eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هَمه‌عآلَم‌شُده‌کنعان زِفِراقِ‌رُخِ‌دوست یوسفِ‌گُم‌شُده‌یِ‌ایـن هَمه‌یَعقوب‌کجاست؟ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام .صبح زیباتون بخیر و شادی.🌸🌺
‌‌‌ اگر که نبود آیا احساس کمبودی داشتیم؟ و حالا که هست چه نسبتی با آن داریم؟! آیا برای رسیدن به خواسته های رنگارنگمان سراغ قرآن میرویم؟ و اوست که بدهکار خواسته های ما ست؟ و یا باید برای ارتباط با آن آن طور که او نشان میدهد و آنطور که او از ما میخواهد سراغ این نسخه ی الهی رفت؟ این درمان نامه ی الهی نسخه ی شفابخش عالَم است مگر نفرمود: نُنزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه به قول آیت الله العظمی بهجت فرمودند: خود را مریض نمیدانیم وگرنه درمان آسان است! انگار که زمانه ی ما و نسبتهایِ ما کلام الله را هم برای ما به حجاب برده! و اگر این کلام که حقیقی ترین و اصیلترین کلام است در نسبت های خود ساخته ی ما گم شود! ما هم گم میشویم و باز هم گم میشویم و باز... و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم... ‌‌‌✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ اهمّیّت کار و کارگر 🔹 کار، ستون فقرات زندگی مردم است؛ کار نباشد هیچ چیزی نیست. غذائی که میخوریم، لباسی که میپوشیم، امکاناتی که از آن در زندگی استفاده میکنیم که حیات ما وابسته‌ی به آنها است، همه‌ی اینها ناشی از کار است. کار را چه کسی میکند؟ کارگر. پس ارزش کارگر چیست؟ ارزش کارگر، ارزشِ حیات جامعه است، ارزش زندگی مردم است؛ این را ، این را همه بفهمند. خود کارگرها هم به این نکته توجّه کنند؛ قدر خودتان را بدانید. 🔹 وقتی هم که اهمّیّت کار را فهمیدیم، آن‌وقت معلوم میشود که کارگر چه اهمّیّتی دارد ۱۴۰۲/۰۲/۰۹ 🔻 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگران 👈عجب تعریف و استدلال دقیق و جامعی👌👌
✅ اهمیت تولید کار 🔹 تولید کار از جنبه‌های مختلف است: ، کشور به کار احتیاج دارد، جامعه به کار احتیاج دارد و همین‌طور که گفتیم [اگر] کار نباشد زندگی نیست؛ ، فرد کارگر به کار احتیاج دارد برای خاطر اینکه زندگی‌اش را اداره کند؛ ، فرد کارگر یک احتیاج معنوی، یک احتیاج روحی به کار دارد؛ خدای متعال انسان را این‌جور آفریده که بیکاری او را کسل میکند، کار او را بر سر نشاط می‌آورد؛ پس احتیاج به کار فقط برای خاطر گذران زندگی نیست؛ از لحاظ معنوی هم ما به کار احتیاج داریم؛ فرد به کار احتیاج دارد. ، کار مانع فساد میشود. ‌بیکاری منشأ فساد است. خیلی از این فسادها بر اثر بیکاری است. 🔹 بسیاری از این آسیب‌ها ناشی از بیکاری است؛ اعتیاد مربوط به بیکاری است، فساد مربوط به بیکاری است، دزدی مربوط به بیکاری است، طلاق‌ و انهدام خانواده‌ها مربوط به بیکاری است. ۱۴۰۲/۰۲/۰۹ 🔻 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگران 👈 اگر قلبمان برای اعتلای اسلام و انقلاب و ایران و ایرانی میتپد باید در راستای تولید کار و ارزش قائل شدن برای کارگر اقدام کنیم.
✅ نقشه راهِ تحقق شعار امسال 🔹 تولید، ستون فقرات کشور است؛ یعنی ستون فقرات اقتصاد کشور «تولید» است؛ ستون فقرات تولید هم کارگر است. ما نباید بگذاریم کارگر، [یعنی] این ستون فقرات، تضعیف بشود. ما امسال [در شعار سال] گفتیم: رشد تولید. خب رشد تولید چه جوری به وجود می‌آید؟ بخش مهمّی از رشد تولید مربوط به کارگرها است؛ [اگر] با دل گرم، با علاقه‌مندی دنبال کار باشند، این‌جور میشود. خب این نکته را بنابراین توجّه کنند؛ هم مسئولین محترم، هم کسانی که اهل سرمایه‌گذاری و ایجاد کار و ایجاد کارگاه و مانند اینها هستند، که برای رشد تولید، برای بهبود وضع، باید ارتقاء زندگی کارگر را یک به حساب بیاورند. ۱۴۰۲/۰۲/۰۹ 🔻 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگران 👈 نکته مهم: به نحوه استدلال و استنتاج رهبری دقت کنیم تا بتوانیم بر همین مبنا استدلال، استنتاج و تحلیل کنیم👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین امام علی _علیه‌السلام_: دل خود را بر اندوه آنچه از دست رفته و گذشته است، مشغول مساز، تا تو را از آنچه خواهد آمد، باز ندارد. 📚 به نقل از غرر، ج۶، ص۳۴۵
اندکی تفکر: وسعت رزق و روزی یکی از بهترین چیزهایی که میشه از خدا خواست. رزق به معنای عام کلمه. رزق مادی و معنوی. مثلا آدمایی که کنارمون قرار میگیرن، مسیرهایی که تو زندگیمون ایجاد میشه، موقعیت‌هایی که درش قرار می‌گیریم، چیزهایی که یاد میگیریم، حتی شکست‌هایی که باعث پیشرفت میشن، همه و همه روزی‌اند. دعا کنیم بهترین روزی‌ها نصیبمون بشه. 🌷 پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر گفت: «تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمی‌دهم.» پسری پول‌دار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر می‌رود. پدر دختر با ازدواج موافقت می‌کند و در مورد اخلاق پسر می‌گوید: انشاءالله خدا او را هدایت می‌کند. دختر گفت: پدرجان، مگر خدایی که هدایت می‌کند با خدایی که روزی می‌دهد، فرق دارد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فروشگاهی که برای کشف حجاب تخفیف می‌داد پلمب شد 🔹امروز مجتمع تجاری اپال در تهران بعد از پلمب به‌علت کشف حجاب بازگشایی شد اما دو واحد تجاری گرند‌کیدز و مک‌استور در این مجتمع که با درج استوری و ارائه تخفیف مشتریان را تحریک به حضور در محل بدون حجاب شرعی می‌کردند پلمب شدند. البته این واحدهای تجاری ساعاتی بعد تلاش کردند با استوری جدید عذرخواهی کنند اما فایده نداشت. ✍ ترفند جدید این فروشگاه ها اینجوریه که این رفتار هارو انجام میدن بعد پلمپ میشن که بعد از پلمپ مثل یک قهرمان وارد شوند و فروش بیشتری داشته باشند، با اینها جوری برخورد کنید که این روند قطع شود. مجتمع اوپال رو نمیتونید مدت طولانی ببندید، یکی دوتا مغازه اینطوری که پررو هستن و اینطوری هنجارشکنی میکنن رو مدت طولانی پلمب کنید تا هم خودشون آدم شن هم بقیه درس بگیرن. حسین‌دارابی 👈 عضوشوید @hosein_darabi
تو این چند روزه بالای شونصد تا از این تابلوها در سطح شهر دیدم که با مدل‌های مختلف کار شده بود و همش حاوی یک جمله بود: "حجاب میراث مادرهاست" الان نمیخوام درباره کار بنری درباره حجاب صحبت کنم که آیا تاثیر داره یا نه. الان میخوام درباره این جمله روی بنر صحبت کنم که آیا درست است یا نه؟ 🔻وقتی میگیم حجاب میراث مادرهاست، یعنی هرچی میراث مادرها با‌‌شه خوبه و قابل الگوبرداریه، حالا اگه یکی مادرش بیحجاب با‌‌شه چی؟ این میراثو چیکار کنه؟ 🔻اصلا تو قرآن در جواب کسایی که میگن ما از پدرانمون پیروی کردیم میفرماید: أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ. گر چه آن پدران بی‌عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند؟ ایرادات دیگر این جمله بخصوص در ربط با نسل جوان امروزی: 1⃣وقتی میگیم حجاب است، یعنی تبعیت و تقلید بی‌چون و چرا، درحالی‌که برای حجاب کلی استدلال عقلی و منطقی وجود داره، نیاز به تقلید کورکورانه نیست 2⃣ وقتی میگیم میراث، ناخودآگاه داریم میگیم حجاب یه مسأله قدیمی و کهنه هستش که این واقعا اجحاف در حق حجاب هستش. که بگیم قبلنا حجاب داشتن شماهم حجال داشته باشید. نه خیر، حجاب در هر عصری جدید و نو هستش 3⃣ وقتی میگیم میراث ، در جامعه امروزی و برای نسل امروزی که ارتباط خوبی با والدین خودشون ندارن، ابتدا باید شأن و جایگاه مادر رو جا بندازی و بعدش بگی، حجاب میراث مادرهاست. وگرنه کسی که با مادرش مشکل داره، میگه صدسال سیاه نمیخوام میراث مادرم به من برسه ❌اخه یه جمله چقدر میتونه غلط باشه؟ یعنی اگه مسابقه میگذاشتید که غلط‌ترین جمله درباره حجاب رو بفرستید کسی نمیتونست از این غلط تر بنویسه. یعنی تو شهرداری یه اتاق فکر محتوایی که شامل یک روانشناس، یک جامعه شناس، یک عالم دینی و متخصصین دیگه باشه وجود نداره این جملات بزرگراهی رو بررسی کنه؟ یکم تو فضای جامعه و مجازی بچرخید ببینید شبهاتی که درباره حجاب وجود داره چیه؟ طبق اون کار فرهنگی کنید، و اگه کار فرهنگی رو تو جمله نوشتن رو بنرها دیدید، جمله متناسب بنویسید حسین‌دارابی 👈 عضوشوید @hosein_darabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 جوانمردی که جان داد، اما اجازه نداد به ناموس ایرانی تعرض شود در سبزوار پس از این‌که مشاهده کرد اراذل و اوباش درحال به زور کشیدن دختر جوانی هستند، وارد شد و ناجوانمردانه از ناحیه کمر، قلب و سینه مورد حمله قرار گرفت و به علت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. چندی بعد مدعیان زن زندگی آزادی برای قاتلان این شهید، هشتگ خواهند ساخت و بازهم جای شهید و جلاد رو تغییر می‌دهند. خدا به خانواده و پدر و مادرش صبر بده ان شاءالله ✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇 @BDON_SANSOR
☑️ پوستر؛ آمدم ای شاه... ❤️ تشییع شهید امر‌ به معروف و نهی‌ از‌ منکر، شهید حمیدرضا الداغی در مشهد‌ مقدس 🔸 دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ساعت ۱۵ 🔸 از مهدیه مشهد تا حرم مطهر رضوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها بہ امید دیدن روزگارٺ، هر روز نفس میڪشم... اے ڪہ نگاهم فرش راهٺ و جانم فداے نگاهٺ... روزے ڪہ ظهور ڪنی؛ هیچ دلے نباشد، مگر روشن از فروغ سیمایٺ... و هیچ ویرانہ اے نماند، مگر گلشن از بهار دیدارٺ.... ❤️ شبتون بخیر تمام هستی قلبم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
ناحلہ قسمت_هفتاد امروز چهارمین روزی بود که بابا تو بخش مراقبت های ویژه‌ بستری شده بود و همینجوری
ناحلہ قسمت_هفتاد_و_یک انگار یه پارچ آب یخ ریختن روم چی؟ بابای محمد مرد؟؟؟ شوک بدی بهم وارد شده بود دم‌خونشون‌ک رسیدیم کرایه ماشینو دادم و پیاده شدم‌ چقدر شلوغ شده بود به پارچه های سیاهی که روی دیوار نصب شده بود نگاه کردم وای مگه میشه؟ من‌که چند روز پیش دیده بودم باباشو سالم‌بود یه نیرویی نمیزاشت برم تو‌ روح الله و علی دم دروایستاده بودن صدای قرآن بلند بود‌ نتونستم اشکام روکنترل کنم جلوتررفتم به عکسا وپارچه مشکی ها خیره شدم‌ک‌روح الله گف +بفرمایید سرم رو تکون دادم و وارد شدم وای خدایا مگه میشه یه آدم انقدر زود بمیره اونم آدم ‌سالم؟ با گوشه ی چادرم اشکم رو پاک کردم و کفشمو در اوردم ورفتم داخل چشم هام به ریحانه خورد که داد میزدو گریه میکرد عه عه عه من چرا باورم نمیشد؟ رفتم سمتش بغلش کردم وبهش تسلیت گفتم ک گفت +دیدی فاطمه؟ دیدی چیشد؟ بابام رفت فاطمه فاطمه دیدی یتیم‌شدم؟ در جوابش فقط اشک ریختم و چیزی نگفتم زنداداشش هم گریه میکرد‌ اونم‌بغل کردم و تسلیت گفتم یه گوشه نزدیک ریحانه نشستم محمدروندیده بودم دلم‌شور میزد براش اون چی به سرش اومده؟ چشمم خورد به چفیه باباش که هنوز رو طاقچه بودجای خالیش بود ولی خودش نه اذیت شدم خیلی حالم بد شده بود من که دوبار دیده بودم اون مرد نازنین رو انقدر حالم بد شد! بچه هاش چه حالی داشتن واقعا؟ یه خانوم که نمیشناختمش اومد و جلوم چایی گذاشت چشم هام به ریحانه بود که بلند بلند گریه میکرد‌ و فریاد میکشید یه چند دقیقه که گذشت روح الله یا الله گفت و اومد تو و به ریحانه گفت پاشیم‌بریم مسجد رو کرد سمت من حس کردم میخاد چیزی بگه که پشیمون شد ورفت ریحانه رو بلند کردم و راهی مسجدی شدیم که با خونشون زیاد فاصله نداشت تو مسجد نشسته بودیم که ریحانه با گریه گفت: +وای کیفم!جا گذاشتمش خونه اشک رو صورتم رو با دستمال خشک کردم و گفتم _کیفت رو میخای چیکار؟ +باید کارت بدم به روح الله _آهان. میخای من برم بیارم برات؟ +نه به سلما میگم‌ زحمتت میشه _نه زحمتی نیست. میارم برات اینو گفتم و خواستم پاشم که ریحانه به بغل دستیش اشاره زد و گفت +کیان جون کاش به داداشت میگفتی بره دنبال محمد‌ هنوز سر خاکه تا اسمش اومد گوشم تیز شد بیچاره بهش حق میدادم غم بزرگی بود به ریحانه نگاه کردم که یه کلید سمتم دراز کرد +بیا این کلید خونس کیفم هم تو اتاقم پشت کتاباس ازش گرفتمو از مسجد رفتم بیرون تو گوشیم به خودم نگاه کردم و راه افتادم سمت خونشون بعداز پنج دقیقه رسیدم دم خونشون کلید انداختم ودر رو باز کردم‌ به خیال این کسی خونه نیست در اتاق ریحانه رو باز کردم خواستم برم تو که دیدم یکی تو اتاق زیر پتو دراز کشیده تو این گرما پتو چی میگه یه سرفه کردم تا طرف به خودش بیاد و بفهمم کیه ولی از جاش تکون هم نخورد با صدای بلند تر گفتم +ببخشید دیدم بازم کسی جواب نداد حدس زدم شاید خواب باشه برای همین بیخیالش شدم و رفتم سمت کتابای ریحانه دست دراز کردم که کیفشو بردارم به محض اینکه کیف رو برداشتم خواستم برم بیرون که صدایی ک شنیدم‌مانع شد اول ترسیدم بعد که دقت کردم فهمیدم صدای محمده کابوس میدید؟ ریحانه ک گفته بود هنوز سر خاکه؟ خواستم نزدیکش شم حدس زدم حالش بده که با وجود این گرمارفته زیر پتو ولی ترسیدم دوباره شر به پا کنه،داد و بیداد کنه آبرومو ببره بگه بهم نزدیک نشو ایستادم و نگاهش میکردم‌ که یهو دیدم تو جاش میلرزه کیف روانداختم ورفتم سمتش پتو رو از قسمت پاش از روش کشیدم خیلی احتیاط کردم از دور این کار رو انجام بدم و دستم بهش نخوره که چیزی بگه آروم پتو رو دادم کنار که دیدم خیسه خیسه انگار یکی روش آب ریخته! استرس داشتم .ترسیدم حالش بدشده باشه و دوباره به قلبش فشار اومده باشه ولی اگه میخاستم هم نمیتونستم کاری کنم‌ دیدم تلفنم زنگ میخوره‌ مامان بود تلفن و جواب دادم و _الو سلام مامان +سلام مادر من سر خیابونم بیا دیگه _بیا خونشون بابای ریحانه فوت شده‌ من خونشونم الان‌ حال داداشش خیلی بده مامان بیا کمک کن من نمیدونم چیکار کنم اگه چیزی هم داری با خودت بیار خیلی آروم حرف میزدم نمیدونستم میشنیدیا نه ولی این و گفتمو تلفن رو قطع کردم و خودم رفتم تو آشپزخونه‌ نفهمیدم چنددقیقه گذشت که مامان اومد تو خونه و داد زد +فاطمه!فاطمهه با عجله رفتم تو حیاط و دستم رو گذاشتم رو بینیم _هیس مامان بیا بالا +کسی خونه نیست _نه بیا حالا برات تعریف میکنم +بگو چیشده میدونستم اگه نگم دست از سرم بر نمیداره‌ _اومدم کیف ریحانه رو براش ببرم خودشون مسجدن که دیدم یکی اینجا افتاده داداش ریحانس مامان حالش بده بیا داخل دیگه چرا استخاره میکنی؟ مثلا پرستاری ها ملتمسانه گفتم +خواهش میکنم
ناحلہ قسمت_هفتاد_و_دو  اینو ک گفتم رفت از حیاط بیرون و گفت +یک دقیقه صبر کن. الان میام منتظر شدم تا برگرده ایستاده بودم که دیدم با کیفش داره میاد تو اتاق ریحانه رو بهش نشون دادم و خودم گوشیمو گرفتم و زنگ زدم به ریحانه که بیاد اینجا‌ از استرس تمام تنم میلرزید چیزی هم نمیتونستم بگم اگه گریه هم میکردم مامان میفهمید سعی کردم ارامش خودمو حفظ کنم و جلوی اشکام رو بگیرم به تن بی جون محمد خیره شدم مامان دست گذاشت رو پیشونیش و +وای خیلی داغه ! تب داره اینو گفتو کیفشو باز کرد که دستشو کشیدم عقب دستمو گذاشتم رو کیفشو با نگرانی گفتم: _مامان صبر کن ریحانه بیاد بعد مامان با این حرفم دستمو پرت کرد و گفت +تا اون بیاد این تشنج میکنه میمیره از اون موقع که تو رو بستری کردیم داروهات تو کیفم مونده‌ چندتا تب بر و تقویتی سوییچ ماشینشو پرت کرد سمتم و ادامه داد یه سرم تو صندوق عقب هست برو بیارش چادرمو در اوردم و رفتم سمت ماشین یه کیف خیلی بزرگ بود که همیشه توش دارو بود از استرس سرم به اون گنده ای  به چشمام نخورد ناچار کیفو برداشتم و صندوق رو بستم خواستم برم داخل که ریحانه اومد رو بهش گفتم _حال داداشت بده ،به مامانم گفتم میخواد بهش سرم بزنه اینو گفتم و باهم رفتیم بالا ریحانه باعجله رفت سمت محمد و اول به مامان سلام کرد بعد دوباره ‌شروع کرد به گریه و زاری کردن با گریه هاش محمد پلکشو باز کرد حس کردم انقدر حالش بده ک نمیتونه چشم هاشو باز نگه داره با دیدن قیافش دلم میخواست بزنم زیر گریه نمیتونستم اینجوری ببینمش مامان سرم رو از تو کیف در اوردو به من اشاره زدو گفت سرم و اویزون کنم به در کمد منم همین کار رو کردم بعدش هم از اتاق رفتم بیرون‌ پشت من ریحانه اومد بیرون و رفت تو آشپزخونه‌ نگاهم دنبالش بود یه پارچه خیس کردو دوباره رفت تو اتاق کلافه سرمو لای دوتا دستم گرفتم و منتظر موندم