نگذار🌿..
.رآوی
۱۳۴۰۲-۳-۱
#نجوا_نامه
#امام_زمان🌱
-
کاش امشب، سال ها به طول انجامد!!
آخر..من،از روز هایی که از تو فراری ام!..فراری ام!
و پناهنده ام.. به شبهایی که از آوارگی های روزم، به سمت تو فرار می کنم!
یا حَبِیبَ مَن تَحَبَّبَ إلَیک..
ای دوست کسی که مدعی دوستیِ با توست!
|رآوی| ⁸-¹²-¹⁴⁰¹
#نجوا_نامه ۱:۰۹
از خود فرار کرده
غلام فراری ات
سوی تو باز گشته
گریزان تر از
همه...
#نجوا_نامه🍃🌙