eitaa logo
مؤسسه فرهنگی، هنری «سَعا»
30 دنبال‌کننده
580 عکس
223 ویدیو
17 فایل
هوالجمیل،کانال مؤسسه فرهنگی،هنری(سرشت عشق ابد)"سَعا"،فعالیت درزمینه تالیف و تدوین پژوهش های ادبی،هنری،رسانه ای واجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالعلیم سلام علیکم و رحمة اللّه این متن و پیام را یکی از فرهیختگان برایم ارسال کرده اند راست می گویند! چرا که نه؟! اسلام اجازه داده جوانان آنان را بیاوریم از "بی سوادی تا دکتری از شیخی تا آیت اللهی از چاه کنی تا مهندسی" ، حمایت کنیم، در "سرزمین شعر" با لباس خودشان در شبکه 4 سیمای میلی جا دهیم در جَشَن واره شعر فجر تقدیر کنیم تا هفت هشت جلد شعرشان را چاپ کنیم؟! من؟ بله عقده و دغدغه خودم رو دارم! چرا که نه!! خوب من را هم، اسلام از "گینهٔ بیسائو" با طناب از چاه کشید و آورد و از مرگ نجات داد و در" قم المقدسه " به یک ارباب سفید پوستِ سفیدپوشِ سفید افکارِ سفید ماشینِ سفید جامهٔ سفید بخت، فروخت و من اکنون "عزیز مصر" دیارقم المقدسه" ام!!! البته دور از چشم عاشق کش زلیخاش!! 😉🤩 چرا که نه؟! 400 صفحه اشعار عاشورایی(فقط عاشورایی، نه اهل بیت علیهم السلام) 7سال است در آرزوی چاپ مانده است با مجوز اداره کل ارشاد اسلامی مازندران!! 📜📚 دغدغه؟ حرص خود و عِرض خود؟! خب، زبانم در مقابل کدام" موهبتی" در مملکت کوتاه است؟!! لابد از اینکه هنوز" سر به گردن" دارم؟! 💌 اخوی، استاد، فرهیخته، دکتر، چرا از ظلم به هموطن ات دم نمی زنی و از اتلاف حق و حقوق ادبی اش دفاع نمی کنی؟! از همین قماش (مجاهدین مهاجرین) کسانی که در ایران بالیدند ولی از خروج از ایران اسلامی در اروپا و آمریکا و کانادا "علیه ایران" مطلب نوشتند و سخنرانی کردند، چه تعداد می خواهید برایتان بشمارم؟!! عِرض خود می برم؟! بله، 45 سال همراهی مملکت و دین و انقلاب اسلامی، عرض و دغدغه خود بردن بوده؟!! چرا که نه؟! بشمارید، غنایم 45 سال مشارکت را ؟!!💨👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜📚بزرگ ترین* شاهنامه مصور* در جهان، نگارش و تصویر گری مینیاتوری در کشور "هندوستان" 👌🇮🇳🇮🇷💐👏 @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 💐📚📲
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۸۶ سلام ألف — عِبادي = بندگان من ب — عِبادِ = بندگان من به قول علماء محترمین ( کسرهٔ زیر دال ) به ( ي محذوف ) دلالت دارد. یعنی مثلاً ( یا رَبِّ ) همان ( یا رَبّي ) است که کلمهٔ ( ي ) از آخر آن افتاده و ردّ پای ( ي ) همان کسره است. امّا سؤال اینجاست که در بعض آیات شریفهٔ قرآنی در عبارت ( عِبادي ) کلمهٔ ( ي ) محذوف شده یعنی بصورت ( عِبادِ ) آمده و در بعض آیات شریفهٔ کلام وحي کلمهٔ ( ي ) محذوف نشده است یعنی بصورت ( عِبادي ) آمده است. چرا؟ و فرمول چیست؟ مدتی است از فرمول ( زیادةُ ٱلْمَبْنیٰ = زیادةُ ٱلْمَعْنیٰ ) یاد نکرده ایم. همیشه وقتی ألفاظ در یک کلمه بیشتر می‌شود قطعاً معنیٰ سنگین تر است. عبارت ( عِبادي ) از نظر تعداد حروف از عبارت ( عِبادِ ) بیشتر است. پس گسترهٔ معنایی بیشتری دارد. ألف— عِبادي = با ( ي ): ۱— وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَریبٌ ( بقره ۱۸۶ ) و هرگاه بندگان من از تو در بارهٔ من پرسیدند، من نزدیک هستم. مراد از بندگان کیانند؟ همه. همگان به دامان کبریاییِ حضرت ذُو الجَلال بیایند. ( تَبارَکَ ٱسْمُهُ وَ عَظُمَ شَأْنُهُ ) باب رحمت إلهي به سوی همهٔ مخلوقات مفتوح است. از کجا دانستیم که مراد از ( بندگان ) همه هستند؟ از اینکه بدون هیچ قیدی ذکر شده است. ۲— قُلْ یا عِباديَ ٱلَّذینَ أَسْرَفُوا عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ ٱللّٰهِ إِنَّ ٱللّٰهَ یَغْفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمیعاً ( زُمَر ۵۳ ) بگو ای بندگان من که بر خودتان إسراف کرده‌اید... مراد از بندگان کیانند؟ أکثریت قریب به اتفاق مردم. چرا؟ چون: وَ ما أَکْثَرُ ٱلنّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنینَ ( یُوسُف ۱۰۳ ) ۳— یا عِباديَ ٱلَّذینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضي واسِعَةٌ فَإِیّايَ فَٱعْبُدُونِ ( عَنْکَبُوت ۵۶ ) مراد کدامین بندگان هستند؟ با اینکه مقیّد به قید ایمان است ولی همگان مراد هستند. چرا؟ چون به دنبال این کلام شریف سخن از مرگ است و مرگ مخصوص به یک گروه خاصّ از مردم نیست. می‌فرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ ٱلْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ ( عَنْکَبُوت ۵۷ ) ب— عِبادِ = بدون ( ي ): هر جا عبارت ( عِبادِ ) بدون ( ي ) آمده گسترهٔ معنائی کمتری دارد. ۱— فَبَشِّرْ عِبادِ ٱلَّذینَ یَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ( زُمَر ۱۷ و ۱۸ ) پس بشارت بده به بندگان من که کلام‌ها را می‌شنوند و از بهترینها پیروی می‌کنند. کم هستند آنانکه مشمول این آیهٔ شریفه باشند. حتماً می‌پرسید به چه دلیل؟ واضح است که در محفل عزای حضرات معصومین ( عَلَیْهِمْ جَمیعاً سَلامُ ٱللهِ ) و مخصوصاً أیام محرم وقتی یک شخصیت علمی بر فراز منبر لب به سخن باز می‌کند تعداد اندکی مردم در محضر منبر وعظ و خطابه حاضرند و وقتی یا یک مادِح و یا یک طعام نذوراتی از راه می‌رسد حسینیه را می‌بینیم که غلغلهٔ جمعیت می‌شود. مظاهر دیگری هم هست که به گفتن نیاز نیست. بله. آنانکه أقوال بشنوند و تحلیل کنند کم هستند. کسانی که مردان راه حقَند خریدار بازار بی رونقَند ۲— قُلْ یا عِبادِ ٱلَّذینَ آمَنُوا ٱتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا في هٰذِهِ ٱلدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ ٱللّٰهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی ٱلصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ ( زُمَر ۱۰ ) در این آیهٔ شریفه گزینهٔ دیگری هم به إیمان افزوده شده و آن ( تقوا ) است. از میلیاردها إنسان که روی کرهٔ خاکی هستند، افراد مؤمن متّقی چند درصد باشند؟ طبیعی است که مؤمنین متّقی درصد کمی هستند. مضاف بر آنچه گفته شد، موضوع ( صبر ) که در پایان این آیهٔ شریفه إشاره شده، دایرهٔ مؤمنین متّقی صابر را تنگ تر می‌کند. چند درصد مردم مؤمن هستند؟ چند درصد مردم مؤمن متّقی هستند؟ چند درصد مردم مؤمن متّقی صابر هستند؟ لذا کلمهٔ ( ي ) از آخر کلمهٔ ( عِبادِ ) حذف شده تا بیانگر گسترهٔ معنائی کمتری باشد. تصوّر نشود که راقم این سطور همین چند نمونه را در نظر دارد. حقیر تمام کلمات ( عِبادي ) و ( عِبادِ ) را جداگانه مکتوب کردم و با تحقیق و تدقیق دانستم که فرمول مذکور در بارهٔ همهٔ آیات صدق می‌کند. یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ ٱلْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ( زُخرُف ۶۸ ) آنانکه در روز قیامت هیچ خوف و هیچ حُزن ندارند، کیانند؟ آیا عدم خوف و حُزن همهٔ مردم را شامل است؟ هرگز. اینان بندگان خاصّ خداوند متعال هستند. لذا گسترهٔ معنائی کم است، لفظ هم کوتاه آمده است. حرف‌ها در خصوص این آیات شریفه و در بارهٔ فرمول‌های مطروحه دارم ولی مبنای سخن بنده بر إختصار است. إلتماس دعاء دوم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۸۸ سلام ألف— فَکُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ في یَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَة‍ٍ کلمات: فَکّ = آزاد کردن رَقَبَة = گردن که مراد کُلّ بدن است. یعنی آزاد کردن یک إنسان إِطْعام = غذا دادن ذي = دارای مَسْغَبَة = گرسنگی مِسْکین = بی چیز مَتْرَبَة = تُراب نشین ب— فَتَحْریرُ رَقَبَة آزاد سازی یک إنسان ( برده ) سؤال اینجاست که بین دو لفظ ( فَکّ ) و ( تَحْریر ) چه تفاوت است؟ کلمهٔ ( تَحْریر ) از ریشهٔ ( حُرّ ) مشتق و بمعنای ( آزاد کردن ) است. کلمهٔ ( لوازم ٱلتَّحْریر ) به این نام آمده چون ابزار نوشتن است و با نوشتن، فکر آزاد می‌شود. علم مثل یک وحشی است که زود فرار می‌کند. أفسار علم، نوشتن است. قَیِّدُوا ٱلْعِلْمَ بِٱلْکِتابَةِ = علم را با نوشتن به أفسار بکشید. کُلُّ عِلْمٍ لَیْسَ في ٱلْقِرْطاسِ ضاعَ هر علمی که در کاغذ آورده نشود ضائع می‌شود. ( بگذریم ) در کلام وحي ( تَحْریرُ رَقَبَةٍ ) فقط برای ( آزاد کردن برده ) کاربرد دارد که یکی از کَفّارات است. مثلاً کَفّارهٔ روزهٔ عمداً إفطار شده. البته این موضوع در زمان فعلی موضوعیت ندارد. امّا ( فَکّ ) خلاص کردن یک بندهٔ خدا از إِعسار و تنگدستی است. لذا به دنبال عبارت ( فَکُّ رَقَبَةٍ ) می‌فرماید: غذا دادن به کسی که از منسوبین و یتیم است و یا مسکین و تُراب نشین است. نکتهٔ جالب توجه این است که دو کلمهٔ ( فَقیر ) و ( مِسکین ) که معمولاً یکسان ترجمه می‌شوند از نظر مفهومی متفاوت هستند. ( فَقیر ) کسی است که دَخْل و درآمد دارد ولی به حدّ نصاب نمی‌رسد یعنی درآمد او کفاف زندگی نمی‌دهد. حدّ نصاب همان است که امروزه به ( خطّ فقر ) معروف است. ( فَقْر ) را از این جهت ( فَقْر ) گویند که پشت آدمی را به خاک می‌کشد به عبارت دیگر ( فَقَرات ) را می‌شکند. هنوز أقساط فلان وام مستهلک نشده، مخارج سنگین دیگری بر آدمی بار می‌شود. ( مِسْکین ) صیغهٔ مبالغه از ریشهٔ ( سَ کَ نَ ) باشد یعنی کسی که هیچ ندارد و راه به جایی نبرد. مَسْکَنَت، آدمی را به خاک می‌نشاند. لذا می‌فرماید ( مسکین خاک نشین است ) أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ اگر ( مِسْکین ) چیزی هم دارد بسیار ناچیز است. تصور کنیم چندین إنسان مِسْکین مبلغ ناچیزی گذاشتند و مشترکاً یک وسیله‌ای تهیه کردند شاید بتوانند به إستفاده برسند. لذا کلمهٔ ( مَساکین ) به صیغهٔ جمع آمده: أَمَّا ٱلسَّفینَةُ فَکانَتْ لِمَساکینَ ( کَهف ۷۹ ) و این است تفاوت ( فُقَراء ) و ( مَساکین ) در آیهٔ شریفهٔ ذیل: إِنَّمَا ٱلصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ ٱلْمَساکینِ ...( توبه ۶۰ ) شب جمعه است. یک عرض إرادتی برسانیم به حضور وجود ذي جُود عالي ٱلْوُجُود حضرت مولانا جناب إمام سیّد ٱلشُّهَداء ( عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ ) داغ دل تازه می‌شود وقتی که یاد کنیم از آن لحظه که جوان هجده ساله آمد بخدمت پدر. یا أَبَتِ أَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَني وَ ثِقْلُ ٱلْحَدیدِ قَدْ أَجْهَدَني پدر جان! تشنگی مرا می‌کشد. سنگینی أسلحه مرا به تنگ آورده. نقل است که آن عالیجناب زبان مبارک در دهان جناب علي أکبر گذاشت. یعنی پسرم! من از تو تشنه تر هستم. جوان به زیبایی عليّ أکبر نشد به هیجده سالگی به خون شناور نشد أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِ ٱللّٰهِ خدایا. به مقام جناب أبیعبد الله قسم. توفیق خدمتگزاری در آستان مقدس قرآن مجید و حضرات معصومین علیهم‌السلام به ما عنایت بفرما. توفیق عبادت و بندگی و دوری از معاصی به همه ما عنایت بفرما. أمواتمان غریق رحمت واسعه قرار بده. آبرویمان در دو دنیا حفظ بفرما. بیماران از أهل إسلام شفای عاجل عنایت بفرما. مطالعه کنندگان این وجیزهٔ مختصره و راقم این سطور حاجت روا بفرما. وجود محترم حضرت مولانا جناب إمام زمان عَلَیْهِ آلافُ ٱلتَّحیَّةِ وَ ٱلثَّناء از جمیع بلایای أرضیّه و سماویّه مصون و محفوظ بدار. در فَرَج آن إمامِ عالی مقام تعجیل بفرما. آمین چهارم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۸۹ سلام ألف— یَهْدي إِلَی ٱلرُّشْدِ ب— یَهْدي إِلَی ٱلْحَقِّ هر دو عبارت فوق الذّکر از لسان جِنّ در بارهٔ قرآن مجید، گفته شده است. ألف— قرآن کریم به سوی رُشد هدایت می‌کند. ب— قرآن کریم به سوی حقّ هدایت می‌کند. سؤال اینجاست که چه تفاوت است بین دو لفظ ( رُشْد ) و ( حَقّ )؟ ۱— دایرهٔ معنایی ( رُشْد ) بسیار از دایرهٔ معنایی ( حَقّ ) تنگ تر است. یعنی اگر بخواهم منطقی بگویم رابطهٔ بین این دو لفظ ( عموم و خصوص مطلق ) است. مثالی بزنم. رابطهٔ ( چنار ) و ( درخت ): هر چناری درخت هست ولی هر درختی چنار نیست. یعنی هر رُشْد حقّ است ولی هر حقّ رُشد نیست. ۲— چیزهایی با ( حَقّ ) وصف می‌شود که با ( رُشْد ) وصف نمی‌شود. مثلاً یکی از أسماء وجود مقدّس حضرت ذُو الجَلال ( عَظُمَ سُلْطانُهُ وَ جَلَّ جَلالُهُ ) ( حَقّ ) است ولی ( رُشْد ) جزء أسماء خداوند متعال وارد نشده. ثُمَّ رُدُّوا إِلَی ٱللّٰهِ مَوْلیٰهُمُ ٱلْحَقِّ ۳— کلمهٔ ( حَقّ ) برای عقلاء کاربرد دارد: لا إِلٰهَ إِلّا ٱللّٰهُ ٱلْمَلِکُ ٱلْحَقُّ ٱلْمُبینُ و نیز برای غیر عقلاء کاربرد دارد: إِنَّ هٰذا لَهُوَ ٱلْقَصَصُ ٱلْحَقُّ وَ ٱتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ٱبْنَيْ آدَمَ بِٱلْحَقِّ امّا کلمهٔ ( رُشد ) فقط برای عُقلاء و مُکلّفین کاربرد دارد: مادّي: فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً معنوی: قَدْ تَبَیَّنَ ٱلرُّشْدُ مِنَ ٱلْغَيِّ امّا آیات مورد بحث: آیهٔ ( ألف ) که از آیات أوّلیهٔ سورهٔ مبارکهٔ جِنّ است آن گروه جنّیان فقط یک خبر داده اند و آن اینکه ما قرآنی شنیدیم که بسیار عجیب است و به سوی رُشد هدایت می‌کند و به آن إیمان آوردیم. ( همین و تمام ): قُلْ أُوحيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ ٱلْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً یَهْدي إِلَی ٱلرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ امّا بقیهٔ این آیهٔ شریفه و تا پایان این سورهٔ مبارکه، سخن از قرآن مجید نیست. یعنی دایرهٔ کلام در بارهٔ قرآن کریم تنگ است پس کلمهٔ ( رُشْد ) آمد که گسترهٔ معنائی کمتری دارد. ضمن اینکه کلمهٔ ( رُشد ) در سورهٔ مبارکهٔ أحقاف أصلاً وارد نشده است ولی در این سورهٔ مبارکه چهار مرتبه از ( رُشْد ) و ( رَشَد ) سخن وارد شده. امّا آیهٔ ( ب ) که در ضمن چهار آیه از سورهٔ مبارکهٔ أَحقاف وارد شده، محوریت سخن در بارهٔ قرآن مجید است: وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ ٱلْجِنِّ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمّا قُضيَ وَلَّوا إِلیٰ قَوْمِهِمْ مُنْذِرینَ ( ۲۹ ) و بیاد آور آن زمان که گروهی از جِنّ را به سوی تو برگرداندیم و آنگاه که حاضر شدند گفتند ساکت باشید پس آنگاه که حکم جاری شد به سوی قومشان برگشتند در حالیکه بیم دهنده بودند قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسیٰ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ گفتند ای قوم ما! بدرستیکه ما کتابی را شنیدیم که پس از جناب موسیٰ ( عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ ) نازل شده و آنچه را که از آن کتاب فراروی آن است تصدیق می‌کند. أولاً: یَهْدي إِلَی ٱلْحَقِّ به سوی حقّ هدایت می‌کند ثانیاً: وَ إِلیٰ طریقٍ مُسْتَقیمٍ ( ۳۰ ) نه فقط به سوی حقّ هدایت می‌کند بلکه راه رسیدن به حقّ را که همان طریق مستقیم است هم نشان می‌دهد و هم تا مقصد می‌رساند. یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعيَ ٱللّٰهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ ( ۳۱ ) که در واقع إرشاد می‌کند. وَ مَنْ لا یُجِبْ داعيَ ٱللّٰهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ في ٱلْأَرْضِ....( ۳۲ ) که در واقع تهدید می‌کند. اینها همه سخنان آن گروه از جنّیان است که پس از شنیدن قرآن مجید، برای إرشاد و تبلیغ و بیم دادن أقوام مختلف جنّیان رفتند و آنها را خبر به حقّانیت کلام وحي دادند. حال سخن در این آیات، در بارهٔ قرآن مجید، فراوان وارد شده در نتیجه کلمهٔ ( حَقّ ) آمده تا گسترهٔ معنائی بیشتری داشته باشد. ضمن اینکه کلمهٔ ( حَقّ ) در سورهٔ مبارکهٔ جِنّ أصلاً نیامده ولی در این سورهٔ مبارکه شش مرتبه وارد شده است. سؤال اینجاست که چرا فرموده ( طَریقٍ مُسْتَقیمٍ ) و نگفته ( صِراطٍ مُسْتَقیمٍ )؟ چون ( طَریق ) آن نوع ( راه ) است که سابقاً پیموده شده. یعنی حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ٱلصَّلوٰةُ وَ ٱلسَّلامُ ) مُبْدع این راه نیست. أنبیاء عِظام ( عَلَیْهِمُ ٱلسَّلامُ ) هم سابقاً همین مسیرِ دعوت به توحید را پیموده‌اند: قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ ٱلرُّسُلِ ( ۹ ) و یا اینکه میفرماید: وَ قَدْ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ ( ۲۱ ) پیامبران بزرگوار که مُنْذِر و بیم دهنده بوده‌اند، از فراروی او و سابق بر او گذشته اند. إلتماس دعاء چهارم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
"جان پدر کجاستی؟! " عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی (محمدکاظم کاظمی با اصالت افغانی) درشعر خود "مأمور نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران" را به "داعش" تشبیه کرده است!!! اگر یک شاعر ایرانی بدبخت زبان به اعتراض برای انتقادی سبک مثلا درباره عملکرد یک نیروی امنیتی یا نظامی باز کند، دادگاه انقلاب اسلامی بلافاصله قرار تعقیب برایش صادر می کند! این طرف کیست که به راحتی عملکرد نیروی انتظامی را مشابه داعش حمله کننده به دانشگاه کابل می داند و دراین مملکت کسی جرأت تذکر و انتقاد از او ندارد!!! واقعا چرا؟! مگر او چه کسی یا وابسته به چه مقامی است؟! به عنوان یک ایرانی حق دارم بپرسم یا نه؟!! 🧐🤔 جان پدر کجاستی؟ - ایسنا https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/99120604883/?espv=1
پیاده دیروز "شاه" امروز!! "پیاده آمده بودی "! کنون سواره شدی؟! بدون کار رسیده، هزار کاره شدی! نبود پشت لبت مو، شبیه مغبچگان! دوانده مور به صورت چه خوش قواره شدی!! "زبان" بلد که نبودی! به لطف "حداد"ان ! سخن نگفته به چشمک، پراز اشاره شدی شبیه جغد به ویرانه های شعر وطن میان مصرع خالی چه استعاره شدی!! مواظب نخ خود باش بر فراز درخت!! وزیده بادی و دیدی که : پاره پاره شدی!!! "سعا "شبیه تو هرگز سخن نخواهد گفت! تو ننگ قوم پریشان دل هَزاره شدی! نمک شناس نه ای، ای نی فرو در آب! ننال از سر دردی که باش چاره شدی!! سیدعلی اصغرموسوی قم ـ مرداد ١۴٠٣ @saapoem84 @saapoem 📜📚📲
هوالعلیم مثلی جاودانی هست که می گوید : " آزموده را آزمودن، خطاست"! سال هاست که خطا پشت خطا مرتکب می شویم(البته ما بردگان که نه ارباب ها) و سِمت و میز و صندلی وزارت در دستگاه شطرنجی طوایف اُلیگارش هر چهارسال یا هشت سال با همان افراد و همان بضاعت، جابجامی شود!!! "فرهنگ و هنر و ادبیات" که سال هاست در این مملکت ملوّن به دیانت مرده و فراموش شده است، اما انصاف هم خوب چیزی است! عالیجناب اگر بیل زن خوبی بودند که باغستان فرهنگ و هنر در ٨ سال وزارت ایشان نمی خشکید؟! قحط الرجال بودن مملکت را قبول داریم و بزرگی صندلی وزارت المفاخر را که باید با سایز کت و شلوار معظم له تناسب داشته باشد، اما خوب باید "حرف تازه" ای هم برای رنگ کردن جماعت "عوام الفرهنگ" درکار باشد؟!! عجیب نیست این چرخهٔ میدانی دوار بیهوده؟!! عجیب نیست؟! اللهم أجعل عواقب امورنا خیرا بحق القرآن و اهل البیت علیهم السلام، آمین یارب العالمین 📜💐📚🙏
خورشید شرمناک تر از همیشه طلوع کرده است. گوشه چشمی به دروازه "شام" می اندازد؛ چقدر پستی این قوم گسترده است؟! پانصد هزار مترسک دهل نواز و مطرب دف نواز، با امیران "زر و زور و تزویر"! اینان به استقبال کدامین فتح الفتوح آمده اند؟! افسوس که مردم شام "رومی" اند! دینشان، شرافتشان، تخت و بخت و "خلافت" شان رومی است؛ در ازدحام چشم های پلید "زر پرست". در انبوه نظاره گران، قرآن خونین، قرآن مجسم رفته بر روی نی؛ چه زیبا آیه های عشق را تلاوت می کند ! "کاروان کربلا" وارد شام می شود ؛ شهری که در و دیوارش، بوی کفتار، بوی یزید، بوی مروان، بوی عفونت دهان های آلوده به شراب می دهد. شهری که "خلیفه" اش، سگ و شراب و میمون را به "مشاوره" بر می گزیند و "خلیفه گاهش" محل خودنمایی فرزندان "حرام" است و مردمان کوچه و بازارش، حتی به اندازه "نوک بینی شان" از "اسلام" اطلاع ندارند! چه جای شگفتی است؟ اگر "چوب خیزران" جرأت زیاده روی و دراز دستی کند! اگر حریم حرمت رسول خدا (ص) را اوباش شامی، "غنیمت جنگی" می پندارند! اگر اهالی غیرت و شرف و آزادگی را تنها به بهانه "اعتراض" به عملکرد آن ها، گردن می زنند! اگر حتی به غربت غریبانگی و وسعت اندوه حضرت رقیه (س) رحم نمی کنند! یکی باید برخیزد و پرده ی رنگارنگ فریب را از چهره این "بت" فرومایه جاهل، فروکشد! یکی باید باشد و بگوید: «چه امر عجیب و عظیمی است که نجیب زادگانی که لشکر خداوندند، به دست "طلقاء" که لشکر شیطان اند کشته شوند؟! ای یزید! اگر امروز ما را "غنیمت" خود دانستی، زود باشد که این غنیمت، موجب "غرامت" تو گردد. در هنگامی که نیابی، مگر آن چه را که از پیش فرستاده ای»[1] یکی باید برخیزد و خود را چنین معرفی کند: «ایها الناس! منم فرزند مکه و منا، منم فرزند زمزم و صفا! منم فرزند فاطمه ی زهرا (س)، منم فرزند دخت نبی مصطفا(ص)، منم فرزند خدیجه کبری(س)، منم فرزند امام مقتول به تیغ اهل جفا»، منم فرزند "شهید لب تشنه" کربلا.[2] گویی شهرشام ؛ شهر فرومرده در جهل اموی را، تلنگر دستی "الهی" نیاز بود؛ تا پرده از چهره ریایی و فریب کارانه اش باز گیرد . با خطبه های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) شرافت نبوی و صداقت علوی نجابت وجودی اهل بیت (ع) را به شامیان معرفی کرد. " و قصر نشینان میمون باز اموی" دوباره مثل روز "بدر" به خفت و خواری مبتلا شدند...سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟! ...سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟! اربعین و عاشورا تنها دو روز از روز های سال و دو کلمه از کلمات عربی- فارسی است ؛ اما ذات این کلمات با نام مردی سترگ عجین شده اند. مردی که در عرصه حیات بشری زنده ترین مرد است و آرمانش پویا ترین آرمان ! کدامین تمدن توانسته به اندازه تمدن عارفانه – عاشقانه ی عاشورا این مقدار ماندگاری داشته باشد ؟! کدامین فرمانروا توانسته در طول تاریخ به اندازه امام حسین (ع) بر دل وجان آدمی این مقدار حکومت کند ؟! کدامین رهبر در جامعه توانسته در جهان این مقدار فدایی داشته باشد؟! فدایت شوم پسر فاطمه(س) ! کیستی ای جان ؟! که این گونه جانانه دوستت داریم . سلام و درودمان بر تو ! تویی، که تمام هستی بدون نام تو صفایی ندارد . صل الله علیک یا ابا عبدالله ! ** نویسنده : سید علی اصغرموسوی تکثیر بارعایت " امانت " بلامانع است —---------------------------------------------------------------------------------------------— [1] بخش از خطبه ی حضرت زینب (س) [2] همان 1382قم- /
🖋️اربعین تداوم عاشورا اجتماعی که عشق می سازد، در مسیرش رکود عادت نیست «اربعین»یک تکامل دینی، اربعین تابع سیاست نیست! این سلوک از جهات عرفانی، انقلاب "جهاد با نفس" ست! عاشقان "حسین" را هرگز، در سر اندیشه ریاست نیست ای که با هیزم «سیاست» نیز، می پزی ذهن خام مردم را "اربعین"جابجا نخواهد شد، غیر از این در قلم صراحت نیست! این مسیر از سلوک حق برپاست،اجتماعش به عشق حق پویاست بر زبان و دلش همان گویاست، که به جز نیّت عبادت نیست! تجربه دارم از جوانی خود، سال هایی که "جنگ" برپا بود: می کند در مسیر خود را گم، هر که را جرأت و جسارت نیست! اجتماع عظیم مردم را، صرف فهم ضعیف خود نکنید! این تداوم به لطف«عاشورا»ست،«کارنُوال»عموم ملّت نیست! از زمان ابوالبشر تا حال، این ارادت به هر زبان جاری ست عشق آزادمرد دوران ها، در پی گفتمان عادت نیست از زوایای مختلف هر روز، می شود بحث "کربلا" جاری که چرا در مسیر تاریخش، خط پایان در این عبارت نیست؟ "آرمان سترگ آزادی" ترجمان قیام عاشوراست تا ابد جاری است با"هیهات"درپی اش ذلت اسارت نیست جان فدایت حسین، مولا جان، آیت"عشق" و "عقل" و "آزادی" درمیان قوافی این شعر، واژه ای بهتر از «شهادت»نیست چون شهادت رهین نامت شد،درکتاب حیاتِ تحسین گر از ازل تا ابد«رسالت»را، وارثی چون تو در«امامت»نیست مکتب ات آرمان «مهدی»درانبساط عدالت و تقواست آستانت نماد حق خواهی ،هرکجا صحبت عدالت نیست! دست ها خالی اندو دل هاتنگ،مردمان جان پناه می خواهند در چنین روزگار،وقتی که خبراز امتدادرأفت نیست! مهرخود ازدلم دریغ مدار،ای که هستم به عشق تو زنده! گرچه اینک"سعا" به لطف گناه، لایق التفات حضرت نیست. مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ۱۵شهریور۱۴۰۲ اربعین، صفر۱۴۴۵
🌷🌴📜 أربعين : یعنی وصول به کمال در چهلمین روز از «چله نشینی»! اربعین روز کمال برای «عارفان» است! روز کمال «جناب جابر بن عبدالله انصاری» (رضوان اللّه تعالی علیه) تادرس «معرفت اللّه و معرفت رسول اللّه و معرفت مکتب ولی اللّه» را با «زیارت اربعین» به پایان برساند 📜📚🌷🌴 @saapoem ارغوان داغ (اربعین) ای مسیر کاروانت تا ابد آیینه پوش ارغوان داغ، تو زد در بهار سینه جوش رفتم از دل تا بپرسم، قصه‌ی اندوه چیست؟! این که در من شعله‌ها افروخته، از داغ کیست؟! عشق و عقل آیینه‌سان، فانوس دل افروختند اشک و مژگان، هر دو با هم در تماشا سوختند وسعت اندوه را در داغ تو، اندازه نیست این ارادت از ازل مانده، که رسمی تازه نیست ای فدای لحظه‌های سرخ یادت زندگی زندگی بی یادتو ،می افتد از تابندگی ! با تو هر قومی، بلند‌آوازه از بیداری است بی تو، نام زندگی، محکوم ذلت‌واری است اربعین تا اربعین ،صدقافله مهمان توست معرفت جوی حریم عشق بی پایان توست اربعین تا اربعین ،صد پیر با جابر قرین با تو می گیرد به یاد اربعینت ، اربعین🌷🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خاطره مرحوم قیصر امین‌پور از ابداع و ذوق شعری استاد شهریار
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۹۲ سلام ألف — مِتُّمْ = اولین حرف با میم کسره دار ب — مُتُّمْ= اولین حرف با میم ضمه دار هر دو کلمه بمعنای ( مُردید ) باشد. از نظر لغوی بین این دو کلمه تفاوتی نیست. از نظر صرفی هم هر دو وجه جائز دانسته شده است. امّا سؤال اینجاست که در کلام وحي در جایی آمده ( مِتُّمْ ) و در جای دیگر آمده ( مُتُّمْ ) چرا؟ و این سؤالی است که نه صرف به یافتن جواب قادر است و نه لغت. فقط باید به سیاق آیات شریفه مراجعه کرد. البته عرض کنم که إستنباط و إستخراج مفهوم به هر طریق ( چه سیاق چه لغت و صرف و نحو و بلاغت ) کارِ هر کسی نیست. متخصص می‌خواهد. علماء علم صرف حرکات را به سه گروه تقسیم کرده‌اند: ۱— فتحه که آن را أَخَفّ ٱلحرکات و سبک‌ترین حرکت می‌دانند و علماء تجوید هم در قراءت حروف قلقله ( قطبجد ) معتقدند که قلقله میل به فتحه دارد. چرا چون فتحه سبک‌ترین حرکت است ۲— کسره که آن را بینابین می‌دانند ۳— ضمه که به قول علماء أَثْقَل ٱلْحرکات و سنگین‌ترین حرکت است. حال با این مقدمه به سراغ آیات شریفهٔ قرآن کریم برویم. ألف— أَیَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ عِظاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ ( مُؤْمِنُون ۳۵ ) کلام کفّار است که گفتند آیا این شخصی که إدعای پیامبری دارد شما را وعده می‌دهد به اینکه وقتی مُردید و به استخوانهای پوسیده تبدیل شدید بیرون آورده خواهید شد. ب— وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ في سَبیلِ ٱللّٰهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ ٱللّٰهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ ( آل عمران ۱۵۷ ) و حتماً و به خدا قسم، اگر کشته شوید و یا بمیرید شما را مغفرت و آمرزش و رحمت از جانب خداوند خواهد بود که از آنچه مردم جمع می‌کنند بهتر است. وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی ٱللّٰهِ تُحْشَرُونَ ( آل عمران ۱۵۸ ) و حتماً به خدا قسم، اگر کشته شوید یا بمیرید به سوی خداوند متعال محشور می‌شوید. امّا توضیح: ( مرگ ) حقّ است و به قول معروف شتری است که به باب منزل همگان جای می‌گیرد. البته که وقوع سَکَرات مرگ و سختیِ جان کندن بر هیچ کس مخفی نیست. لذا کلمه ای بصورت ( مَتُّمْ ) یعنی با ( میم فتحه دار ) اصلاً نداریم چون مرگ به هر صورت که واقع شود سبک و آسان نیست در نتیجه فتحه که سبک‌ترین حرکت است در این کلمه راه ندارد. می‌ماند دو کلمهٔ ( مِتُّمْ ) یعنی با ( میم کسره دار ) و ( مُتُّمْ ) یعنی با ( میم ضمّه دار ): تصوّر کنیم وقوع مرگ بر آن کس که در اثر کهولت سنّ در فراش خود خوابیده و فرزندان و همسایگان و أقارب در کنار او هستند دشوارتر است یا آن کس که در ولایت غربت و تنها و در أثر حملهٔ دشمن کشته می‌شود؟ مسلّماً صورت دوم دشوارتر و سنگین تر است. در نتیجه ضمّه که سنگین‌ترین حرکت است برای مفهوم سنگین‌تر آمده که بیانگر سختی و دشواریِ کشته شدن در میدان جنگ، باشد. سیاق آیاتی که از نظر گذشت و حاوی کلمهٔ ( مُتُّمْ ) است گویای وقوع مرگ در مسیر جنگ و یا کشته شدن در کوران جنگ است. ولی سیاق آیهٔ ۳۵ مؤمنون گویای مردن در فراش است که مرگ بر او واقع شده و در قبر خوابیده و استخوانش پوسیده است. لذا ( مِتُّمْ ) با ( میم کسره دار ) آمده تا گویای سبک تر بودن مرگ بر چنین شخصی باشد. اینکه چرا در ۱۵۷ آل عمران ابتداء ( قُتِلْتُمْ ) و بعد ( مُتُّمْ ) آمده ولی در ۱۵۸ آل عمران ابتداء فرموده ( مُتُّمْ ) و بعد فرموده ( قُتِلتُمْ ) به امید خداوند متعال إِنْ شاءَ ٱللّٰهُ در مقال دیگر سخن آورده شود. إلتماس دعاء هشتم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۹۳ سلام ألف— وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ في سَبیلِ ٱللّٰهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ ٱللّٰهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ ( آل عمران ۱۵۷ ) ب— وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی ٱللّٰهِ تُحْشَرُونَ ( آل عمران ۱۵۸ ) ترجمهٔ هر دو آیهٔ شریفه در شمارهٔ ۲۹۲ گفته شد که به تکرار نیاز نیست. سؤال اینجاست که در آیهٔ ( ألف ) کلمهٔ ( قُتِلْتُمْ ) مقدّم و کلمهٔ ( مُتُّمْ ) مؤخّر آمده در حالیکه در آیهٔ ( ب ) بر عکس، کلمهٔ ( مُتُّمْ ) مقدّم و کلمهٔ ( قُتِلْتُمْ ) مؤخّر شده است. چرا؟ با اینکه دأب و عادت بنده نقل تاریخ نیست ولی برای توضیح این مسأله باید یاد داشته باشیم وقتی قرار شد جنگ أُحُد برقرار شود جمعی از منافقین گفتند اگر در جنگ شرکت کنید کشته می‌شوید و ارزشمندترین موجودیِ خود را که جان باشد از دست می‌دهید و این کار هیچ ارزشی برای شما ندارد. یکی از منافقین بنام عبد الله أُبَيّ سیصد نفر از لشکریان إسلام را با همین شایعات، از حضور در جبههٔ حقّ برگرداند. مشکل اینجاست که اینها از مقام شهید خبر ندارند. غافلند که شهداء راه خدا اگرچه ( مَوْتیٰ ) هستند ولی ( أَمْوات ) نیستند. فرق است بین دو لفظ ( مَوْتیٰ ) و ( أَمْوات ). آیهٔ مورد بحث میفرماید: مغفرت و رحمت خداوند متعال شامل کسانی است که در راه خدا کشته می‌شوند و یا أفراد صالح بوده و از دنیا رفته اند. یعنی آیهٔ ( ألف ) در مقام إبطال کلام باطل منافقین است. یعنی شهادت در راه معبود عالی‌ترین مقامی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. لذا ابتداء سخن از شهادت و کشته شدن در کوران جنگ یا در مسیر رفتن به جهاد و سپس مردن در فراش را بیان فرموده است. آیهٔ ( ب ) گویای حقیقتی دیگر است. اینکه ( مرگ ) برای همگان واقع می‌شود و فرار از جنگ باعث فزونیِ عمر و تعویق مرگ نیست. یعنی آیهٔ ( ب ) بصورت کلّي تکلیف همه را روشن کرده و لذا ابتداء مردن و سپس شهید شدن را می‌فرماید و اینکه همگان محشور و در مقابل ترازوی عدالت إلهي حاضر می‌شوند. نتیجهٔ عملکرد منافقین در اینجا ختم نشد. جمع کردن غنائم بعد از پیروزی مسلمین، منجرّ شد به حملهٔ مجدّد دشمن و شکست ظاهریِ جبههٔ حقّ علیه باطل و دین علیه کفر. لَقَدْ صَدَقَکُمُ ٱللّٰهُ وَعْدَهُ بتحقیق که خداوند متعال وعدهٔ خود را به شما محقّق کرد. إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ آنگاه که آنها را به شدّت و به سرعت می کشتید. شدّت و سرعت قتل را قرآن مجید به ( حِسّ ) تعبیر فرموده است. حَتّیٰ إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ في ٱلْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَریٰکُمْ ما تُحِبُّونَ ( آل عمران ۱۵۲ ) تا وقتی که شما فَشَل شدید و در این موضوع ( یعنی موضوع جمع آوری غنائم ) نزاع کردید و از أمر مقام محترم فرماندهی یعنی دستور حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ٱلصَّلوٰةُ وَ ٱلسَّلامُ ) سرپیچی و نافرمانی کردید. پس از اینکه خداوند متعال به شما چیزهایی را نشان داد که دوست داشتید. عدّه ای از شما دنیا طلب بودید و عدّه ای از شما آخرت طلب بودید: مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ ٱلدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ ٱلْآخِرَةَ ( آل عمران ۱۵۳ ) در همین جنگ أُحُد بود که جناب حَمْزهٔ سیّد ٱلشُّهَداء ( عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ ) به شهادت رسید و هِند ملعونهٔ جگرخوار چنین جسارتی را مرتکب شد. بله. مال دنیا برای کسانیکه سست ایمان هستند دوست داشتنی است. بزرگی را گفتند: مال دنیا به چه می‌ماند؟ گفت: به آب دریا که شور است. هرچه از آن نوشیده شود به تشنگی می‌افزاید. گاهی حُبّ دنیا، گاهی نفوذ نفاق، گاهی وسوسهٔ شیطان، باعث شکست آدمی می‌شود. می‌رسد زمانی که چشم باز می‌کنیم می‌بینیم یک عمر تلاش و زحمت از میسره به میمنه و مال دنیا را جمع کرده ایم برای چه کس؟ برای وارث. چه چیز نصیب خودمان شده؟ وِزر و وبال و گناه و معصیت. حضرت مولانا جناب إمام سیّد ٱلسّاجِدین ( سَلامُ ٱللهِ عَلَیْهِ ) اینگونه دست به دعاء برمی‌دارد: خدایا. حُبّ دنیا را از دلهای ما خارج کن. أَخْرِجْ حُبَّ ٱلدُّنْیا مِنْ قُلُوبِنا. ( آمینَ ) عارفی را گفتند: چه می‌کنی؟ گفت: کلاه بر سر دنیا می‌گذارم. گفتند: چطور ممکن است؟ گفت: نان دنیا می‌خورم ولی برای آخرتم کار می‌کنم. راه بسیار بعید و دشوار است. باید توشه برداشت. کلام سوزناک حضرت مولانا جناب إمام أمیر ٱلمؤمنین ( سَلامُ ٱللهِ عَلَیْهِ ) در این باره این است: آهٍ مِنْ قِلَّةِ ٱلزّادِ وَ طُولِ ٱلطَّریقِ وَ بُعْدِ ٱلسَّفَرِ وَ عَظیمِ ٱلْمَوْرِدِ ( نهج‌البلاغه، حکمت ۷۴ ) إلتماس دعاء نُهم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2