صالحین تنها مسیر
قسمت(۲۲۶) #دختربسیجی _آخه دفعه ی قبل که آرام خودش رو توی اتاق حبس کرد با موهای بریده و دستای زخم
قسمت(۲۲۷)
#دختربسیجی
یادمه روز اولی که دیدمت بهم گفتی سعی کنم یاد بگیرم که عذز خواهی کنم
ولی من هنوز یاد نگرفتم و نمی دونم چطور باید ازت معذرت بخوام!
نمی دونم چطور باید ازت بخوام که برگردی و آرامشم رو بهم برگردونی!
این روزا تنها زمانی آرومم که تو رو توی رویاهام و کنارم میبینم!
ولی دیگه نمی تونم آرام!
دیگه نمی تونم ادامه بدم!
با صدایی که از شدت بغض به لرزش در اومده بود ادامه دادم:
دیگه نمیتونم بدون تو ادامه بدم!
دیگه نمی تونم توی رویا تو رو ببینم و با رویاهام زندگی کنم!
شاید فکر کنی من خیلی پرروئم و باید بگم درست فکر کردی و با پررویی تمام
ازت می خوام برگردی!
خواهش می کنم آرام.........
خواهش می کنم یه بار دیگه بهم اعتماد کن و بزار خودم رو بهت ثابت کنم!
اینجا نه تنها من که مامان و بابا و آیدا و آوا و حتی مرسانا هم منتظر تو هستن!
آرام! از دست دادنت خیلی سخت تر از به دست آوردنت بود! خیلی!
ولی من.....
با قطع شدن ناگهانی تماس و پیچیدن صدای بوق توی گوشم حرفم رو نیمه تموم
رها کردم و بعد ده دقیقه که آروم تر شده بودم برای اینکه بفهمم حرفام تاثیری
داشته یا نه با آرزو تماس گرفتم که زود جواب داد و گفت : من همین الان جلوی
در اتاقشم و می خوام وارد اتاق بشم.
_باشه پس تماس رو قطع نکن!
آرزو چیزی نگفت و بعد شنیدن صدای باز شدن در صدای عصبی آرام رو
شنیدم که گفت: آرزو! میخوام تنها باشم.
آرزو با صدای نگرانی پرسید : آرام! حالت خوبه؟!
صدای آرام رو شنیدم که سرش داد زد:مگه کری ؟ نمی شنوی که میگم می خوام
تنها باشم! برو بیرون!
تماس قطع شد و لحظه ای بعد آرزو خودش بهم پیام داد : پایین تختش نشسته
بود و اشک می ریخت! از چهره اش که معلوم نیست تصمیمش عوض شده یا نه!
براش نوشتم: مهمونا ساعت چند میان؟
جواب داد:هشت!
دیگه چیزی براش ننوشتم و تا ساعت هفت و نیم که از خونه بیرون زدم توی
اتاق رژه رفتم و دعا کردم که آرام نظرش عوض شده و فکر ازدواج با پسر حاجی رو از
سرش بیرون کرده باشه!
قسمت (۲۲۸)
#دختربسیجی
با دیدن پسر کت و شلوار ی با دسته ی گل و جعبه ی شیرینی توی دستش
و زن و مردی که به نظر می ر سید حاج صادق و خانمش باشن جلوی در خونه، ماشین رو با فاصله ازشون پارک کردم و توی ماشین منتظر نشستم.
از زمان ورود حاج صادق و زن و پسرش به خونه تا خروجشون دو ساعتی طول کشید و من در تمام مدت این دوساعت با هزار جور فکر جورواجور به در خونه زل زدم تا
اینکه بیرون اومدن و من با دیدن قیافه ی درهم پسره و صورت قرمز شده از
عصبانیت مادرش فهمیدم جواب رد شنیدن.
لبخندی از ته دل روی لبم نشست و شیشه ی ماشین رو پایین کشیدم تا صدای
خانمه که به نظر می رسید داره غر میزنه رو بشنوم.
بدون اینکه متوجه من شده باشن از کنار ماشین من گذشتن و صدای مادرش رو
شنیدم که گفت: دختره بعد سه ساعت که همه چی تموم شده برگشته و میگه ما
به درد هم نمیخوریم! هر کی ندونه فکر می کنه چه تحفه ای هم هست؟! خوبه
که همین پریروز پسره طلاقت داده بدبخت! حالا واسه ما ناز میکنی؟از خدات هم
باشه که پسر خونه برات اومده ک....
از حرفای خانمه عصبی شدم و برای اینکه کار نامعقولی انجام ندم نفس عمیق
کشیدم و به تصویر حاج صادق و پسرش که در همین نگاه اول کاملا مشخص بود
از اوناییه که جانماز آب می کشن، توی آینه نگاه کردم که بدون اینکه کلمه ا ی
حرف بزنن در سکوت به غرغر ای خانمه گوش می دادن و به دنبالش میرفتن.
با وارد شدنشون به حیاط به خونه شون که پنج تا خونه با خونه ی آقای محمدی
فاصله داشت ماشین رو روشن
کردم تا از اونجا برم که با دیدن مردی که از پشت شمشادهای روبه رو ی خونه ی
آقای محمدی بیرون اومد منصرف شدم و با دقت بهش نگاه کردم.
باورم نمی شد که او پرهام باشه که با لبخند به لب و خرامان به سمت ماشینش که
جلوتر از من پارک بود میره!
با عصبانیت از ماشین پیاده شدم و وقتی به او که پشتش به من بود و تازه در ماشین رو باز کرده بود رسیدم صداش زدم:
_پرهام؟!
به طرفم برگشت و با دیدنم ابروهاش رو بالا انداخت و گفت : سلام! فکر نمی کردم دیگه ببینمت!
_تو اینجا چیکار میکنی؟!
_همون کاری که تو می کنی!
_تو یه احمقی! نمی دونم با خودت چی فکر کردی که پا پیش گذاشتی ولی بزار
خیالت رو راحت کنم آرام به کسی مثل تو حتی فکر هم نمی کنه!
_هه! فعلا که همین من باعث شدم به پسر حاجی جواب رد بده!
با اخم و سئوالی نگاهش کردم و گفتم :منظورت چیه؟
_منظورم اینه که نه تنها بهم فکر میکنه که به حرفم گوش هم میده!،
قسمت(۲۲۹)
#دختربسیجی
به حرفش پوزخندی زدم و برای رفتن به سمت ماشینم پشتم رو بهش کردم و
هنوز چند قدم بیشتر ازش فاصله نگرفته بودم که با عصبانیت گفت : دیگه کنار
نمی کشم و نمی زارم راحت از چنگم درش بیاری!
از عصبانیت پوزخند گوشه ی لبم پر رنگ تر شد و بی توجه بهش توی ماشین
نشستم و ازش دور شدم.
از بابت پرهام خیالم راحت بود چون آرام رو خوب میشناختم و مطمئن بودم حتی بهش فکر هم نمیکنه ولی یه چیزی آزارم می داد اینکه پرهام گفته بود او
باعث شده آرام به خواستگارش جواب رد بده!
با صدای زنگ گوشیم از روی صندلی کناریم هندزفریم رو توی گوشی گذاشتم
و جواب آرزو رو دادم که با خوشحالی قبل اینکه من چیزی بگم، گفت : آراد! اول
باید بهم مژدگونی بدی تا خبرا رو بهت بدم.
_آرام بهشون جواب رد داد!
_شما از کجا فهمیدی؟!
_از صدای شاد و شنگولت!
_ای بابا! پس الکی دو ساعت برای گرفتن مژدگونی نقشه کشیدم.
به لحن حرف زدنش که یهویی عوض و آروم شده بود خندیدم و گفتم :ولی من
مژدگونی رو بهت می دم! حالا بگو ببینم چی میخوای؟
_من دختر قانعی هستم و شما هر چی بخری قبوله فقط بگم که گوشیم یه مدته
هنگ داره و ممکنه نتونم خیلی خوب خبرا رو بهتون بدم.
با صدای بلند قهقهه زدم و گفتم :من گوشی رو برات میخرم ولی نه در برابر این
خبر که خودم از قبل میدونستمش!
_پس در برابر چی ؟
_تو پرهام سهرابی رو میشناسی؟
_آره!
_از کجا می شناسیش؟
_یه شب با پدر و مادرش اومده بود اینجا و یه بار هم.....
_یه بار هم چی ؟
_هیچی..... میشناسمش دیگه!
_آرزو! دیگه نمی پرسم! یه بار هم چی ؟
_وقتی با آرام رفته بودیم بیرون دیدمش.
_منظورت چیه ؟ یعنی آرام با پرهام ....
قسمت (۲۳۰)
#دختربسیجی
نه! نه!... خیلی یهویی از جلومون در اومد و گفت میخواد با آرام حرف بزنه ولی آرام گفت باهاش حرفی نداره و بهش بی محلی کرد.
_به تازگی چی ؟ تاز گیا پرهام رو ندیده ؟
_نمی دونم! فکر نکنم چون از خیلی وقته آرام بیرون نرفته.
_تماس چی؟ با هم در تماس نیستن؟
_چرا می پرسین؟ شما به آرام شک دارین؟
_نه! تو فقط جواب من رو بده .
_نمی دونم.
_خب برو تحقیق کن و جواب من رو بده.
_همین امشب می خواین بدونین؟
_آره.
_باشه ببینم چیکار میتونم بکنم.
کلافه هندزفری رو از گوشم در آوردم و با سبز شدن چراغ قرمز به قصد رفتن به بام
تهران پام رو روی گاز گذاشتم. بدون اینکه از ماشین پیاده بشم به شهری که
تاریکی شب رو با هزاران چراغ رنگارنگ شکسته بود نگاه کردم و حرف آرام توی
گوشم پیچید که وقتی دیده بود بیش از حد از پشت دیوار شیشه ای اتاق کارم
به پایین نگاه می کنم گفت مراقب باشم این از بالا نگاه کردنا مغرورم نکنه و باعث
تکبرم نشه!
با صدای پیامک گوشیم از فکر آرام که باز هم من رو به رویا و خیال برده بود
دراومدم و پیامک آرزو رو خوندم که نوشته بود :زنگ بزن.
با تعجب شمار ه اش رو گرفتم که بعد یه بوق تماس وصل شد و صدای آرزو که با
شخص دیگه ای حرف میزد توی گوشم پیچید و فهمیدم باز هم آرزو تماس رو روی بلندگو گذاشته و خواسته حرفاشون رو بشنوم که به آرام میگفت :..... تو
واقعا می خواستی به خاطر یه تهدید احمقانه با این پسره که دوستش نداری
ازدواج کنی؟!
صدای آرام رو شنیدم که با کلافگی جواب داد: اون دیوونه ی سادیسمی با کسی
شوخی نداره! وقتی میگه یه کاری رو می کنه حتما می کنه او به خاطر اذیت
کردن من شرکت خودشون رو تا مرز نابودی کشوند پس وقتی میگه آراد رو میکشه حتما این کار رو میکنه!
تو که میدونی او از اذیت کردن من لذت می بره.
از چیزی که می شنیدم قلبم سوز گرفت و همراه با بستن چشمام لبم رو به دندون
گرفتم.
ولی ته دلم احساس شوق می کردم از اینکه آرام من رو دوست داشت و حاضر
شده بود به خاطر من از خودش بگذره!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🚩🌸سلام بر پرچمدار کربلا و علمدار سپاه امام حسین علیه السلام
🚩🌸سلام بر او که غیرت مجسم است و قامت فتوت
🚩🌸 سلام بر او که گشاینده مشکلات است و شیر چالاک مردانگی و ایثار و سلام بر آقای خوبان ابوالفضل العباس قهرمان علقمه
🌟 وقتی سخن از وفا و ادب میشود ناخودآگاه نام باب الحسین و سقای کربلا در ذهن خطور می کند ... وقتی سخن از ایثار و فداکاری به میان می آید، نام زیبای قمرالعشیره و ظهرالولایه آقا حضرت ابوالفضل از ذهنمان می گذرد.
🌺 بیاییم ما هم به پیروی از آن اسوه ادب و وفا هرچه می توانیم برای امام زمانمان تبلیغ کرده و او را به جهانیان معرفی نماییم و از صمیم قلب برای آمدنش دعا کنیم و دیگران را هم به این کار تشویق کنیم.
خدمتگزاران شما در گروه تحقیقاتی جهانی
🌎 who is savior
@yaranemhdi
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💠 حق به حق دار میرسد...
💚پيامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرموده اند:
«مهدی آن چنان رفع ستم از ستمديدگان ميکند که اگر حق کسی زير دندان کسی باشد، آن را پس می گيرد و به صاحب حق باز ميگرداند.»
📚 منتخب الاثر ص ۳۰۸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
❣️#سلام_امام_زمانم❣️
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه✋
🍃 سلام بر تو ای موعودی که خداوند وعده آمدنت را به اهل ایمان داد و خود آن را ضمانت کرده است.
🍃ماهـر روز
درانتـظارآمدنتهستیـم
وهرلحضهبیشترحسمیڪنیـم
ڪهآمدنت نزدیڪاست...
🌱#اللهمعجللولیکالفرج🌱
#امام_زمان(عج)
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
آمده تا زِ علی تیغِ دودَم را گیرد
قد برافرازد و بر دوش عَلم را گیرد
#میلاد_حضرت_عباس(ع)✨❣️
#مبارڪـ_باد✨❣️
انسان شناسی ۲۱۸.mp3
10.52M
#انسان_شناسی ۲۱۸
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
شما با فلانی و فلانی و فلانی فرق دارید!
مسیری رو هم که شخص شما برای رشد انسانی باید طی کنید، با همهی آدما فرق میکنه!
شما باید قدرت تشخیصِ أفضل الأعمال (بهترین عمل رساننده) خودتون رو داشته باشید! وگرنه محاله به موفقیت برسید!
🌺☘✨🍀🌸🍃
☘🌸🍃🌺✨
🌹خجسته میلاد با سعادت چهارمین پیشوای نور و هدایت، سیّد السّاجدین، زین العابدین، امام سجّاد، حضرت علیبن الحسین علیهما السّلام را به ساحت مقدّس حضرت ولیّعصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف و همهی شیعیان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسّلام، تبریک و تهنیت عرض مینمائیم.
🎉🌺🎉🌺🎉🌺🎉🌺🎉🌺
💫 امام سجّاد (ع):
هر کس در غیبت قائم ما بر دوستی [و عقیده به امامت ما] ثابت قدم باشد، خدای متعال اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد به او عطا میکند.»
✨ «من ثبت علی موالاتنا «ولایتنا» فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجرالف شهید من شهداء بدر و احد.
📚 کمالالدین و تمامالنعمه، باب ۳۱، ح ۷
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَالْعافِیَةَ وَالنَّصْرَ✨
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚ای زینت عبادت کنندگان امشب شما
برای ظهور دعا کنید💚
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
❤️🕯❤️🕯❤️🕯❤️
🌼زیارتنامه آقا امام سجاد علیه السلام🌼
"بسم الله الرحمن الرحیم .."
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُتَهَجّـِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْمُتَّقِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ الْمُسْلِمِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قُرَّةَ عَيْنِ النّاظِرِينَ الْعارِفِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِيَّ الْوَصِيّـِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ وَصايَا الْمُرْسَلِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ الْمُجْتَهِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سِراجَ الْمُرْتاضِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ذَخِيرَةَ الْمُتَعَبّـِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الْعالَمِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْعِلْمِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَكِينَةَ الْحِلْمِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيزانَ الْقِصاصِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْخَلاصِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَحْرَ النَّدى
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَدْرَالدُّجى
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الاَوّاهُ الْحَلِيمُ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصّابِرُ الْحَكِيمُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَئِيسَ الْبَكّائِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامِصْباحَ الْمُؤْمِنِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا أَبا مُحَمَّد
أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ وَأَبُو حُجَجِهِ، وَابْنُ أَمِينِهِ وَابْنُ اُمَنائِهِ
وَأَنَّكَ ناصَحْتَ فِي عِبادَةِ رَبِّكَ وَسارَعْتَ فِي مَرْضاتِهِ وَخَيَّبْتَ أَعْداءَهُ وَسَرَرْتَ أَوْلِياءَهُ
أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ عَبَدْتَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ وَاتَّقَيْتَهُ حَقَّ تُقاتِهِ وَأَطَعْتَهُ حَقَّ طاعَتِهِ حَتّى اَتيكَ الْيَقِينُ
فَعَلَيْكَ يا مَوْلايَ يَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ..
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
🌼صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام🌼
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حکیم.
❤️ولادت با سعادت سيدالساجدين امام زين العابدين (عليه السلام ) مبارک باد
🌸🎊🌺🎉🌸🍃🌺🎉🌸🎊🌺🎉
🔸 از حضرت امام زینالعابدین علیه السلام روایت شده که میفرمایند: "پدرم در روز عاشورا مرا به سینه خویش چسبانید و در حالی که از زخمهایشان خون، فوران میکرد، فرمود: ای فرزند! دعایی را که فاطمه علیها السلام آن را به من آموخت فراگیر، او از رسول الله صلی الله علیه و آله و آن حضرت نیز از جبرییل آن را فرا گرفته بود تا در حوائج، مهمّات، اندوه و حوادث تلخی که بر او وارد میشود و پیشآمدهای عظیمی که رخ میدهد آنرا بخواند."
سپس فرمود: بخوان:
🔹 بحَقِّ یس وَ الْقُرآنِ الْکَرِیمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِیمِ یا مَنْ یَقْدِرُ عَلَی حَوائِجِ السّائِلِینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فِی الضَّمِیرَ یا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِینَ یا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِینَ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلَی التَّفْسِیرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا به جای«و افعل بی کذا و کذا» حاجات خود را ذکر کنی.
#احادیث
#برنامه
➡️ @samtekhoda3
* #شعبان #امام_سجاد
🔻یک پیام و یک هدیه از ناحیه حضرت سجاد علیه السلام همین دعای « اللهم صل علی محمد و آل محمد ، شجره النبوه » است که در ماه شعبان وارد شده است . این مال امام زین العابدین (ع) است .
این را حضرت قبل از ظهر ، عند الزوال می خواندند .
🔸اگر بتواند انسان این دعا را از ابتدای ماه شعبان ملتزم بشود ، قبل از زوال دو رکعت نماز در مسجد - یا غیر مسجد - بخواند و بعد این دعا را بخواند خیلی خوب است .
🔹یک روایت دیگر هست از امام باقر ( ع ) که به مناسبت برخورد کردم و تعجب کردم که آقا امام باقر ( ع ) فرمودند پدر من وقت استجابت دعا را قبل از ظهر ، عند الزوال می دانستند .
البته مردم غالبا این دعا را بعد از نماز می خوانند چون می خواهند ترک نشده باشد و مردم هم که قبل از ظهر یک جا جمع نمی شوند .
🔸این دعا هدیه ای است که حضرت دادند اگر به شرائطش عمل بشود آن وقت این دعا خودش یک مرکز استجابتی میشود .
این دعا خودش از اسرار است . خواندن این دعا یک نظمی لازم دارد . معمولا این دعا را برای حوائج در ماه شعبان ، از اول ماه شعبان تا آخر ماه خوانده می شود . فقط قبل از ظهر و قبل از زوال چند تا شرط دیگر هم دارد من جمله اینکه در منزل همه مجموعهای مشغول باشند همه این دعا را بخوانند...
☘️☘️☘️☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حضرت امام سجاد (علیه السلام):
اگر می خواهید توفیق و سعادت پیدا کنید، بر خود لازم گردانید همیشه بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه واله) #صلوات بفرستید.
📚 صلوات حلال مشکلات ص۴۷
🎊💞🎊💞🎊💞
🎊بر حضرت سجاد و صفایش صلوات
💞او روح دعاست بر دعایش صلوات
🎊از پردهٔ غیب جلوه گر شد رخ او
💞بفرست برای رو نمایَش صلوات
☘️☘️☘️☘️
#سلام_امام_زمانم
🔹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي لَايُطْفَأُ
🔸سلام بر تو ای نور خدا که خاموش نگردد
📚فرازی از زیارت سرداب مقدس