eitaa logo
صالحین تنها مسیر
249 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
7.6هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ❤️ چشمامو که باز کردم تصویر چهره نگران فاطمه رو به روم نقش بست. فاطے:واے فائزه حالت خوبه؟😭 توکه منو کشتی...ریحانه اینا این قدر نگران شدن بنده هاے خدا کلے جوش زدن😭 همه چیزو یادم بود تا جایے که توے بغل فاطمه گریه کردم و تعریف کردم چیشده...پس بعد اون چی؟ _فاطمه... فاطے:جان فاطمه؟ _بعدگریه کردنم چیشد؟توے حرم بودیم که... فاطے:حالت بد شد با کمڪ خانوما آوردیمت بیرون بعدم با ماشین آوردیمت اینجا 😭 حالم بد بود...ناے حرف زدن نداشتم...مدام اتفاقات چهاردهم خرداد تا همین امروز رو پیش خودم مرور میکردم.... یه جفت چشم عسلی...لجبازیاش...غرورش...یه جفت چشم عسلے باحیاییش..سر به زیریش...یه جفت چشم عسلی...محبتاش...عشقش...😭 حالم اصلا خوب نبود...فقط اشڪ میریختم... یک ساعت بعد از بیمارستان مرخص شدم و رفتیم یه مسافرخونه نزدیڪ حرم. شب تا صبح بیدار موندم و فکر کردم.از بے بے و اقا کمڪ خواستم که بهترین راه رو انتخاب کنم. صدای اذان صبح بلند شد و همزمان منم تصمیمم رو گرفته بودم. نمازصبح رو که خوندیم بقیه خوابیدن و فقط من و فاطمه بیدار بودیم. فاطے:فائزه میخواے چیکار کنے؟تصمیمت رو گرفتی؟ _آره گرفتم. فاطے:خب... _میرم از زندگیش بیرون. فاطمه تقریبا با داد گفت:چی؟؟؟؟😳 _همینکه شنیدی. فاطے:نه فائزه این بے انصافیه...تو باید اول با جواد صحبت کنی...باید مطمئن شے بعد تصمیم بگیری... _ببین فاطمه جون علے قسمت میدم که هیچ کدوم از حرفایے که شنیدے رو به هیچ کس نگے و فراموش کنے جون علی فاطے:فائزه نه مگه... نزاشتم ادامه بده و با بغض گفتم:خواهش میکنم به هیچ کس نگو چیشده و چرا میخوام برم...سرنوشت منه...خودم باید تصمیم بگیرم...دلم که شکست...بزار حداقل غرورم نشکنه... نویسنده{ } ‌❤️⁩‌❤️⁩فقط.....خدا‌❤️⁩‌❤️⁩