eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
282 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
163 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
- 1 حوزه‌ه ی دیگری كه عفّت در آن مطرح می‌شود، زبان انسان است. این عضوِ بَلاخیزِ انسان می‌تواند زمینه‌ی نفی عفّت و تحریك شهوت را فراهم كند. اهل عفّت می‌كوشند با كنترل زبان خود اجازه‌ی سَر برآوردن شهوت را ندهند. در این زمینه مناسب است به روایت حساسی اشاره شود. جناب ابوبصیر از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام می‌گوید: به زنی قرائت قرآن را می‌آموختم. پس با او شوخی و مزاحی كردم. وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم حضرت (با عتاب) فرمودند: به آن زن چه گفتی؟ من (از خجالت) چهره‌ی خود را پوشاندم. حضرت فرمودند: هرگز به سوی او باز نگرد (حرعاملی،1409ه.ق،وسایل الشیعه،ج20،ص198). توجه شود كه در این روایت دو نكته نهفته است: نخست این كه حضرت علیه السلام ابوبصیر را بازخواست كرده‌اند كه چرا لغزیده و با زن نامحرم شوخی نموده است؛ مسلماً شوخی با نامحرم در بستر گفت و گوی صمیمانه شكل می‌گیرد و رابطه‌ی طرفین را گرم می‌كند. این امر مُنافی با عفّت است چون عفّت یعنی وانهادن زمینه‌های تحریك شدن و این كار خود مصداق تهیه‌ی چنین زمینه‌ای است. نكته‌ی دوم آن که حضرت علیه السلام به ابوبصیر دستور می‌دهند كه دیگر پیش آن زن باز نگردد. چرا؟ آیا نمی‌شد ابوبصیر با حفظ جدیت و بدون مِزاح، دوباره تعلیم قرآن را به آن زن ادامه دهد؟ به نظر می‌رسد سِرّ این بازداشتن آن باشد كه مزاحِ مذكور زمینه‌ی قرابت میان دو نامحرم را فراهم كرده است و پس از آن تجربه، احتمال تكرار تجربه‌های بعدی و تقویت خطر بالا رفته است. به همین خاطر، حضرت، ابوبصیر را از بازگشتن به نزد آن زن نهی می‌كنند تا به این ترتیب، عفّت را در او رشد دهند و بستر شهوت‌انگیزی را برچینند. این مسأله وقتی حساسیت بیشتری می‌یابد كه بدانیم ابوبصیر (در آن زمان) نابینا بوده است، یعنی از دیدن چهره‌ی آن زن ناتوان بوده اما تأثیری كه شوخی و خنده با نامحرم در دل می‌گذارد ارتباطی با بینایی یا نابینایی ندارد. آدمی تا این حد تأثیرپذیر و زیر پای او تا این حد لغزنده است كه خنده‌ی نامحرمی می‌تواند دلش را بلرزاند. پس چرا با زبان خود، مقدمه‌ی این لرزش را فراهم كند؟ ترس از عذاب الهی، انگیزه‌ای مناسب برای حفظ عفّت است، چرا كه لذت آنی را نباید به قیمت بدبختی و مشقت عِقاب الهی خرید. درباره‌ی شوخی با نامحرم نیز وعده‌ی عذاب الهی به این صورت داده شده است: «مَن فاكَهَ إمرَأةً لا یَملِكُها، حَبَسَهُ اللهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ كَلَّمَها فِی الدُّنیا ألفَ عامٍ» (حرعاملی،1409ه.ق،وسایل الشیعه،ج20،ص198). هر كس با زنی كه اختیاردارش نیست (یعنی‌ اجازه ی سخن گفتن شهوانی با او را ندارد) شوخی كند خداوند به ازای هر كلمه‌ای كه در دنیا گفته، هزار سال محبوسش می‌كند. در فرایند تربیت عقلانی و پیشگیرانه، متربی باید طرز سلوك با نامحرمان را یاد بگیرد. نقطه‌ی مهمّ این یادگیری، الگوگیری است. اگر متربی ببیند مربیانش اهل این گونه رعایت‌ها نیستند نمی‌توان انتظار داشت كه او این تقیدها را داشته باشد. یاد گرفتن نحوه‌ی رفتار با نامحرم، واكسینه كردن متربی نسبت به آفات ارتباط صمیمانه با نامحرم است. عفّت در واقع، صورت مسئله را پاك می‌كند و نقش صیانتی ایفا می‌نماید و این همان است که ما در تربیت کودکان و نوجوانانِ مقاوم در برابر لغزش های جنسی نیازمندیم. برگرفته از کتاب منتشر نشده ای به اهتمام سیدمحمد خردمند، در موضوع . https://t.me/S_M_Kheradmand
- ۲ در پیام رسان ایتا در بحث حیا، وادی دیگر بحثِ مُجالست می‌باشد. دقت نظر تربیتی دین، تا این جا بالاست كه توصیه می‌شود: هنگامی كه زن از جایگاهش برخاست، مرد (نامحرم) مجاز نیست كه در آن بنشیند تا این كه (جایش) سرد شود (حرعاملی،1409ه.ق،وسائل الشیعه،ج20،ص220). عجبا! زن از جایش برخاسته. نه كنار مرد نشسته، نه با او سخن می‌گوید، نه شوخی می‌كند و نه می‌خندد، نه زینت و زیور یا چهره‌اش مشاهده می‌شود، فقط تازه برخاسته و هنوز جایش گرم است. لمس كردن گرمای بدن او- آن هم از راه غیر مستقیم- مورد نهی قرار می‌گیرد.  چرا؟ چون شیطان بسیار زیرك است و ممكن است از همین نقطه شهوت‌انگیزی كند. به راستی فضای غالب مراقبت و صیانت از خود می‌تواند تا این اندازه ریز و باریك شود! این می‌رساند كه اصل صیانت در فرهنگ دینی یك اصل بسیار جدی و حساس است كه نبود آن تمامی معادلات تربیت را به هم می‌ریزد. برگرفته از کتاب منتشر نشده ای به اهتمام سیدمحمد خردمند، در موضوع . https://t.me/S_M_Kheradmand
- 5 پدران و مادران و مربیان باید همواره درخت عفّت را سرِپا نگه دارند تا میوه‌ی صیانت و مراقبت بر آن به بار نشیند. البته وقتی انسان به سقف نهادینگی هم رسید باز از عفّت بی‌نیاز نمی‌شود. در این رتبه، صیانتِ بیرونی به صیانت درونی بدل می‌شود. وقتی روحیه‌ی عفّت در کودک و نوجوان مستقر شد عقلانیتِ قوی و دیانتِ محكم او باعث می‌شود نیازش به نظارت بیرونی كاهش یابد و خود بتواند به مراقبتِ خود روی آورد. اما تأكید می شود كه افراد هوشیار و تربیت شده، این صیانت و عفّت را تا هنگام مرگ با خود حفظ می‌كنند و هیچ گاه خویش را بی‌نیاز از آن نمی‌بینند؛ چون هیچ گاه خود را از نفس و شیطان اغواگر در امان تلقی نمی‌كنند. به این ترتیب، مربیانِ آگاه – اعم از پدر و مادر و معلم- با پیشرفت سن متربی سعی می‌كنند راه‌كارهای درونی‌سازی صیانت را دنبال كنند. البته متربی وقتی زمینه‌ی «درونی سازی» را پیدا می‌كند كه به رشد «بینشی» و «تقوایی» دست یافته باشد. در چنین موقعیتی می‌توان نظارت بیرونی بر او را به تدریج كاهش داد چون خود به حدی از ادراك و تقوا رسیده است كه خویشتن را از معرض آلودگی به شهوات دور بدارد؛ اما مهم این است كه این متربی، سالیانی را در فضای صیانت شده گذرانده و از بسیاری زمینه‌های انحراف به دور مانده است. او مزه‌ی بسیاری از لذت‌ها را نچشیده و اصلاً با مسائل حسی و فكری آن ها درگیر نگردیده است. به مدد عفّت، صورت بسیاری از مسائل برایش طرح نشده و او را به چالش نگرفته است. حالا كه در حد قابل قبولی از بینش عقلانی و تقوا قرار گرفته با سكونِ حاصل از قناعت می‌تواند خود، همین مَشی را ادامه دهد، بدون این كه نیاز به حمایتِ همه جانبه‌ی دیگران باشد. در چنین موقعیتی فرد به كمال «حیای از خود» دست یافته است. در بحث از عفّت و حیا به «حیا از خود» به عنوان یكی از انواع حیا توجه می شود. در این گونه از شرم، فرد از «خودِ مؤمن و عاقل» خویش شرم می‌كند. به تعبیر دیگر، ایمان و عقلانیت او برایش سبب كرامت شده‌اند و در مقابل، شهواتش را در نظر او حقیر كرده‌اند. چنین كسی شرم دارد كه شرافتِ عقلانی- ایمانی‌اش را بفروشد و خویش را به لجنزار شهوات آلوده سازد. این است كه در خلوت نیز پا از حریم ارزش ها فراتر نمی‌نهد و این نشانه‌ی ورع بالای اوست. امیرمؤمنان علیه السلام‌ می‌فرمایند:«برترین ورع این است كه انسان از آن چه در نزد عموم مردم از اظهارش حیا می‌كند در خلوت نیز حیا كند» (خوانساری،1366،غررالحکم، ح9342). غایت «درونی سازی صیانت» رسیدن به چنین نقطه‌ای است. «خودكنترلی» قله‌ای است كه وقتی متربی به آن دست می‌یابد به حداقل نظارت بیرونی نیازمند است. این نوع از حیا به تعبیر امیرمؤمنان علیه السلام نهایت حیا (خوانساری،1366،غررالحکم، ح373) و بهترین (خوانساری،1366،غررالحکم، ح422) نوع حیاست و ضامن عمق‌ یافتن و تداوم صیانت می‌باشد. نكته‌ی مهم و مورد تأكید این كه در روند درونی سازی نباید هیچ‌گاه به نفس مطمئن بود. تربیت یافتگان مكتب تربیت وحیانی و عقلانی همواره عنان نفس را در دست دارند. به شیطان اجازه نمی‌دهند كه از یَلگی نفس، سوء استفاده كند و انسان را به سراشیبی سقوط اندازد. امیرمؤمنان علیه السلام می‌فرمایند:«اَلثِّقَةُ بِالنَّفسِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ» (خوانساری،1366،غررالحکم، ح4733). اطمینان به نفس از محكم‌ترین فرصت‌های شیطان است. پس از درونی شدنِ صیانت، فرد همواره كشیك خود را می‌كشد. مواظب است كه به شبیخون شیطان گرفتار نیاید و این جز با تمسك به عقلانیت امكان‌پذیر نیست. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «نفس‌ها آزاد و یله‌اند اما دستانِ عقل‌ها زمام‌هایشان را گرفته و از بدی‌ها نگاهشان می‌دارد» (خوانساری،1366،غررالحکم، ح4715). «عقل، مانع و قید و بند محكمی است كه می‌توان نفس را با آن مهار كرد. عقلانیت و نفسانیت با هم ناسازگارند. نفس شدیداً متمایل به رهایی و آزادی همه جانبه است و عقل در پی مقید كردن و پای‌بند نمودن تمایلات می‌باشد. نفس دوست می‌دارد كه فرد را به بدی‌ها سوق دهد اما عقل عنان آن را به دست گرفته و جلویش را می‌گیرد. رهایی نفس از قید عقل عین بردگی انسان در چنگال خواسته‌های خود است. چنین اسارتی با رهاسازی نفس از قید عقل پدید می‌آید» (بنی هاشمی،1389،تربیت عقلانی،ج2،ص104). به همین خاطر، در تعالیم دینی تأكید شده كه انسان به نفس خود رُخصت یَلگی و مرخصی از دستبند عقل را ندهد.  امیرمؤمنان علیه السلام درباره‌ی نفس چنین می‌فرمایند:«كندن نفس (از شهواتش) دشوارترین كارهاست، چرا كه نفس همواره دل كنده به سوی معصیت از سر هوا و هوس است، و بدانید بندگان خدا! كه مؤمن صبح را به شب نمی‌آورد مگر آن كه به نفس خود بدگمان است. پیوسته بر آن عیب می‌گیرد و (در اطاعت حق) بیش (از آن چه به جای آورده) از او می‌طلبد» (سیدرضی،1352،خطبه176).