eitaa logo
صالحین تنها مسیر
220 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پندهای پدر فرزندی ،قسمت پنجم 🔶 وصایای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔷 از تفرقه پرهیز کنید #امیرالمومنین #ماه_رجب #میلاد_امام_علی_ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه دست سلبریتی ها رو شده واسه مردم.😉 📝 پاورقی 🇮🇷 تحلیل سیاسی و جنگ نرم http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیسی به اردوگاه اسکان اضطراری زلزله‌زدگان رفت 🔹رئیس جمهور در بدو ورود به شهرستان خوی در نخستین بازدید به اردوگاه اسکان اضطراری ولیعصر این شهر رفت و ضمن بازدید با ساکنان این اردوگاه‌ گفت‌وگو کرد. 🔹رئیسی از نزدیک در جریان روند خدمات رسانی قرار گرفت و مسایل و مشکلات مردم را شنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ شکار لحظه‌ها در مراسم جشن فرشته‌ها با حضور رهبر انقلاب +نمازت باطل شد چرا نمیری سجده؟ -نماز خودتم باطل شد!  تو چرا نمیری سجده؟😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین فردوست، شاید یکی از ۵نفر آدمی باشد که در طول حیات محمدرضا بیشترین حشر و نشر را با او داشته. او رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه، قائم مقام ساواک و رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی بوده است. او میگوید:فساد مالی در نظام سلطنتی اینقدر زیاد بود که ما دیدیم اگر به همه آنها بخواهیم رسیدگی کنیم، ده هزار کارمند لازم داریم. گفتیم پس فقط به رقم های بالای صد میلیون تومان رسیدگی کنیم. میگوید با این وجود ، تعداد پرونده ها به ۳۷۵۰ عدد رسید! توجه کنید که صد میلیون تومان آن موقع یعنی چه، یعنی ۱۴ میلیون دلار برای یک پرونده و به قیمت امروز حدود ۵۰۰ میلیارد تومان، یعنی در مجموع ۵۳ میلیارد دلار | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وفات شهادت‌گونهٔ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، سردار را خدمت شما و صاحب‌الزمان تسلیت عرض می‌کنم.
حضرت زینب.mp3
4.43M
السَّلامُ عَلَیک یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ  ▪️مرثیه و روضه▪️ 🔻روضه جانسوز🔻 سلام الله علیها 🔘 📓مرثیه سلام الله علیها ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ چرا رهبری بخشید؟! 🔰 شاید در ذهن برخی از افراد، این سوال ایجاد شود که چرا رهبری افرادی که اغتشاشات اخیر شرکت و به کشور و مردم آسیب و هزینه وارد کرده بودند را بخشیدند؟!! 🔰برای رسیدن به پاسخ این سوال، میتوان در لابلای بیانات گذشته رهبری غور کرد و برخی از مبانی آنرا یافت؛ مانند: 1️⃣ رأفت پدرانه 🔸 امام جامعه در تاریخ ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ فرمودند: "ظاهر قضیّه این است که مثلاً یک مشت جوان یا نوجوان در میدانند. خب این جوان و نوجوان، هستند؛ ما با اینها بحثی نداریم. اینها هیجان است، احساسات است، یک قدری بی‌دقّتی در فهم مسائل است که این ‌جوری می‌آید" 🔹 در واقع امروز نیز، رهبری بر مبنای نگاهی پدرانه در برابر فرزندانی که با قدری بی‌دقّتی در فهم مسائل، هیجان زده شده بودند با عطوفت و مهربانی برخورد نمودند. 2️⃣ راهبرد جذب حداکثری 🔸 مقام معظم رهبری بر اساس راهبرد رحمانی و اسلامی جذب حداکثری و دفع حداکثر در تاریخ ۱۳۹۹/۰۲/۲۸ فرمودند: "جبهه‌ی انقلاب را ، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر درباره‌ی فلان مسئله موجب طرد نشود." و همچنین در تاریخ ۱۳۹۵/۰۹/۰۳ فرمودند: "نده به جذب حدّاکثری‌ام، البتّه با ، نه اینکه حالا هر کاری بکنیم به‌عنوان جذب حدّاکثری" 🔹 معظم له بر اساس همین راهبرد منطقی و اصولی، با عفو دهها هزار نفر از جوانان کشور، این فرصت را به آنان دادند که مجددا به آغوش کشور و مردم برگردند و راه برای همراهی با نظام و مردم را داشته باشند. 3️⃣ عدم بازی در پازل دشمن 🔸ولیِ جامعه در تاریخ ۱۳۹۵/۱۰/۱۹ میفرمایند: "باید دشمن را شناخت، شیوه و سمت‌وسوی کار دشمن را دانست و بهنگام، بوقت با هر وسیله‌ای که در اختیار من و شما هست، در مقابل او باید ایستاد." 🔹 آنچه از شواهد و قرائنِ تمایلاتِ دشمن هویداست، گسست افراد جامعه از حاکمیت، ایجاد نگاه نفرت انگیز و خشم آلود به رهبری، قهر و روی برگردانی از نظام و ... است که یکی از نقطه مورد بهره برداری دشمن خانواده، دوستان، اطرافیانِ دهها هزار محکوم اغتشاشاتِ اخیر است.( البته جذب و بازیِ محکومین در تکمیل این پازل را نیز در نظر داشته باشیم) 🔹 طبیعتا دیده بان انقلاب که مشرف بر تحرکات دشمنان است، اقداماتش را بر مبنای برهم زدن پازل دشمن طرح ریزی و عملیاتی میکند و این عفو را میتوان در همین چهارچوب بررسی و تحلیل نمود. ◀️ البته این عفو رهبری، ابعاد دیگری نیز دارد که میتوان قالب ها و تحلیل های دیگر به آن پرداخت و تبیین نمود. اما آنچه بسیار حائز اهمیت است، پیام بسیار مثبت و امیدوار کننده این اقدام رهبری در فضای عمومی کشور است که موجب آحاد جامعه میشود. ✍️ سید احمد رضوی 🔰 صراط؛ مروج گفتمان اصیل انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وفات شهادت‌گونهٔ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، سردار را خدمت شما و صاحب‌الزمان تسلیت عرض می‌کنم.
═══════════════┅ 🔺اعمال شب ۱۵🌙 ماه رجب ➲ غسل کردن ➲- احیا و شب زنده‌داری ➲- خواندن زیارت امام حسین «اللّٰهُ أَکْبَرُ» السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا آلَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا صَفْوَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خِیَرَةَ اللّٰهِ مِنْ خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا سادَةَ السَّاداتِ،... ➲- اقامه ۶ رکعت نماز به این صورت که در هر رکعت بعد از حمد سوره‌های یاسین، تبارک و توحید خوانده شود. ➲- اقامه ۳۰ رکعت نماز که در هر رکعت حمد و ده مرتبه سوره توحید قرائت شود. ➲- اقامه ۱۲ رکعت نماز هر ۲ رکعت به یک سلام ختم می‌شود که در هر رکعت هر یک از سوره‌های حمد، توحید، فلق، ناس، آیة الکرسی وقَدْر چهار مرتبه قرائت شود و بعد از سلام چهار مرتبه گفته شود: «اَللهُ اَللهُ رَبّی لااُشْرِک بِهِ شَیئا وَلا اَتَّخِذُ مِنْ دُونِه وَلِیاً»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5980798653248311491.mp3
10.89M
🖤 تنها شدم تنهاترین حال منو امشب ببین 🎙 حاج‌محمود کریمی        
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
قسمت(۱۷۷) #دختربسیجی آیدا _هه! رابطه ی ما که جوریه که سعید یا به خونه نمیاد! یا اینکه تازه وقتی 
قسمت(۱۷۸) _چقدر خوبه که هستی آرام! تا حالا با کسی اینجوری دردودل نکرده بودم الان  احساس سبکی میکنم! حتما همین فردا از یه مشاوره وقت می گیرم، البته فکر  نکنم مشاوره ای بهتر از تو پیدا کنم.  _من هر چی که میدونم از مامانم یاد گرفتم، هر وقت کوچکترین فرصتی گیر  میاره انقدر برام میگه که کلافه ام میکنه! همین دیشب یه مقدار گوجه و  بادمجون بهم داد و گفت باید باهاشون شام درست کنم، می گه زن خونه باید  بتونه با کمترین امکانات شام بپزه.  _واقعا! اونوقت تو چی درست کردی؟  _همهشون رو خورد کردم و ریختم توی قابلمه و قابلمه رو گذاشتم روی شعله ی  ملایم و رفتم توی اتاقم و به آراد زنگ زدم و مشغول حرف زدن باهاش شدم و  نفهمیدم چطوری یک ساعت گذشت که امیرحسین صدام زد و گفت :آبجی بیا  شامت آماده شده .  آیدا چشمت روز بد نبینه این بادمجون  بیچاره انقدر سوخته بودن که اصلا نمی  شد فهمید اینا چی بودن حالا بماند که این امیرحسین چقدر مسخره ام کرد و بهم خندید!  از حرفش دوتایی زدن زیر خنده و من هم که خنده ام گرفته بود برای اینکه متوجه ی بیدار بودنم نشن پتو رو روی سرم کشیدم و توی دلم خندیدم.  واقعا چقدر خوب بود که آرام بود!  او می دونست کی و کجا چجور رفتار کنه!  یه وقتایی مثل مادر دلسوز بود و یه وقتایی مثل یه دختر بچه شیطون و لجباز!  چقدر خوب بود که آرام بود و با بودنش گرما می بخشید به زندگیمون! از فردای اون روز دیگه آیدا رو ندیدم و فقط از مامان شنیدم که با تعجب می گفت نمی دونم چی شده که آیدا و سعید با هم خوب شدن و دیگه دعوا ندارن.  ولی من متعجب نبودم چون می دونستم چی شده.  حرفای آرام کار خودشون رو کرده و به زندگی آیدا سر و سامون داده بودن.  حرفایی که گر چه من از نصفه شنیده بودم ولی عجیب به مزاغم خوش اومده بودن و برای چندمین بار خودم رو به خاطر انتخابم تحسین کرده بودم.  آیدا رو از اون روز ندیدم تا اینکه یه روز طبق معمول دیرتر از همه از خواب بیدار  شدم و با صدای جیغ و داد و خنده ای که از توی حیاط شنیده میشد به طبقه ی  پایین رفتم و به مامان که جلوی پنجره وایستاده بود و با لبخند به حیاط نگاه میکرد سلام کردم و پرسیدم:اون بیرون چه خبره؟  مامان بدون اینکه نگاهش رو از حیاط بگیره گفت :خودت بیا و ببین چه خبره!  با این حرف مامان به سمت پنجره کشونده شدم و در کمال ناباوری آرام و آیدا و آوا  رو دیدم که به سمت هم گوله برفی پرت می کنن و بلند بلند میخندن.  از مامان پر سیدم :آرام کی اومده؟  _آیدا صبح اول وقت رفته دنبالش .  با اشاره به آیدا گفتم :باز هم مأموریت جدید!
قسمت(۱۷۹) _این دفعه واقعا سعید توی ماموریته! جالب اینجاست که سعید دیروز به  ماموریت رفته و آیدا دیشب رو تنها خونه مونده و الان اومده اینجا!  آیدا گفت سعید هم بعدازظهر که برگرده میاد اینجا.  بابا هم بهمون نزدیک شد و کنارمون وایستاد که بهش سلام کردم و به آرام چشم دوختم که تند تند به آیدا و آوا گوله برفی میزد و آوا و آیدا هم چندین گوله برفی آماد ه ی پرتاپ رو به دست گرفته بودن و بدجنسانه و با لبخند به آرام نگاه کردن.  بابا با خنده گفت : تو که نمیخوای بزاری نقشه شون رو عملی کنن.  با این حرف بابا خیلی سریع کاپشنم رو از روی چوب لباسی برداشتم و پوشیدم و  از خونه بیرون زدم.  آیدا و آوا گوله برفی های توی دستشون رو بالا گرفته و آماد ه ی پرتاب بودن که  سریع خودم رو به آرام رسوندم و او رو کاملا توی بغلم گرفتم که گوله ها ی برفی به  پشتم خوردن و روی زمین افتادن.  آوا سرم داد کشید : آراد! برو کنار تو نمی دونی این آرام از صبح چقدر بهمون  گوله برفی زده.  به صورت قرمز شده از سرمای آرام نگاه کردم که خندید و لباسم رو چنگ زد و  گفت :تو رو خدا به حرفش گوش نکن اونا الان به خون من تشنه ان.  آیدا:  آراد چقدر تو زن ذلیلی َ یا بیا کنار یا این گلوله توی سرت فرود میاد از آرام فاصله گرفتم و گفتم : این نامردیه! شما دو نفرین و آرام یک نفر.  _هیچ هم اینطور نیست هر کس از خودش دفاع می کنه.  _خب اگه اینجوریه هر کی می تونه از خودش دفاع کنه!  با گفتن این حرف یه گوله برف از روی زمین برداشتم و به سمت او که نزدیکم بود  پرت کردم که جیغ کشید و به سمتم گوله برفی انداخت.  با این کار من همه با گوله ه ای برفی به جون هم افتادیم و حسابی سر و صدا به راه انداختیم و مدتی از بازیمون گذشت که مامان آیدا رو  صدا زد و گفت :آیدا بیا گوشیت خودش رو کشت!  آیدا از همون فاصله داد زد : کیه ؟  مامان_سعیده این سومین باره که زنگ می زنه.  با این حرف مامان آیدا به سمت خونه دوید و آوا هم در حالی که با نفسش  دستاش رو گرم می کرد گفت سردم شده و دیگه نمی تونم بازی کنم و او هم به  دنبال آیدا وارد خونه شد.  به لپای گل انداخته ی آرام نگاه کردم و خواستم بگم که ما هم بریم تو! که آقا مراد  باغبونمون که برای حرص کردن درختا اومده بود از داخل آلاچیق داد زد :خانم!  آتیشی که خواسته بودین آماده است.
قسمت(۱۸۰) آرام دستکشاش رو در آورد و به چشمام ملتمسانه نگاه کرد و گفت :میشه بریم و خودمون رو کنار آتیش گرم کنیم؟!  دستش رو گرفتم و بدون هیچ حرفی به سمت آلاچیق رفتیم و  کنار آتیشی که توی ظرف خالی هفده کیلویی روغن می سوخت روبه روی هم  وایستادیم و دستامون رو روی آتیش نگه داشتیم.  دستای قرمزش رو توی دستام که به خاطر گرمای آتیش مورمور میشدن گرفتم که  بینی قرمزش رو بالا کشید و گفت : مثلا ما فقط اومده بودیم آدم برفی درست  کنیم و عکس بگیریم!  _نگفته بودی قراره بیای اینجا؟ _قرار نبود بیام این آیدا من رو از زیر لحاف گرمم به زور کشید بیرون!  _یعنی دوست نداشتی بیای ؟  _دوست که داشتم بیام! ولی نه اینجوری که مجبور بشم کله ی سحر از خواب و  لحاف گرم و نرمم دل بکنم و خوابالو بیام.  _حالا چی شده که آیدا انقدر سحر خیز شده؟!  _این سیوال من و مامان جون و آوا هم هست و تو هم اگه جوابی براش پیدا کردی  بهمون بگو! به گوشاش که از کلاه بیرون زده و قرمز بودن نگاه کردم و دو طرف کلاهش رو گرفتم  و کمی پایین کشیدمش و با اخم گفتم :آرام زیر کلاه هیچی سرت نیست؟  جوابی نداد و فقط با لبخند به چهره ی اخموم نگاهم کرد که آیدا دوربین توی  دستش رو توی هوا تکون داد و از جلوی در خونه صدامون زد : آهای کفتر ای عاشق  بیاین عکس بگیریم.  آرام با صدای بلند جوابش رو داد : ولی ما که هنوز آدم برفی درست نکردیم؟!  آوا که فقط گردی صورتش از داخل کلاه خز دار کاپشنش دیده می شد به سمتمون  اومد و گفت :خب آلان درست میکنیم.  آرام به من نگاه کرد و با ذوق گفت:  بریم آدم برفی درست کنیم ؟!  به ذوق کردنش لبخند زدم و گفتم : بریم!  مامان وبابا هم در حالی که لباس گرم پوشیده بودن به حیاط اومدن که آوا با تعجب رو بهشون پرسید : شما هم میخواین آدم برفی درست کنین؟  بابا خندید و جوابش رو داد :نه! ما کنار آتیش می شینیم و شما رو نگاه میکنیم.  بابا با گفتن این حرف دست مامان رو گرفت و با هم به سمت آلاچیق اومدن و در همین حال صدای در زدن کسی که به در حیاط می کوبید بلند شد و من برای باز کردن  در به سمتش رفتم که آیدا با دو خودش رو بهم رسوند و گفت :من باز میکنم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا