امروز بر دیوار دل کتیبهای از جنس عاطفه حک خواهم کرد
که تنها نام تو در آن به چشم میخورد
و عکس چشمانت را در قاب عکسی از جنس عشق قاب خواهم گرفت.
تا در انتهای مسیر، تاریخ بر عشقمان قضاوت کند.
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard
چشمهایت را ببند
و بنگر که چگونه
قلم به میهمانی رقص واژگان میرود
به سراغ من اگر میآیی
بدان که اینجا همیشه جایی برای بازگشت باقیست.
رفتن را همه میدانند.
این ماندن است که ماندنیست.
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard
برای بودن و ماندن چه سخت جنگیدم.
برای ساختن زندگی چه ها دیدم.
برای قطره عشقی که می چکد از دل
چه ساده از تمام جهان، دست بر چیدم.
هزار خاطره در دل نهفته اما من
هزار درد را برای هر یک اش دیدم.
چه سال ها و چه شب ها به فکر تو سر شد.
ولی برای رسیدن، چه دیر جنبیدم.
خیال بودن تو هر چه بود زیبا بود
ولی نبود تو را هیچگاه نسنجیدم.
بیا و شهر دلم را تو پادشاهی کن
که من ز درد جدایی همیشه رنجیدم.
هزار سال میان من و تو فاصله بود.
ولی ز عشق تو هرگز غمی نفهمیدم.
عزیز من تو کجایی که زخم قافیه سوخت.
که رنج مرگ را به نبودنت پسندیدم.
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard
در دنیای امروز...
ریشه هر چه اعتماد را باید سوزاند.
و تنها به خود متکی بود و بس
دیگر نه عاشفانه ها و لالایی مادری قابل اعتمادند
نه دستان محکم و تکیه گاه بودن پدر
این روزها باید فراموش کرد هرچه را که آموختهایم.
این روزها، مرگ انسانیت رقم خورده است.
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard
برای اولین بار در طول زندگیام میبینم
ماه در خانهام پا برهنه راه میرود!
#نزار_قبانی
@s_mojtabard
بیا عاشق شویم.
فارغ از رویای کودکیمان
فارغ از تمام دلهره ها
بیا دوباره عاشق شویم
این بار اما برای زنده ماندنِ دلهایی پژمرده
برای رهایی از غبار نشسته بر زخمهای بیکسی
برای زندگی کردن بدون هیچ حسرتی.
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard
سلام به همه شما دوستان عزیز
به زودی قراره رمان پایان یک سناریو توی کانال منتشر بشه.
در حال حاضر دارم کاور این رمان رو طراحی می کنم و به محض اماده شدن کاور اولین پارت از رمان توی همین کانال منتشر میشه.
از صبر و شکیبایی همه شما عزیزان ممنونم.
شاید باید، باری دیگر فراموش شویم.
از بایگانی خاطرات تلخ عاشقانههایمان.
این بار باید لبخند را در آغوش بگیریم
و به تمام زخم های سربسته دلهامان، بخندیم.
آری، پایان من و تو
چیزی فرا تر از تمام تصورات دنیا خواهد بود.
دیگر در پایان تمام شعرها و عاشقانههایم
نام تو را جاودانه خواهم نوشت.
شاید اینگونه طعم گس فاصلهها را فراموش کنیم
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard
رمان عاشقانه پایان یک سناریو
به قلم : سید مجتبی رسول نژاد
به زودی در همین کانال
@s_mojtabard
هر روز دفتر خاطراتم را ورق میزنم و شرحه شرحه یاد تو را در آغوش میکشم،
بی تو فنجان تلخ را سر میکشم در اتاق تنهایی.
و لب به سکوت باز میکنم تا قلب کسی را نخراشم با درد جدایی.
و تو هم چنان بی خبر از من در اوج پرواز میکنی رها و آزاد از قید من و ما.
و چه دردیست این فراق.
بارها فنجان تنهاییم را سر کشیدم تا شاید روزی تمام شوم ولی افسوس.
روی پرچین مرغکی پرید دانهای برچید و به هوا رفت گویی سیال ذهنم را با خودش برد تا بینهایت.
و من درتو غرق شدم و تو بی من به اوج رسیدی.
#نورا
#ح_دلخوشی
@s_mojtabard
سرانجام عجیب است که در نبودت،
به آرامی سقوط قطرات باران پاییزی
و به سادگی افتادن برگ زردی از درخت
دلم به بی کسی،
صدایم به سکوت،
و چشمهایم به تاریکی عادت کرده است.
شاید این شروعیست برای یک پایان
در انتهای فصل بیبرگی.
#سید_مجتبی_رسول_نژاد
@s_mojtabard