⭕️ واکنش رهبر انقلاب به شکنجه شهید طلبه جوان در تهران؛ #آرمان_عزیز چه گناهی کرده بود؟
🔻 حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دانشآموزان: ببینید این قضیهی شاهچراغ شیراز این چه جنایت بزرگی بود. آن پسربچهی پایهی دوم یا پایهی ششم یا پایهی دهم، اینها چه گناهی کرده بودند؟ آن طفلک شش سالهای که پدر و مادر و برادرش را از دست داده این کوه سنگین غم را چرا بر دوش او انبار کردند؟ چرا؟ این بچه چکار کند با این غم بزرگ، غیرقابل تحمل، این جنایت این جنایتهای بزرگی است اینها.
🔹آن طلبهی جوان، طلبهِی شهید جوان در تهران ــ آرمان عزیز! ــ او چه گناهی کرده بود؟ طلبهِی جوان، دانشجو بوده آمده طلبه شده، متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی، شکنجه کنند زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان، اینها کارهای کوچکی است؟ اینها کهاند؟ این [را] باید فکر کرد؟ اینها کهاند؟ این بچههای ما که نیستند، این جوانهای ما که نیستند اینها،اینها کهاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیهی شیراز را که یک انفجار بود محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟
🔺اینها را بشناسیم، اینها را بشناسید. البته ما یقهی اینها را رها نخواهیم کرد، نظام جمهوری اسلامی به حساب این جنایتکارها خواهد رسید حتماً. هرکس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها در این جنایتها دستی داشته مجازات خواهد شد انشاءاللّه بدون تردید. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
رهبر انقلاب: مدعیان حقوق بشر چرا از «آرشام» نمیگویند؟
🔹پسربچههای دانشآموزی که در حادثه شاهچرا(ع) به شهادت رسیدند چه گناهی کرده بودند؟ پسر بچهای که در این جنایت، پدر و مادر و برادر خود را از دست داد و دچار چنین غم بزرگی شد، چه گناهی کرده است؟ آن طلبه جوان و متدین و حزب اللهی، آرمان عزیز که در تهران زیر شکنجه به شهادت رسید و پیکر او را در خیابان رها کردند، چه گناهی کرده بود؟
🔹افرادی که این جنایتها را انجام میدهند چه کسانی هستند و از کجا دستور میگیرند؟ البته اینها قطعاً بچهها و جوانهای ما نیستند، باید عاملان این جنایتها شناسایی شوند و هر کسی که ثابت شود در این جنایتها همکاری داشته است، بدون تردید مجازات خواهد شد.
🔹چرا این مدعیان حقوق بشر حادثه شیراز را محکوم نکردند و چرا یک قضیه خلاف واقع و دروغ را هزاران بار در سکوهای خود در اینترنت تکرار میکنند، اما نام «آرشام» را ممنوع میکنند؟ آیا این مدعیان واقعاً طرفدار حقوق بشر هستند؟
🔸تنهامسیری شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
این بخش از فرمایشات امام خامنه ای خیلی موجب امیدواری هست مثل سایر فرمایشات نورانی آقا🌷
📩 نوجوان امروز برخلاف نوجوان قدیم یک عنصر بالغ و عاقل است / شمن برای اینکه این حالت جوان ما را خنثی کند شروع میکند محتوای ذهنی برای جوان درست کردن / این حجم عظیم دروغها در شبکههای مجازی به خاطر این است.
🔻 حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دانشآموزان: نوجوان امروز برخلاف نوجوان قدیم یک عنصر بالغ و عاقل است؛ یک عنصر خردمند است. زمان ما این جوری نبود.
🔹 نوجوان امروزی فکر میکند تحلیل میکند تحلیل را درست میفهمد، نکاتی به نظرش میرسد، جوان امروزی اهل تحلیل است.
🔹 انقلاب اسلامی بود که جوان را بیدار کرد هم در دوران نهضت در آن سال آخر نهضت که جوانها آمدند در میدان به فرمان امام و هم بعد از نهضت تا امروز روز به روز جوانهای ما رشد کردند. قدرت تحلیل دارند، قدرت فهم حوادث را دارند. خب، حالا این یک حقیقتی است. این حقیقت را همچنان که ما میفهمیم دشمن هم میفهمد.
🔹 دشمن هم میفهمد که جوان امروز چشم و گوشش باز و حواسش جمع است و هوشمند است و قابل تحلیل است، چه کار میکند؟ بیکار که نمیماند دشمن. دشمن برای اینکه این حالت جوان ما را خنثی کند شروع میکند محتوای ذهنی برای جوان درست کردن. این حجم عظیم دروغها در شبکههای مجازی به خاطر این است. این همه دروغ این همه خلاف واقع این همه حرفهای انحرافی، این همه تهمت، برای این است که برای این ذهن فعّال، محتوا درست کند دشمن.
🔺 اینکه من مدام میگویم جهاد تبیین برای این است. محتوا را قبل از اینکه دشمن محتوای غلط و انحرافی و دروغ درست کند شما محتوای دارای حقیقت و صحیح را درست کنید و انتقال بدهید به ذهن جوانها. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نمونه | #رو_به_جلو...💪🇮🇷
اراده خداوند ...
آیا آینده روشن است؟!
این همه ناامیدی تزریق میکنند، پس آینده چطور خواهد بود؟!
#درخت_تناور_ایران_اسلامی
#ایران_قوی
🔴 حتما ببینید 🔴
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
🔴 در پی اقدام خصمانه و انحصارانه گوگلپلی علیه پلتفرم های ایرانی و حذف آن ها از گوشی کاربران پیشنهاد میشود از برنامه های ایرانی به عنوان جایگزین سرویس های گوگل استفاده کنید.
🔸 موتور جستجو:
یاندکس: yandex.com
ذره بین: zarebin.ir
🔸نقشه و مسیریابی:
نشان: neshan.org
🔸فضای ذخیره سازی ابری:
پیکوفایل: picofile.com
🔸 ترجمه :
ترجمان : https://targoman.ir
🔸دانلود اپلیکیشن های کاربردی:
سیبچه: www.my.sibche.ir
سیب اپ: www.sibapp.com
کافه بازار: www.cafebazaar.ir
🔸 سایت های کتاب خوانی:
طاقچه : www.taghche.com
فیدیبو : www.fidibo.com
🔸سرویس های ایمیل:
چاپار : www.chmail.com
میهن میل : www.mihanmail.ir
ایمیل پست: www.mail.iran.ir
میل یاندکس: www.mail.yandex.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | دیدار آرتین سرایداران از مجروحین حادثه تروریستی شاهچراغ شیراز و خانواده دانشآموز شهید علی اصغر گویینی از شهدای این حادثه با رهبر انقلاب اسلامی
🔸 آرتین سرایداران، کودک خردسال بازمانده از حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ در شیراز است که پدر، مادر و برادرش در برابر چشمان او در این حادثه به شهادت رسیدند.
🔸 علی اصغر لری گویینی نیز یکی از شهدای دانشآموز این حادثه است که پدر و برادر سه ساله او نیز در این حادثه مجروح شدند.
👈🏻 این دیدار، ظهر امروز پس از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در جمع دانشآموزان سراسر کشور انجام شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_بامقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب، صبح امروز: ملت ایران از برکات دهه هشتادی و نودیها بهرهمند خواهد شد. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
#سلامتی_فرمانده_صلوات
🇮🇷 تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
🍃أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج🍃
#قرار_عاشقی
🌷
در بیشتر حوادث ضدّایرانی جای پای آمریکا را میشود دید / آن وقت اینها ادعا میکنند که ما دلسوز ملت ایرانیم
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دانشآموزان: از اوایل انقلاب ملت ایران را تحریم کردند. در این چند سال اخیر شدیدترین تحریمها را - که خودشان گفتند هرگز در طول تاریخ هیچ ملتی این جور تحریم نشده - علیه ایران اعمال کردید.
در فتنهی ۸۸ صریحاً از فتنهگرها حمایت کردید. قبل از آن اوباما به من نامه نوشته بود که ما بیاییم با شما همکاری کنیم، ما با شما دوست هستیم، به تعبیر ما قسم آیه که ما قصد سرنگون کردن شما را نداریم؛ اما تا فتنهی ۸۸ شروع شد، شروع کردند به حمایت کردن به امید اینکه شاید بتواند این فتنه به نتیجه برسد و ملت ایران را به زانو در بیاورد.
شما آمریکاییها سردار رشید ما را صریحاً اعلام کردید که کشتید؛ کشتید و به آن افتخار کردید. گفتید دستور دادید. شهید سلیمانی صرفاً قهرمان ملی نبود. قهرمان منطقه بود. نقش شهید سلیمانی در رفع مشکلات چند کشور در منطقه نقش عظیم و بیهمتایی بود. شما این مرد بزرگ و همراهانش را به شهادت رساندید. شهید ابومهدی المهندس و بقیۀ دیگران را.
شما از قاتلان دانشمندان هستهای ما حمایت کردید. صهیونیستها دانشمندان ما را یکی یکی به شهادت رساندند و شما از آنها حمایت کردید؛ محکوم که نکردید هیچ، حمایت کردید از آنها.
شما میلیاردها دلار از اموال این ملت را در کشورهای مختلف حبس کردید. چندین میلیارد که اگر این پولها در اختیار دولت خدوم مثل دولت کنونی قرار داشت خیلی کارهای خوب میتوانست با آنها انجام بدهد... غیر از آن اموالی که از اول انقلاب در آمریکا حبس شد.
در بیشتر حوادث ضدّایرانی جای پای آمریکا را میشود دید. آن وقت اینها ادعا میکنند که ما دلسوز ملت ایرانیم. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
#سلامتی_فرمانده_صلوات
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
اين ذكر قبل از خواب معادل هزار ركعت نماز است
" يٓفْعٓلُ الله ما يٓشاءُ بقُدْرٓتِهِ ويٓحْكُمٰ
ما يُريدُ بِعِزٓتِهِ "
📕مستدرك وسايل الشيعة ج١ص٣٣٩
باب ده حديث ٢١
صالحین تنها مسیر
قسمت سی و هفتم « خریدار عشق» بعد از مدتی رسیدیم خونه سجاد اینا از ماشین پیاده شدیم و وارد حیاط خو
قسمت سی و هشتم
«خریدار عشق»
نزدیک های ظهر بود که بیدار شدم
چشمامو باز کردم دیدم سجاد رو به روم نشسته و داره نگام میکنه
-سلام،صبح بخیر
سجاد: ( یه نگاهی به ساعت مچیش کرد و خندید)سلام بانووو،ظهر بخیر 😊
( اولین بار بود که لبخندشو میدیدم، چقدر دلنشینه وقتی میخنده )
سجاد: پاشو ،آماده شو بریم بیرون
- چشم
سجاد لباسشو پوشید و رفت بیرون
منم بلند شدم ،رفتم دست و صورتمو شستم و برگشتم توی اتاق
لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم از اتاق زدم بیرون
مادر جون و آقا جون توی حیاط نشسته بودن
سجادم داشت ماشینشو تمیز میکرد
- سلام
آقا جون: سلام دخترم خوبی؟
-خیلی ممنونم
مادر جون: سلام بهار جان، صبحانه خوردی؟
-نه
سجاد:میریم بیرون یه چیزی میخوریم
مادر جون یه لبخندی زد:برین خدا پشت و پناهتون
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
سجاد نگاهم میکرد ومیخندید ،انگار دارم خواب میبینم
سجادی که تا دیروز نگاهم نمیکرد ،الان چقدر عوض شده
بعد از مدتی رسیدیم به یه کافه
از ماشین پیاده شدیم سجاد دستمو گرفت و رفتیم داخل کافه
کافه شلوغ بود
رفتیم یه گوشه ای که خلوت بود نشستیم
سجاد:چی میخوری؟
-هر چی که خودت دوست داری واسه منم سفارش بده😊
سجاد:باشه،الان بر میگردم
بعد چند دقیقه سجاد برگشت
سجاد باز هم نگاهم میکرد و لبخند میزد
بعد از خوردن نسکافه و کیک از کافه زدیم بیرون
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
توی راه سجاد نزدیک یه گلفروشی ایستاد
پیاده شد و دوتا شاخه گل یاس خرید
یکی از گلا رو به سمت من گرفت
سجاد :تقدیم به زیباترین همسر دنیا
سرخی روی صورتمو حس میکردم
-خیلی ممنونم
قسمت _سی_نهم
«خریدار عشق»
بعد از مدتی رسیدیم به بهشت زهرا
بدون هیچ سئوالی از ماشین پیاده شدم
سجاد هم شاخه گل و از رو داشتبرد برداشت و از ماشین پیاد شد
دست در دست هم وارد بهشت زهرا شدیم ،رفتیم سمت گلزار شهدا
بعد از مدتی سجاد ایستادو نگاهی به سنگ قبر انداخت
چهره اش پر از غم بود
نشست کنار سنگ قبر ،گل و گذاشت روی سنگ قبر
چشمم به اسم روی سنگ قبر افتاد
مرتضی اسدی،شهید مدافع حرم
نمیدونم چرا اینقدر این اسم آشنا بود
منم نشستم کنار سنگ قبر
سجاد: ترم اولی که دیدمت ،فهمیدم تو با همه دخترا فرق داری ، با اینکه چادری نبودی ،ولی حجابت منو مجذوب خودش میکرد ، با مرتضی درباره تو حرف زده بودم ،مرتضی هم همش میگفت،چرا اینقدر این دست و اون دست میکنی سجاد، برو باهاش حرف بزن
هر دفعه که میخواستم باهات حرف بزنم ،یه چیزی پیش می اومد و نمیتونستم حرف دلمو بهت بزنم ،
تا وقتی که مرتضی گفت میخواد بره سوریه
با شنیدن این اسم،همه چی از یادم رفت، حتی عشقی که تو قلبم به تو داشتم .
خانواده مرتضی بعد از مدتی راضی شدن ،ولی خانواده من نه
از مرتضی خواستم که صبر کنه تا با هم بریم
تا اینکه ، تو دوباره وارد زندگیم شدی، بعد از ماجراهایی که پیش اومد ،مرتضی گفت دیگه نمیتونه صبر کنه و رفت
بعد از مدتی از رفتش، خبر شهادتش و شنیدم ،داشتم دیونه میشدم ،وقتی تصمیم به رفتن گرفتم ،با مخالفت مامان رو به رو شدم ،بعدم که شرط تو...
( باشنیدن حرفای سجاد ،از خودمم بدم اومد، که چقدر خودخواه بودم و نزاشتم بره😔)
سجاد: بهار ! من عاشقتم ،حتی بیشتر از اونی که تصورش هم کنی ،تمام کارهایی هم که کردم ،فقط به این خاطر بود که دلبسته هم نشیم ،چون من دیر یا زود میرم ،دلم نمیخواست تو بیشتر اذیت بشی ،حلالم کن
- به یه شرط😄
سجاد ( خندید): نمیدونم چرا هر موقع میگی به یه شرط ،چهار ستون بدنم میلرزه 😄
- نترس، از شرط قبلیم سخت تر نیست 🙈
سجاد: خوب بگو
- تا زمانی که بری ،اینقدر عشقت و نثارم میکنی که جبران این چند وقت بشه 😁
سجاد: ای به چشم
یه شرط دیگه هم دارم 😅
سجاد: جانم بگو
- حق نداری روز رفتنت و به من بگی ،فقط یه روز مونده به رفتنت بهم میگی
سجاد: چرا
- دلم نمیخواد لحظه شماری رفتنت و بکنم ،چون میدونم قبل از اینکه بری من میمیرم😔
سجاد: الهی قربونت برم ،چشم
قسمت چهل
« خریدار عشق»
بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه
- سجاد جان میشه منو ببری خونه ما،چون فردا کلاس داریم وسیله هام خونه است
سجاد: چشم ،صبح خودم میام دنبالت
- باشه
رسیدیم نزدیک خونه
- مواظب خودت باش،رسیدی خونه یه پیام بده
سجاد: چشم
- خدا حافظ
سجاد: بهار؟
- جانم
سجاد: خیلی دوستت دارم 😊
- منم خیلی دوستت دارم 😍
سجاد: یا علی
وارد خونه شدم همه تو پذیرایی نشسته بودن
- سلام به اهالی خانه 😄
زهرا: معلومه که کبکت خروس میخونه هااا😜
جواد: نه بابا ،داره چه چه میزنه نمیشنوی😂
- ععع ،سلامم نکنم😕
مامان: بهار ،با کی اومدی؟
- سجاد
بابا: خوب میگفتی ،سجاد هم میاومد شام با هم بودیم!
- خسته بود رفت ،منم برم بخوابم خستم
زهرا: شام نمیخوری؟
- نه ،بیرون یه چیزی خوردیم
زهرا: باشه ،شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
روی تختم دراز کشیدم
به اتفاقای خوب امروز فکر میکردم
ای کاش روز به پایان نمیرسید ،ای کاش باز هم صدای دوستت دارم و از دهنش میشنیدم
اینقدر خوشحال بودم که رفتم وضو گرفتم و نماز شکرانه خوندم
صدای پیامک گوشی مو شنیدم
رفتم نگاه کردم سجاد بود
سجاد: سلام عزیزم ،رسیدم خونه،
اولین پیامی بود که سجاد برام فرستاده بود
منم براش نوشتم ،سلام آقای من ،خدا رو شکر
دوباره پیام فرستاد
سجاد : آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد !
دوستت دارم بهار❤️
- تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
قسمت چهل و یکم
« خریدار عشق»
صبح با نوازش دستی روی موهام بیدار شدم
باورم نمیشد ،سجاد موهامو نوازش میکرد
- سلام ،اینجا چیکار میکنی؟
سجاد : سلام😊،خوب اومدم دنبال خانومم با هم بریم دانشگاه
- ساعت چنده،چرا گوشیم زنگ نخورد ؟
سجاد: نزدیکای ۹ ،اتفاقا گوشیت داشت خودشو میکشت من نجاتش دادم😄، نمیخوای پاشی ،صبحونه نخوردمااا
- مامان مگه نیست ؟
سجاد: نه اومدم داشت میرفت خرید ،من میرم پایین تو هم زودتر بیا
- باشه
دست و صورتمو شستم ،موهامو شونه زدم بستم ،رفتم پایین تو آشپز خونه دیدم سجاد ،صبحانه آماده کرده منتظر من بود
- ببخشید
سجاد: بیا که روده کوچیکه ،روده بزرگه رو خورد
- کی اومدی؟
سجاد: ساعت۸
- از ۸ اینجایی منو صدا نزدی ؟
سجاد: اینقدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم
بعد از خوردن صبحانه رفتم توی اتاقم لباسامو پوشیدم
کنار آینه ایستاده بودم و مقعنه روی سرمو مرتب میکردم
که چشمم به سجاد افتاد
برگشتم نگاهش کردم
- چیزی شده؟
سجاد: نه ،دارم زنمو نگاه میکنم ،جرمه؟😉
- نه ,مال خودته ،حلال و طیب 😅
رفتم نزدیکش
- سجاد
سجاد: جانم
- یه نیشگون میگیری منو ببینم خواب نیستم؟😁
( سجاد خنده اش گرفت): نزیکتر شد و گونه امو بوسید ،آروم زیر گوشم گفت ،بیداره بیداری عشقم😊
از خوشحالی دلم میخواست جیغ بکشم ،و بگم خدایا شکرت
سجاد داشت میرفت سمت در که گفت: بهار چند دست لباس و وسیله ها تم بردار بعد دانشگاه میریم خونه ما
- باشه
وسیله هامو برداشتم و حرکت کردیم سمت دانشگاه