eitaa logo
صالحین تنها مسیر
220 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگر ایران‌ و آمریکا وارد جنگ شوند چه می‌شود؟! کارشناس ارشد نظامی آمریکایی، مدیر بازرسی سازمان ملل در جنگ عراق و افسر بلندپایه تفنگداران دریایی آمریکایی پاسخ می‌دهد👇 جنگ نمی‌شود، اما اگر بشود ایران شکست نخواهد خورد. ایران توانایی‌هایی دارد که هیچ کشوری در جهان ندارد ایران آمریکا را تخریب و تحقیر خواهد کرد و نظامیان ما را در سواحل بندر عباس و خلیج فارس به طور کامل محاصره و نابود میکنه ایران ناوگان دریایی ارتش آمریکا را نابود خواهد کرد. ایران پایگاه های هوایی و زیرساخت های نظامی آمریکا در منطقه را از کار می‌اندازد. ایران پهپادهای فوق سری ما را به زمین نشاند و به خدمت خود درآورد. ایران کشوری است که اول طرفی که به منافعش حمله کرده را نابود و تحقیر می‌کند و سپس به مسئله بعدی فکر می‌کند. آمريکا توانایی نظامی قابل اتکا مقابل ایران ندارد و ایران تمام منافع ما را نابود خواهد کرد. پ.ن: دشمن آنچنان ترسیده است که یقیناً بارها سکته های مغزی را تجربه کرده است. ✅ با بدون سانسور متفاوت بیندیشید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
🔻وفات مادر ادب، حضرت ام البنین علیها السلام را به همه محبین تسلیت عرض می نماییم و با اهداء صلواتی چشم امید به عنایت فرزند بی بدیلش، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام می بندیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم...تو از کدام راه می‌رسی؟!خیال دیدنت چه دلپذیر بود!جوانی‌ام در این امید پیر شد! نیامدی و دیر شد!تو از سَفر نیامدی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۳۹ - نترسید. نمی خوام جواب اشتباه بدم دختر هم لبخند زد و برگه ها را داد. - فکر کنم
پارت۱۴۰ - چی می خوای بگی؟ - یه نگاه به جلد کتاب بنداز. اون پائین، نویسنده - هادی حجت! خب که چی؟ شاهرخ دستش را زیر چانه اش گذاشت و به شروین خیره شد. - به نظرت آشنا نیست؟ شروین همانطور که به شاهرخ زل زده بود فکر کرد. کم کم چهره اش تغییر کرد. گویا داشت چیزهای جدیدی را کشف می کرد. یواش یواش ابروهایش از هم باز شد و چشمانش از تعجب گرد شد: - غیرممکنه شاهرخ که کار خودش را کرده بود برگه های روی میزش را جمع و جور کرد و گفت: - می بینی که نیست - اما... اما... - اما چی؟ - ولی هادی ... چطور ممکنه؟ - من بهت گفتم اما باور نکردی شروین نمی داست چه بگوید. یعنی هادی هم یک روز مثل او... باورش خیلی سخت بود اما به قول شاهرخ باید آنچه را می دید باور می کرد نه آنچه را که می خواست ببیند! - خب حالا نظرت چیه؟به نظرت میشه این همه تغییر کرد؟ - نمی دونم ... الان اصلا مخم کار نمی کنه ... تا چند روز ذهن شروین به شدت درگیر شده بود. از یک طرف پذیرش آنچه می دید سخت بود از طرفی از اینکه می دید هنوز راه برای او بن بست نشده است خوشحال بود. هزاران سئوال در ذهنش موج می زد که دوست داشت از هادی بپرسد... آن شب، شب آخری بود که شاهرخ در تهران بود. هر کار کرد نتوانست خانه بماند. تازه آفتاب غروب کرده بود که رسید. قبل از اینکه وارد کوچه بشود نگاهی به کوچه تنگ قدیمی کرد. هیچ وقت اولین روزی را که پا به این کوچه گذاشته بود از یاد نمی برد. کوچه ای که از سر بیکاری و کنجکاوی پایش به آن باز شده بود ولی بعد تبدیل به مهم ترین کوچه عمرش شد! همینطور که قدم زنان جلو می رفت به دیوارهای قدیمی و دود گرفته نگاه می کرد. دیوارهائی که قبلا بعضا با برگ های مو پوشیده شده بود و حالا به خاطر نبودن آنها دیگر خیلی لخت و فقیرانه تر از قبل به نظر می رسید. چه کسی باور می کرد در این خانه های قدیمی هم می شود جوری زندگی کرد که حسادت صاحبان خانه های لوکس را بر انگیزد؟ خودش را جلوی در دید. زنگ زد .در باز شد. شاهرخ در لباس خانه و پالتوئی که روی دوشش انداخته بود پشت در ظاهر شد. - توئی؟ فکر می کردم بیای. منتظرت بودم تا وقتی که وارد خانه شد و شاهرخ برایش چائی ریخت ساکت بود. وقتی شاهرخ چائی را گذاشت و نشست شروین گفت: - هنوز معلوم نیست کجا می ری؟ - چرا - خب؟ - جنوب ... باید برم اهواز ... اصلا مگه فرقی داره کجا میرم؟ شروین نفس عمیقی کشید. - درسته... فرقی نداره. معلوم نیست کی بر می گردی؟ - هنوز نه ... شاید چند سالی نتونم برگردم تهران ... نگاهی به دور تا دور اتاق انداخت. - حالا که میری اینجا رو چکار می کنی؟ - هیچی - یعنی خونه رو همین طوری ول می کنی می ری؟ - راه بهتری داری؟ - اقلا بده کرایه. اینجوری خراب میشه شاهرخ گفت: - اینم فکر بدی نیست، اما دیگه وقتی نیست شاید سپردم به ... صدای زنگ در حرفش را قطع کرد. - منتظر کسی بودی؟ شاهرخ نگاهی به ساعت کرد. - نه ولی فکر کنم علی شاهرخ رفت تا در را باز کند و شروین پشت پنجره ایستاد. حدس شاهرخ درست بود. به محض اینکه در باز شد علی سر و صدا کنان پرید داخل و پشت سرش هادی که جعبه کیکی در دست داشت وارد شد. با هم رو بوسی کردند. - اومدیم برات گودبای پارتی بگیریم - مگه اینکه موقع رفتن یکی ما رو تحویل بگیره ادامه دارد.... ✍ میم مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۴۰ - چی می خوای بگی؟ - یه نگاه به جلد کتاب بنداز. اون پائین، نویسنده - هادی حجت! خ
پارت۱۴۱ - نه، این از اون جهت هست که از دستت خلاص می شیم علی این را گفت و با آهنگ تولدت مبارک شروع کرد به خواندن: - خلاص شدن مبـــــــااارررک ... خلاص شدن مبـــارک ... خلاص شدن مبــــــاااااارررررک شاهرخ خندید و تعارفشان کرد که داخل بروند. وقتی وارد شدند علی با دیدن شروین گفت: - به به، این هم که اینجاست. ببین فقط من از رفتنت خوشحال نیستم! بعد گفت: - من هنوز نمازم رو نخوندم. تا شما ترتیب کارها رو بدید من برگشتم شاهرخ جعبه را برداشت و به آشپزخانه رفت. هادی و شروین هم منتظر نشستند. شروین برای اینکه نکند یه وقت هادی چیزی بگوید وانمود کرد که در حال دیدن تلویزیون است ولی زیر چشمی هادی را می پائید. تمام مدت مهمانی: سر شام، موقع بریدن کیک و حتی موقعی که علی با شوخی ها و جک های بی مزه اش سر و صدا راه می انداخت شروین هادی را زیر نظر داشت. موجودی آرام که حرکاتش مخصوص خودش بودبرخلاف کسانی که شروین قبلا دیده بوداودرعین ارام بودن کاملااجتماعی و پرانرژی به نظر می رسید. اصلا منزوی یا بی سرو صدا نبود . گهگاه شوخی هائی می کرد و تکه هائی می پراند که جو را کاملا عوض می کرد اما در عین حال حرکاتش طوری نبود که کسی بتواند واردحریم خصوصی اش بشود و یا او را دلقکی لوده تصور کند. در عین شوخ طبعی ابهت و شخصیتی مجذوب کننده داشت که آدم را مجبور می کرد احترامش بگذاری و وقتی شروین همه این ها را می دید نمی توانست این شخصیت را با انچه قبلا دیده بودکنار هم قرار بدهد. بعد از اینکه سر و صدا موقتا خوابید و به علت خسته شدن و پریدن شربت در گلوی علی چند دقیقه ای آتش بس اعلام شد آرام و بی سر و صدا به حیاط خزید و روی پله های ورودی راهرو نشست. دست هایش را دور خودش گرفت تا کمی گرم شود. نگاهی به آسمان کرد و گفت: -اوکی، قبول، می شه. تسلیم آخر شب که بچه ها داشتند می رفتند علی گفت: - من فردا یه عمل دارم. نمی تونم بیام ایستگاه وگرنه خیلی دلم می خواست با چشم های خودم اون لحظه شگفت انگیز خروجت رو ببینم. حیف! شاهرخ خندید و گفت: - امشب به اندازه کافی ما رو مورد لطف قرار دادی. دیگه نیاز نیست فردا بیای بدرقه. اگه به تو باشه که اگر قطار خراب بشه، شده باشه با به خرج خودت با تاکسی منو بفرستی این کارو میکنی هادی گفت: - میشه حکایت اون یارو که رفته بود باباش رو دفن کنه. بهش گفتن چرا اینقدر لباست پاره پوره شده؟گفت بنده خدا نمی ذاشت خاکش کنیم علی خندید. بعد همدیگر را بغل کردند و شروین دید که علی گرچه وانمود می کند شاد باشد اما نتوانست جلوی اشکش را بگیرد. هادی هم شاهرخ را بغل کرد و گفت: - منم فردا نمی تونم بیام. خودت میدونی چرا شاهرخ سرتکان داد. - آره. اشکالی نداره بعد رو به هر دویشان گفت: - خیلی ممنون که اومدید. دلم برای همتون تنگ می شه. برام دعا کنید. هوای این رفیق مارو هم داشته باشید علی گفت: - خیالت تخت! .مطمئن باش آب و دونش یادمون نمیره شاهرخ سر تکان داد. وقتی علی و هادی رفتند. شاهرخ رو به شروین گفت: - تو که می مونی؟ - بمونم؟ - هرجور راحتی - اگه بمونم نمی ذارم بخوابی صبح میام دنبالت صبح ساعت 7 بود که رسید. در روی هم بود. در را هل داد و وارد شد. اولین باری که از این پله ها پائین آمده بود چقدر برایش احمقانه بود ولی حالا دل کندن از این خانه سخت بود. تصور اینکه دیگر شاهرخی نخواهد بود که در را برویش باز کند زجرش می داد. کنار تخت که حالا بدون فرش رویش خیلی غم انگیز و رقت بار به نظر می رسید ایستاد و نگاهی به حوض خالی کرد. شاهرخ چمدان به دست از راهرو بیرون آمد. - سلام، کی اومدی؟ - سلام، الان رسیدم، چرا حوض رو خالی کردی؟! - اگه آبش مرتب تمیز و عوض نشه لجن می گیره - اینجوری که درخت ها خشک می شه. اقلا به باغبون پدرت می گفتی بیاد حواسش به درخت ها باشه. شاهرخ کنار شروین ایستاد. چمدان را زمین گذاشت. - چی شد تغییر عقیده دادی؟ - خب درخت ها گناه دارن شاهرخ کلید را از جیبش در آورد و جلوی شروین گرفت. - خب خودت بیا بهشون آب بده ادامه دارد.... ✍ میم مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها... تمامِ هَمش، امام زمانش بود! تمام فرزندانش را امام زمانی تربیت کرد... هر چه داشت در راه حجت زمانش ایثار کرد اگر امروز بود مهدیِ حسین علیهما السلام را یاری می‌کرد.. و تمام پیام ام البنین سلام الله علیها به ما این است فرزندانتان را برای یاری امام زمان تربیت کنید که عبادت و افتخاری از این بالاتر در عالم هستی نیست
4_5902049577472624429.mp3
4.99M
🏴 (س) ♨️ام البنین (س) حقیقت ادب 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها... تمامِ هَمش، امام زمانش بود! تمام فرزندانش را امام زمانی تربی
🏴❤️ مادری که شجاعت و دلاوری را به پسرانش همراه با شیر نوشاند تا در رگ‌هایشان جریان یابد و خلق و خوی همیشگی‌شان شود... آری ..ام‌البنین! هم او که مادر پسران نام گرفت و پسرانی پروراند که شجاعت و دلاوري را در کربلا به زیباترین وجهی به تصویر کشیدند. مادری که عباسش از زیبایی به ماه بنی‌هاشم شهره بود؛ عباسی که ادب و متانت و عزت نفس در زندگاني 34 ساله‌اش به وضوح ديده می‌شود. بزرگ بانویی که هنر و ادبيات را از دایی‌ خويش «لبيد» شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود. حق است گفتن و تبیین جایگاه زنی چون ام‌البنین برای زنان اهل عالم همانطور که علی محمدعلی دُخَيل، نويسنده معاصر عرب در وصف ام‌البنین می‌نويسد«عظمت اين زن در آن‏جا آشکار می‌شود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می‌دهند، به آن توجه نمی‌کند، بلکه از سلامت امام حسين(ع) می‌پرسد؛ گویی حسین(ع) فرزنداوست نه آنان» [1] بانویی که همواره به دفاع از ولایت پرداخت و توجه به رویدادهای سیاسی زمان و مسائل مربوط به آن از دیگر ویژگی‌های مهم ایشان است. ام‌البنین پس از واقعه عاشورا، از مرثيه ‏خوانی و نوحه‏ سرايی استفاده کرده تا ندای مظلوميت کربلائيان را به گوش نسل‏‌های آينده برساند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. ام‌البنین آنقدر صبور بود که پسرانش یک به یک فدای امام زمانشان حسین بن علی(ع) شدند اما خم به ابرو نیاورد ... ازین باب است این روز تکریم مادران شهدانام گرفت و اعتبار یافت ... ایشان نمود بارزی از ولایت‌مداری و صبر و شجاعت بود که الگوی بارزی برای زنان و مادران در طول تاریخ شد. زهرا مرادوند 🏴❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 امام علی علیه‌السلام فرمودند: 🔺 الدَّاعِی بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِی بِلَا وَتَرٍ 🔻 آنکس که مردم را (به نیکى ها) فرا مى‌خواند ولى خود به آن عمل نمى‌کند مانند کماندارى است که با کمان بدون زه مى‌خواهد تیراندازى کند. 📚 نهج‌البلاغه ، حکمت ۳۳۷ 🌹 امام خمینی (ره): 🔺 مردم کوشش کنند که وکلای صالح متدین در مجلس بفرستند. تمام گرفتاری ها و تمام چیزهائی که بر خلاف موازین عمل می‌شود آنجا حل می‌شود. 🔻 دیگر نه دولت می تواند خودش یک کاری بکند، یک برنامه ای بدهد تا یک وقت خلاف باشد .... وقتی بنا شد وکلای متدین باشند و مقید به احکام شرع باشند که انشاءالله هستند، آنوقت این مسائل همه‌اش حل شود. 📚 صحیفه نور؛ ج۸؛ ص۲۸۲ 🌹 امام خامنه‌ای: 🔺 اگر ...دنبال حاکمیّت جریان اشرافی‌گری باشد، ریل‌گذاری او در این جهتها خواهد بود؛ کشور را خواهند کرد. اهمّیّت مجلس اینها است؛ اینها چیز کمی است؟ ۱۳۹۴/۱۱/۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
‍ ‌مادر حضرت ابوالفضل (علیه السلام) پس از شهادت خاندان خود بیرون مدینه به بقیع می رفت و صورت چهار قبر را درست می کرد و چنان ندبه و گریه می کرد که هر کس از آنجا می گذشت ، می گریست البته گریستن دوستان عجیب نیست اما مروان بن حکم نیز که بزرگترین دشمن خاندان وحی بود چون بر ام البنین عبور می کرد از گریه او به گریه می افتاد. ام البنین که ایمانی استوار و صفاتی نیکو داشت و به مقام شامخ اهل بیت آگاه بود، چهار جوان خود را در دفاع از امام زمان خود به کربلا فرستاد.او مصیبت شهادت فرزندانش را در مقایسه با شهادت فرزند زهرای اطهر سهل می‌شمرد و در بیانی فرمود: «أولادي و من تحت الخضراء کلهم فداء لأبي عبد اللّه الحسين عليه‌السلام»؛ فرزندانم و هر کسی در زیر این آسمان است فدای علیه‌السلام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢سرچشمه همه مصیبت هائی که ملت ها میکشند این است که؛ ←متصدیان امورشان از قشر «مرفه و از اشراف و اعیان» باشد✅ 📚صحیفه نور،ج 16،ص263 🇮🇷 @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ۴ 🔷 ملاک انتخاب همسر در ادامه بحث خانواده عرض کردیم که برای انتخاب همسر باید یه سری ملاک های مناسبی در نظر گرفته بشه. بهتره که آقا پسر در سه مورد، بالاتر از دختر باشه: 🔵سواد و سن و ثروت 👆✅ البته این مطلق نیست و اگه زن و مردی اهل تقوا و بندگی خدا باشن اینا مشکل ساز نیست. اما خب برای آدمای ضعیف، مشکل ساز هست. ⛔️ و یه ملاکی که استاد پناهیان برای دخترها و پسر ها فرمودن اینه که 🔶نگاه کنید به پدر و مادر طرف. اگه پدر ایشون به مادرش محبت میکنه و مادر توی اون خونه محبوبه، و اعضای خانواده به پدر هم احترام میذارن به احتمال بسیار زیاد فرزند اون خانواده خوب خواهد بود و برای ازدواج مناسب هست.👌 البته این موارد نسبی هست. یعنی نیاز نیست طرف 100 درصد باشه بعد شما جواب مثبت بدید. یه نگاهی به شرایط خودتون و اطرافتون بکنید و این ملاک رو در نظر بگیرید. 🔹🔷💗🔅🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 را تقویت کنیم/اشتباه مردم در عبرت نگرفتن! 🔷 یکی از عواملی که موجب شکست های مجدد و مکرر برای یک ملت میشود، ضعف حافظه تاریخی است. عبرت نگرفتن از حوادث گذشته یک غفلت بزرگ و در واقع یک نوع ناپختگی و عدم رشد یافتگی است. 🔶 امیر مؤمنان علی (ع) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزند ارجمندش امام حسن (ع) میفرماید: "فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته ‏ام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گویى همچون یکى از آنها شدم، بلکه گویى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته ‏ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده ‏ام"! 🔷 بخش زیادی از قرآن کریم هم به ذکر داستان های اقوام گذشته اختصاص دارد و عبرت گرفتن از گذشته یکی از اصول مهم در رشد و سعادت انسان و جامعه محسوب می‌شود. 🔶 دستگاه های تبلیغاتی باطلگرا، روی غفلت مردم از این اصل مهم حساب ویژه ای باز می‌کنند و از آن به عنوان یکی از عوامل موفقیت خودشان یاد کرده اند. بسیاری از تکنیک های عملیات روانی و جنگ ادراکی در نهایت با همین هدف طراحی می شوند که حواس مردم را از تجربه های تاریخی پرت کنند و آنها را دچار اشتباه نمایند. 🔷 به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ، مهمترین وعده حسن روحانی و تبلیغات انتخاباتی اش این بود که می تواند با ، تحریم ها را لغو و مشکلات اقتصادی کشور را حل کند. 🔹اگر مردم به حافظه تاریخی خود مراجعه میکردند، به خاطر می آوردند که ایشان اوایل دهه 80 در دولت اصلاحات مسئول مذاکرات هسته ای بود و توافقی با انگلیس و فرانسه و آلمان منعقد کرد که بر اساس آن ایران باید سه کار انجام میداد:👇 1. تعلیق غنی سازی 2. اجرای پروتکل الحاقی 3. ارائه گزارش جزئیات همه فعالیتهای هسته ای کشور قرار بود غربی ها هم در مقابل سه کار انجام دهند: 1. کمک به توسعه فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران 2. کمک به عاری شدن منطقه خاورمیانه از سلاح های هسته ای 3. بسته شدن پرونده هسته ای ایران در آژانس اما نتیجه این شد که ایران به تعهداتش عمل کرد ولی طرف غربی با بهانه تراشی و اتلاف وقت از عمل به تعهداتش طفره میرفت تا اینکه مقام معظم رهبری دستور دادند که پلمپ تاسیسات هسته ای را بشکنند و غنی سازی را از سر بگیرند. 🔷 نمونه دیگر، تلاش آقای روحانی برای مادام العمر کردن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در سال 73 بود و حالا هم ایشان مدافع انتخابات آزاد شده و به شورای نگهبان حمله می‌کند و از الفاظ "انتصابات" و "تشریفات" استفاده می‌کند. 🔶 از این دست مثال ها فراوان است و در مواجهه با فضاسازی و جنگ روانی دشمن، باید حافظه تاریخی ملت را تقویت و عبرت های گذشته را یادآوری کرد. ✍میثم حق شناس
امام خمینی (ره) : پیروزی نهایی وقتی است که ،به همه ی ابعاد و به همه ی احکامش در ایران پیاده شود ؛ وپیروزی بالاتر آنکه در همه ی اقطار عالم ، اسلام حکومت کند . است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا