#نکته_های_روانشناختی (7) در پیام رسان ایتا
#مسؤولیت_پدری
#مسؤولیت_مادری
#فرزند_دوم_من (1)
**سوالاتی از والدین که تمایل به داشتن فرزند دوم دارند:
درباره ی اصل آمدن فرزند دوم توافق دارید و سوال از زمان آمدن اوست؟
توان مالی خانواده ی شما؟
فرصت تربیت فرزندان دیگر را دارید؟
از دوران بارداری و زمان تولد فرزند اولتان خاطرات خوشی دارید؟
آیا وظیفه نگهداری و مراقبت از فرزند اول، در طول روز بین والدین تقسیم می شود یا بیشتر بر عهده ی یکی است؟ آیا با تولد فرزند دوم این برنامه تغییر می کند؟
درباره ی رفتار و رابطه ی دو فرزند خود، تصوری دارید؟ در تصویرذهنی شما ارتباطاتشان شاعرانه و رویایی است؟
آیا تا به حال کتاب وجزوه ای در ارتباط با تربیت فرزندان خوانده اید؟
از سخنرانی های تربیتی استفاده نموده اید؟
خودتان (پدر ومادر) فرزند چندم خانواده اید؟ از چند نفر؟ چند برادر و چند خواهر؟
روابط شما با خواهران و برادران و نحوه ی برخورد والدینتان چگونه بوده است؟
حساسیت های ویژه ی هر کدام از پدر ومادر، از زبان همسر، در ارتباط با تولد و دوران تربیت فرزند اول چیست؟ (مثلاًحساسیت ویژه ای در برخورد یا خوراک و نجاست و پاکی هست؟)
https://t.me/S_M_Kheradmand
#نکته_های_روانشناختی (8) در پیام رسان ایتا
#مسؤولیت_پدری
#مسؤولیت_مادری
#فرزند_دوم_من (2)
پیرامون فاصله ی سنی فرزند اول و دوم:
در عین تأثیر مهم فاصله ی سنی مناسب بین فرزند اول ودوم، در تکامل و بهداشت روانی آن ها، یک قاعده ی کلی و توافق عمومی درباره ی فاصله ی سنی مناسب میان فرزندان وجود ندارد.
*در فاصله ی 9 تا 18 ماه:
با فرزندانی سروکار دارید که اغلب نیاز های مشترک و مشابهی دارند. بچه ی اول این فاصله ی سنی را درک نمی کند و احتمالاً از حضور فرزند جدید دلتنگ!
در عین انتظار برای کاسته شدن تدریجی از وابستگی فرزند اول به مادر، وابستگی شدید او به مادر و پرخاشگری نسبت به دیگران از معضلات تربیتی محسوب می شود! در عین حال در صورت اختصاص وقت ویژه ی مادر به فرزند اول از بحران های تربیتی کاسته خواهد شد.
به تدریج که بزرگتر می شوند، همبازی های خوبی خواهند بود. برای تشدید نکردن رقابت ها، والدین از دخالت در دعواهای آن ها و استفاده از برخورد های مقایسه ای پرهیز کنند.
https://t.me/S_M_Kheradmand
#روز_نگاشت - 1403
#مسؤولیت_پدری
* یکشنبه – 19 اسفند 1403 – 8 ماه مبارک رمضان 1446 – 9 مارس 2025
• ما می نویسیم، در حد توانمان نشر می دهیم و گاهی هم برای این و آن نقل می کنیم؛ این که چقدر موثر باشد دست خداست و این که چقدر مورد توجه قرار گیرد امری نیست که به محاسبه بنده و امثال بنده درآید!
• دیشب افطار مدرسه ی آقا سیدمجتبی بودیم. سیدمجتبی به معلمشان گفته بود که پدرم به جهت عمل چشمی که انجام داده اند، نمی توانند با ما در استخر همراه باشند و اجازه ی حضور آقا سیدطه را هم گرفته بود. سیدطه هم رغبت خوبی به آمدن داشت. از حدود یک ساعت قبل از نماز به مدرسه رفتیم. نم بارانی بود که بعضی از بچه ها در حیاط، بی توجه به آن، مشغول فوتبال بودند. باران که شدت گرفت به سالنی رفتیم که فوتبال دستی بود. من و سیدمجتبی و یکی از همکلاسی هایش یک طرف، سیدطه و دو دانش آموز دیگر، در سوی دیگر.
• مقداری بازی کردیم؛ آقا سیدطه و تیمش بیشتر می بردند؛ البته باز شدن آدمک های فوتبال دستی هم در قوت تیم ها موثر بود! پیچ هایی که آدم ها را به میله ها بسته بود در تیم ما شل بود و گاهی باز می شد! کمی که گذشت باران کمتر شد و بچه ها مجدد به حیاط رفتند.
• من هم کمی نشستم و با یکی از معلمانی که می گفتند سی و نهمین سال معلمی شان در پایه ی سوم دبستان است به گفتگو نشستم. دوست داشتم از آن انگیزه و انرژی که ایشان را سی و نه سال در یک پایه ی تحصیلی و در یک مقطع نگه داشته است مطلبی بیاموزم.
• یکی از نکته های عجیب در زمان بازی در سالن فوتبال دستی این بود که یکی از پدران در یک سوی میز و فرزندش در سوی دیگر میزِبازی ایستاده بودند؛ پدر گوشی موبایل خود را بر روی چوبِ کنار میز گذاشته بودند و بی جهت میله های بازی را حرکت می دادند و تمام حواسشان به گوشی بود! به قدری که حتی سر بالا نیاوردند که به یک ولی دیگر را که آن جا هست سلام کنند و ارتباط عادی ای برقرار کنند. صدای بچه هم بلند شده بود که: «پدر حواستان به بازی باشد!»
• اصلا عجیب بود این صحنه! قرار بوده با این همه زحمت مدرسه، کادر آموزشی، خدماتی، آشپزخانه، و مربیان عزیز، در این ساعات مهم از ماه مبارک رمضان، فرصتی فراهم شود که پدران و فرزندان، خصوصاً آن هایی که ارتباط کمتری باهم دارند، صمیمی تر باشند و وقت را مغتنم شمرند؛ این فرصت هم پدر به بررسی اخبار گوشی اش مشغول است! به قول شاعر این قصه با که گویم و این غم کجا برم؟
https://eitaa.com/s_m_kheradmand