#هشدار_جدی به قشر انقلابی!
❗نکند خدای ناکرده بخاطر تعصب نسبت به یک کاندیدای بخصوص موجب بشود تا شخص انقلابی دیگر را بکوبیم !
این کاندیداهای انقلابی همه کمک همدیگر هستند و در طی انتخابات به همدیگر یاری خواهند کرد و ان شاءالله بعد از پیروزی هرکدام ، کاندید های دیگر نیز در سمتهای موثر مورد استفاده قرار خواهند گرفت .
❗پس لطفا توجه بشود که هیچ فرقی از اینکه کدام فرد انقلابی پیروز این انتخاب بشود وجود ندارد .
البته که سعی خواهد شد تا از بین این کاندیدا های انقلابی بهترین و کارآمد ترین آنها مد نظر قرار بگیرد !
سعی در ایجاد اتحاد بین قشر انقلابی داشته باشیم تا این اشرافیت خانوادگی اصلاح طلبان و یا کسانی که بوضوح مخالفت خود با رهبری و نظام و قانون اساسی را اعلام کرده اند از پراکندگی ما قشر انقلابی سواستفاده نکنند !
رئیسی ، سعید محمد ، جلیلی ، زاکانی ، همه در یک جبهه قرار دارند.
از همه آنها حمایت می کنیم تا در نهایت خود کاندیدا های محترم به تفاهم مناسب رسیده و تکلیف همه ما بخوبی روشن خواهد شد .
#نه_به_امتداد_روحانی
#نه_به_فتنه_گران
#نه_به_مخالفان_قانون_اساسی
#نه_به_مخالفان_نظام
#نه_به_مخالفان_ولایت
#راه_روشن
🌹امام علی علیهالسلام فرمودند:
🔺صَیِّرِ الدِّینَ حِصنَ دَولَتِکَ، و الشُّکرَ حِرزَ نِعمَتِکَ، فَکُلُّ دَولَةٍ یَحوطُها الدِّینُ لا تُغلَبُ، و کلُّ نِعمَةٍ یَحرُزُها الشُّکرُ لا تُسلَبُ
🔻دین را دژ دولت خود گردان و شکر گزاری را حفاظ نعمت خود؛ زیرا هر دولتی که در حصار دین باشد شکست ناپذیر است و هر نعمتی که در حفاظ شکرگزاری باشد ربوده نشود.
📚غررالحکم و دررالحکم آمدی،۵۸۳۲
#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره):
🔺اميد است ملت مبارز، متعهد، به مطالعه دقيق در سوابق اشخاص و گروه ها، آراء خود را به اشخاص دهند كه... به حسن سابقه و تعهد به قوانين اسلامي... معروف و موصوف باشند.»
📚صحیفه امام، جلد۱۲صفحه۱۷۷
#راه_روشن
🌹امام خامنهای:
🔺در باب انتخابات این است که مردم باید به فکر شناخت اصلح باشند؛ چون امر کوچکی نیست. مسأله انتخابات، مسأله سپردن سرنوشت بخش عمده امکانات کشور به یک نفر و یک مجموعه است. سرنوشت مسائل اقتصادی، مسائل فرهنگی، روابط خارجی و مسائل گوناگون دیگر تا حدود زیادی به این قضیه وابسته است.
۱۳۹۳/۰۲/۲۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد❤️
☑️ اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتِلونَ بِاَنَّهُم ظُلِمُوا
وَ اَنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر. الَّذینَ اُخرِجُوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقِِّ الّا اَن یَقُولوا رَبُّنا اللهُ وَ لَولا دَفعُ الله الناسَ بَعضُهُم بِبَعضِِ لَهُدِّمَت صَوامعُ وَ بِیَعُُ وَ صَلَوات وَ مَساجِدُ یُذکَرُ فِیها اسمُ اللهِ کَثیراََ وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه اِنّ اللهَ لَقَویُُ عَزیز.
📁 به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که موردِ ستم قرار گرفتهاند و خدا بر یاری آنها تواناست. آنهایی که از خانه و شهرِ خود به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: پروردگارِ ما خدایِ یکتاست! و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند و از آیینش دفاع نمایند یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
📁 آیات ۳۹ و۴۰ سوره مبارکه حج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ استاد #رائفی_پور
📃 «اعتماد به خدا»
▫️گاهی اوقات ما اندازه یه پرنده به خدا اعتماد نداریم
▫️ما باید وظیفمون رو انجام بدیم، قطعا لطف خدا شامل حالمون میشه
🦋
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨
#قرار_شبانه
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_بامقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب: حضور مردم در انتخابات، بر تواناییها و قوّت آن دولت منتخب تأثیر زیادی دارد؛ بالاخره یک دولتی انتخاب خواهد شد، یک رئیسجمهوری انتخاب میشود و دولتی تشکیل میدهد؛ هر چه پشتوانهی او بیشتر باشد، قویتر باشد، قطعاً بهتر است و قدرت بازدارندگی کشور را بالا میبَرد، امنیّت میدهد به کشور، برای کشور آبرو ایجاد میکند. بنابراین مشارکت، خیلی مهم است. ۱۴۰۰/۲/۲۱
#سلامتی_فرمانده_صلوات
صالحین تنها مسیر
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔 #قسمت2⃣ فرق من و تو این بود که تو9 سال، عاشقانه زندگی کردی و من 30 سال ب
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔
#قسمت3⃣
محمد در کنار سایه نشسته بود وبالبخند به مرد پر اضطراب روبه رویش نگاه میکرد
آخر معترض شد:
_بسه دیگه ارمیا! چه خبرته؟! بشین دیگه،
ارمیا کلافه دستی بر صورتش کشید:
_دیر نکردن؟! میترسم پشیمون بشه محمد!
مسیح بلند شد از روی صندلی و به سمتش رفت. دستش را در دست گرفت:
_آروم باش، الانا دیگه میان! توی عملیات به اون مهمی و اونهمه شرایط سخت که با مرگ دست و پنجه نرم میکردی اینهمه اضطراب نداشتی!
یوسف از پشت دست روی شانه اش گذاشت و حرف مسیح را ادامه داد:
_حالا به خاطر یه زن گرفتن به این حال و روز افتادی؟ اگه زیر دستات بفهمن دیگه ازت حساب نمیبرنا!
محمد به جمعشان پیوست:
َ _والله منم از این حساب نمیبرم دیگه، آخه برادر من، یه کم مرد باش!
سایه به شوخی ابرو در هم کشید:
_خوبه مثل تو ریلکس باشه که روز عروسی هم برای خودت رفته بودی بیمارستان؟
صدای خنده بلند شد و محمد پاسخ داد:
_اول اینکه ریلکس نه و آروم، فارسی را پاس بدار عزیز جان؛ دوم هم اینکه خُب مریضم حالش بد شد، نمیشد که نرم!
ارمیا به شانه ی محمد زد و گفت:
_تو که راست میگی، خدا نکنه برای من پیش بیاد که من مثل تو نمیتونم به موقع برگردم؛ من احضار بشم برگشتم با خداست!
همان دم بود که در محضر گشوده شد و زینب به سمتش دوید و صدایش کرد:
_بابا جونم!
ارمیا روی پا نشست و آغوشش را برای دخترکش گشود.
"آه که دخترکش چقدر زیبا شده بود در آن لباس عروس!"
ارمیا: چقدر خوشگل شدی تو عزیزم!
زینب صورت ارمیا را بوسید و دستش را دور گردنش حلقه کرد:
_خوشگله بابایی؟
ارمیا: ماه شدی عزیز بابا!
صدای سلام حاج علی که شنیده شد، ارمیا همانطور که زینب در آغوشش بود بلند شد و به سمتشان رفت. با حاج علی سلام علیک و روبوسی کرد و به زهرا خانم سلام و خوش آمد گفت. آیه که از در وارد شد ارمیا عطر حضورش را نفس کشید و قلبش آرام شد. زیر لب زمزمه کرد:
_خدایا شکرت!
سلام کرد و آیه همانگونه سر به زیر جوابش را داد. ارمیا اصلاشک داشت که آیه تا کنون درست و حسابی چهره اش را دیده باشد. چیزی در دلش سر ناسازگاری داشت. از یکسو از اینهمه عشق و وفاداری آیه به سید مهدی لذت میبرد و از سوی دیگر دلش کمی حسودی میکرد و آیه را برای خودش میخواست!
سر سفره ی عقد نشستند. زینب هنوز هم در آغوش ارمیا بود؛ هرچه کردند، از پدر جدا نمیشد. ارمیا هم خوشحال بود... لااقل زینب با تمام وجود دوستش داشت؛ کاش آیه هم اندکی، فقط اندکی...
آه از سینه اش بیرون آمد. میدانست هنوز خیلی زود است... خیلی زود! برای آیه اش باز هم باید صبر میکرد!
آیه در آینه به خود نگاه کرد. فخرالسادات چادر مشکی اش را برداشته بود
و چادر زیبایی با گلهای سبز، بر سرش کشیده بود. ترکیب آن با روسری سبز رنگش زیبا بود.
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔
#قسمت4⃣
ارمیا را هم در آینه میدید! کت وشلوار مشکی رنگش با آن پیراهن سفید و زینبی که حتی دستش را از دورگردنش رها نمی کرد.
به سمت زینب برگشت و خطاب قرارش داد:
_زینب مامان، عزیزم!
زینب نگاهش را به مادر دوخت؛ آیه لبخندی زد:
_برو پیش عمو محمد، باشه مامان؟ عمو رو اذیت نکن، گردنش درد میگیره!
ارمیا ابرو در هم کشید و سرش را به جهت مخالف آیه گرداند
"چه اصراری داری که عمویش باشم؟ چرا پدر بودنم را قبول نمیکنی؟"
زینب اعتراض کرد:
_عمو نه مامان؛ بابایی!
دل ارمیا آرام گرفت. زینب هنوز دوستش دارد!
ارمیا به دفاع از زینب برخاست:
_من راحتم، دخترمو اذیت نکنید! نمیدونم با اینکه گفتید این رو باید زینب قبول میکرد و قبول کرده اما هنوز بهش میگید بهم بگه عمو، لطفا اذیتمون نکنید!
صدای عاقد مانع از جواب دادن آیه به حرف های ارمیا شد.
عاقد: النکاح و سنتی...
عاقد که شروع کرد، رها و سایه پارچه را بالای سر عروس و داماد گرفتند و محمد خودش قند را برداشت و بالای سرشان شروع به ساییدن کرد، آخر هم برادر داماد بود و هم برادر عروس و هم عموی کودکشان!
آیه دستش را از زیر روسریاش رد کرده و پلاک درون گردنش را لمس کرد
"کجایی مرد من دلم برایت تنگ است! میدانم بله را که بگویم، از تو دور میشوم، دیگر چگونه تو را بخواهم؟ چگونه عاشقانه هایت را مرور کنم؟ چرا مرا از خود دور میکنی؟ مگر نمیدانی خاطراتت مرا زنده نگه داشته است؟"
صدای سایه بلند شد:
_عروس خانم زیرلفظی میخواد!
رنگ از رخ ارمیا رفت... زیر لفظی دیگر چه بود؟ ارمیایی که هیچگاه در جشن عقد و عروسی نرفته بود و مادری نداشت که یادش دهد! لب به دندان گرفت که فخرالسادات به سمتشان آمد و بسته ای را در دست آیه گذاشت؛ نگاهش را به ارمیا دوخت و لب زد:
_من حواسم هست پسرم!
ارمیا به اینهمه مادرانه با تمام وجود لبخند زد و همانگونه لب زد:
_نوکرتم به خدا!
فخرالسادات گونه ی آیه را بوسید و زیر گوشش گفت:
_پسرم منتظرته، منتظرش نذار!
آیه قرآن را بست و بوسید و آرام گفت:
_با اجازهی مولایم صاحب الزمان(عج) و خانم حضرت زینب و مقام معظم رهبری، همه ی بزرگترها و شهید سرهنگ سید مهدی علوی... بله...
صدای صلوات بلند شد. آیه نگاهش مات آینه بود. سید مهدی را از آینه میدید که با لبخند نگاهش میکند. صدای تبریک می آمد اما آیه هنوز مات لبخند سید مهدی بود. رها بود که او صدایش زد و نگاهش از نگاه سید مهدی جدا شد:
_حالا وقت حلقه هاست.
ارمیا ایستاده بود وصدرا در کنارش جعبه ی حلقه را برایش نگه داشته بود.
ارمیا حلقه را درآورد و در دست گرفت. حلقه ی ساده ای بود. رها به شانه ی
آیه زد و به او اشاره کرد دستش را بالا بیاورد؛ دست چپش را که بالا آورد،
حلقه ی زیبای سید مهدی در دستش برق میزد... نگاه ها لرزید. اشک در چشمان همه هویدا شد. خدایا... کجایی؟! یک دل اینجا شکسته است،
خبرش را داری؟!
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
#یا_فارس_الحجاز
یادگار عترت طاها،ظهور کن
آرام جان زهره زهرا،ظهورکن
از رخ بگیر معجرغیبت،عزیز دل
روشنترین ستاره دنیا،ظهور کن
💠اللهم عجل لولیک الفرج
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
ب نام خدا
🌺 هرصبح سلامی خدمت ارباب و حضرت حجت(عج)عرض می کنیم ب امید اینکه جواب سلام واجب است🌺
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
◾️◈◆--💎--◆◈--◽️
✨السلام علیڪ یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویاشریڪ القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان✨
🌾 ألـلَّـهُـمَـ عَـجِّـلْ لولیک الفرج
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•