بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ
شمارهٔ ۲۸۸
سلام
ألف— فَکُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ في یَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ
کلمات:
فَکّ = آزاد کردن
رَقَبَة = گردن که مراد کُلّ بدن است. یعنی آزاد کردن یک إنسان
إِطْعام = غذا دادن
ذي = دارای
مَسْغَبَة = گرسنگی
مِسْکین = بی چیز
مَتْرَبَة = تُراب نشین
ب— فَتَحْریرُ رَقَبَة
آزاد سازی یک إنسان ( برده )
سؤال اینجاست که بین دو لفظ ( فَکّ ) و ( تَحْریر ) چه تفاوت است؟
کلمهٔ ( تَحْریر ) از ریشهٔ ( حُرّ ) مشتق و بمعنای ( آزاد کردن ) است. کلمهٔ ( لوازم ٱلتَّحْریر ) به این نام آمده چون ابزار نوشتن است و با نوشتن، فکر آزاد میشود. علم مثل یک وحشی است که زود فرار میکند. أفسار علم، نوشتن است.
قَیِّدُوا ٱلْعِلْمَ بِٱلْکِتابَةِ = علم را با نوشتن به أفسار بکشید.
کُلُّ عِلْمٍ لَیْسَ في ٱلْقِرْطاسِ ضاعَ
هر علمی که در کاغذ آورده نشود ضائع میشود. ( بگذریم )
در کلام وحي ( تَحْریرُ رَقَبَةٍ ) فقط برای ( آزاد کردن برده ) کاربرد دارد که یکی از کَفّارات است. مثلاً کَفّارهٔ روزهٔ عمداً إفطار شده. البته این موضوع در زمان فعلی موضوعیت ندارد.
امّا ( فَکّ ) خلاص کردن یک بندهٔ خدا از إِعسار و تنگدستی است. لذا به دنبال عبارت ( فَکُّ رَقَبَةٍ ) میفرماید:
غذا دادن به کسی که از منسوبین و یتیم است و یا مسکین و تُراب نشین است.
نکتهٔ جالب توجه این است که دو کلمهٔ ( فَقیر ) و ( مِسکین ) که معمولاً یکسان ترجمه میشوند از نظر مفهومی متفاوت هستند.
( فَقیر ) کسی است که دَخْل و درآمد دارد ولی به حدّ نصاب نمیرسد یعنی درآمد او کفاف زندگی نمیدهد. حدّ نصاب همان است که امروزه به ( خطّ فقر ) معروف است. ( فَقْر ) را از این جهت ( فَقْر ) گویند که پشت آدمی را به خاک میکشد به عبارت دیگر ( فَقَرات ) را میشکند. هنوز أقساط فلان وام مستهلک نشده، مخارج سنگین دیگری بر آدمی بار میشود.
( مِسْکین ) صیغهٔ مبالغه از ریشهٔ ( سَ کَ نَ ) باشد یعنی کسی که هیچ ندارد و راه به جایی نبرد. مَسْکَنَت، آدمی را به خاک مینشاند. لذا میفرماید ( مسکین خاک نشین است ) أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ
اگر ( مِسْکین ) چیزی هم دارد بسیار ناچیز است. تصور کنیم چندین إنسان مِسْکین مبلغ ناچیزی گذاشتند و مشترکاً یک وسیلهای تهیه کردند شاید بتوانند به إستفاده برسند. لذا کلمهٔ ( مَساکین ) به صیغهٔ جمع آمده:
أَمَّا ٱلسَّفینَةُ فَکانَتْ لِمَساکینَ ( کَهف ۷۹ )
و این است تفاوت ( فُقَراء ) و ( مَساکین ) در آیهٔ شریفهٔ ذیل:
إِنَّمَا ٱلصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ ٱلْمَساکینِ ...( توبه ۶۰ )
شب جمعه است. یک عرض إرادتی برسانیم به حضور وجود ذي جُود عالي ٱلْوُجُود حضرت مولانا جناب إمام سیّد ٱلشُّهَداء ( عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ )
داغ دل تازه میشود وقتی که یاد کنیم از آن لحظه که جوان هجده ساله آمد بخدمت پدر. یا أَبَتِ أَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَني وَ ثِقْلُ ٱلْحَدیدِ قَدْ أَجْهَدَني
پدر جان! تشنگی مرا میکشد. سنگینی أسلحه مرا به تنگ آورده.
نقل است که آن عالیجناب زبان مبارک در دهان جناب علي أکبر گذاشت. یعنی پسرم! من از تو تشنه تر هستم.
جوان به زیبایی عليّ أکبر نشد
به هیجده سالگی به خون شناور نشد
أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِ ٱللّٰهِ
خدایا. به مقام جناب أبیعبد الله قسم.
توفیق خدمتگزاری در آستان مقدس قرآن مجید و حضرات معصومین علیهمالسلام به ما عنایت بفرما.
توفیق عبادت و بندگی و دوری از معاصی به همه ما عنایت بفرما.
أمواتمان غریق رحمت واسعه قرار بده.
آبرویمان در دو دنیا حفظ بفرما.
بیماران از أهل إسلام شفای عاجل عنایت بفرما.
مطالعه کنندگان این وجیزهٔ مختصره و راقم این سطور حاجت روا بفرما.
وجود محترم حضرت مولانا جناب إمام زمان عَلَیْهِ آلافُ ٱلتَّحیَّةِ وَ ٱلثَّناء از جمیع بلایای أرضیّه و سماویّه مصون و محفوظ بدار.
در فَرَج آن إمامِ عالی مقام تعجیل بفرما.
آمین
چهارم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶
ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ
شمارهٔ ۲۸۹
سلام
ألف— یَهْدي إِلَی ٱلرُّشْدِ
ب— یَهْدي إِلَی ٱلْحَقِّ
هر دو عبارت فوق الذّکر از لسان جِنّ در بارهٔ قرآن مجید، گفته شده است.
ألف— قرآن کریم به سوی رُشد هدایت میکند.
ب— قرآن کریم به سوی حقّ هدایت میکند.
سؤال اینجاست که چه تفاوت است بین دو لفظ ( رُشْد ) و ( حَقّ )؟
۱— دایرهٔ معنایی ( رُشْد ) بسیار از دایرهٔ معنایی ( حَقّ ) تنگ تر است. یعنی اگر بخواهم منطقی بگویم رابطهٔ بین این دو لفظ ( عموم و خصوص مطلق ) است. مثالی بزنم. رابطهٔ ( چنار ) و ( درخت ):
هر چناری درخت هست ولی هر درختی چنار نیست. یعنی هر رُشْد حقّ است ولی هر حقّ رُشد نیست.
۲— چیزهایی با ( حَقّ ) وصف میشود که با ( رُشْد ) وصف نمیشود. مثلاً یکی از أسماء وجود مقدّس حضرت ذُو الجَلال ( عَظُمَ سُلْطانُهُ وَ جَلَّ جَلالُهُ ) ( حَقّ ) است ولی ( رُشْد ) جزء أسماء خداوند متعال وارد نشده.
ثُمَّ رُدُّوا إِلَی ٱللّٰهِ مَوْلیٰهُمُ ٱلْحَقِّ
۳— کلمهٔ ( حَقّ ) برای عقلاء کاربرد دارد:
لا إِلٰهَ إِلّا ٱللّٰهُ ٱلْمَلِکُ ٱلْحَقُّ ٱلْمُبینُ
و نیز برای غیر عقلاء کاربرد دارد:
إِنَّ هٰذا لَهُوَ ٱلْقَصَصُ ٱلْحَقُّ
وَ ٱتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ٱبْنَيْ آدَمَ بِٱلْحَقِّ
امّا کلمهٔ ( رُشد ) فقط برای عُقلاء و مُکلّفین کاربرد دارد:
مادّي:
فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً
معنوی:
قَدْ تَبَیَّنَ ٱلرُّشْدُ مِنَ ٱلْغَيِّ
امّا آیات مورد بحث:
آیهٔ ( ألف ) که از آیات أوّلیهٔ سورهٔ مبارکهٔ جِنّ است آن گروه جنّیان فقط یک خبر داده اند و آن اینکه ما قرآنی شنیدیم که بسیار عجیب است و به سوی رُشد هدایت میکند و به آن إیمان آوردیم. ( همین و تمام ):
قُلْ أُوحيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ ٱلْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً
یَهْدي إِلَی ٱلرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ
امّا بقیهٔ این آیهٔ شریفه و تا پایان این سورهٔ مبارکه، سخن از قرآن مجید نیست. یعنی دایرهٔ کلام در بارهٔ قرآن کریم تنگ است پس کلمهٔ ( رُشْد ) آمد که گسترهٔ معنائی کمتری دارد. ضمن اینکه کلمهٔ ( رُشد ) در سورهٔ مبارکهٔ أحقاف أصلاً وارد نشده است ولی در این سورهٔ مبارکه چهار مرتبه از ( رُشْد ) و ( رَشَد ) سخن وارد شده.
امّا آیهٔ ( ب ) که در ضمن چهار آیه از سورهٔ مبارکهٔ أَحقاف وارد شده، محوریت سخن در بارهٔ قرآن مجید است:
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ ٱلْجِنِّ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمّا قُضيَ وَلَّوا إِلیٰ قَوْمِهِمْ مُنْذِرینَ ( ۲۹ )
و بیاد آور آن زمان که گروهی از جِنّ را به سوی تو برگرداندیم و آنگاه که حاضر شدند گفتند ساکت باشید پس آنگاه که حکم جاری شد به سوی قومشان برگشتند در حالیکه بیم دهنده بودند
قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسیٰ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ
گفتند ای قوم ما! بدرستیکه ما کتابی را شنیدیم که پس از جناب موسیٰ ( عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ ) نازل شده و آنچه را که از آن کتاب فراروی آن است تصدیق میکند.
أولاً:
یَهْدي إِلَی ٱلْحَقِّ
به سوی حقّ هدایت میکند
ثانیاً:
وَ إِلیٰ طریقٍ مُسْتَقیمٍ ( ۳۰ )
نه فقط به سوی حقّ هدایت میکند بلکه راه رسیدن به حقّ را که همان طریق مستقیم است هم نشان میدهد و هم تا مقصد میرساند.
یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعيَ ٱللّٰهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ ( ۳۱ )
که در واقع إرشاد میکند.
وَ مَنْ لا یُجِبْ داعيَ ٱللّٰهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ في ٱلْأَرْضِ....( ۳۲ )
که در واقع تهدید میکند.
اینها همه سخنان آن گروه از جنّیان است که پس از شنیدن قرآن مجید، برای إرشاد و تبلیغ و بیم دادن أقوام مختلف جنّیان رفتند و آنها را خبر به حقّانیت کلام وحي دادند.
حال سخن در این آیات، در بارهٔ قرآن مجید، فراوان وارد شده در نتیجه کلمهٔ ( حَقّ ) آمده تا گسترهٔ معنائی بیشتری داشته باشد.
ضمن اینکه کلمهٔ ( حَقّ ) در سورهٔ مبارکهٔ جِنّ أصلاً نیامده ولی در این سورهٔ مبارکه شش مرتبه وارد شده است.
سؤال اینجاست که چرا فرموده ( طَریقٍ مُسْتَقیمٍ ) و نگفته ( صِراطٍ مُسْتَقیمٍ )؟
چون ( طَریق ) آن نوع ( راه ) است که سابقاً پیموده شده. یعنی حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ٱلصَّلوٰةُ وَ ٱلسَّلامُ ) مُبْدع این راه نیست. أنبیاء عِظام ( عَلَیْهِمُ ٱلسَّلامُ ) هم سابقاً همین مسیرِ دعوت به توحید را پیمودهاند:
قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ ٱلرُّسُلِ ( ۹ )
و یا اینکه میفرماید:
وَ قَدْ خَلَتِ ٱلنُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ ( ۲۱ )
پیامبران بزرگوار که مُنْذِر و بیم دهنده بودهاند، از فراروی او و سابق بر او گذشته اند.
إلتماس دعاء
چهارم صَفَر ٱلْمُظَفَّر ۱۴۴۶
ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
"جان پدر کجاستی؟! "
عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی (محمدکاظم کاظمی با اصالت افغانی)
درشعر خود "مأمور نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران" را به "داعش" تشبیه کرده است!!!
اگر یک شاعر ایرانی بدبخت زبان به اعتراض برای انتقادی سبک مثلا درباره عملکرد یک نیروی امنیتی یا نظامی باز کند، دادگاه انقلاب اسلامی بلافاصله قرار تعقیب برایش صادر می کند!
این طرف کیست که به راحتی عملکرد نیروی انتظامی را مشابه داعش حمله کننده به دانشگاه کابل می داند و دراین مملکت کسی جرأت تذکر و انتقاد از او ندارد!!!
واقعا چرا؟!
مگر او چه کسی یا وابسته به چه مقامی است؟!
به عنوان یک ایرانی حق دارم بپرسم یا نه؟!! 🧐🤔
جان پدر کجاستی؟ - ایسنا
https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/99120604883/?espv=1
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردان به خفت اندر
و
نامردمان به عرصهٔ گیتی
گرفته جای!
🙁
#saapoem
@saapoem
https://eitaa.com/saa_institute
📜📚📲
پیاده دیروز
"شاه" امروز!!
"پیاده آمده بودی "! کنون سواره شدی؟!
بدون کار رسیده، هزار کاره شدی!
نبود پشت لبت مو، شبیه مغبچگان!
دوانده مور به صورت چه خوش قواره شدی!!
"زبان" بلد که نبودی! به لطف "حداد"ان !
سخن نگفته به چشمک، پراز اشاره شدی
شبیه جغد به ویرانه های شعر وطن
میان مصرع خالی چه استعاره شدی!!
مواظب نخ خود باش بر فراز درخت!!
وزیده بادی و دیدی که : پاره پاره شدی!!!
"سعا "شبیه تو هرگز سخن نخواهد گفت!
تو ننگ قوم پریشان دل هَزاره شدی!
نمک شناس نه ای، ای نی فرو در آب!
ننال از سر دردی که باش چاره شدی!!
سیدعلی اصغرموسوی
قم ـ مرداد ١۴٠٣
#سعا #استاد_سعا
#بصیرت #دانش #علم
#saapoem
@saapoem84
@saapoem
📜📚📲
هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
هوالعلیم
مثلی جاودانی هست که می گوید :
" آزموده را آزمودن، خطاست"!
سال هاست که خطا پشت خطا مرتکب می شویم(البته ما بردگان که نه ارباب ها) و سِمت و میز و صندلی وزارت در دستگاه شطرنجی طوایف اُلیگارش هر چهارسال یا هشت سال با همان افراد و همان بضاعت، جابجامی شود!!!
"فرهنگ و هنر و ادبیات" که سال هاست در این مملکت ملوّن به دیانت مرده و فراموش شده است، اما انصاف هم خوب چیزی است!
عالیجناب اگر بیل زن خوبی بودند که باغستان فرهنگ و هنر در ٨ سال وزارت ایشان نمی خشکید؟!
قحط الرجال بودن مملکت را قبول داریم و بزرگی صندلی وزارت المفاخر را که باید با سایز کت و شلوار معظم له تناسب داشته باشد، اما خوب باید "حرف تازه" ای هم برای رنگ کردن جماعت
"عوام الفرهنگ" درکار باشد؟!!
عجیب نیست این چرخهٔ میدانی دوار بیهوده؟!!
عجیب نیست؟!
اللهم أجعل عواقب امورنا خیرا بحق القرآن و اهل البیت علیهم السلام، آمین یارب العالمین 📜💐📚🙏
خورشید شرمناک تر از همیشه طلوع کرده است.
گوشه چشمی به دروازه "شام" می اندازد؛ چقدر پستی این قوم گسترده است؟!
پانصد هزار مترسک دهل نواز و مطرب دف نواز، با امیران "زر و زور و تزویر"!
اینان به استقبال کدامین فتح الفتوح آمده اند؟! افسوس که مردم شام "رومی" اند!
دینشان، شرافتشان، تخت و بخت و "خلافت" شان رومی است؛ در ازدحام چشم های پلید "زر پرست". در انبوه نظاره گران، قرآن خونین، قرآن مجسم رفته بر روی نی؛ چه زیبا آیه های عشق را تلاوت می کند !
"کاروان کربلا" وارد شام می شود ؛ شهری که در و دیوارش، بوی کفتار، بوی یزید، بوی مروان، بوی عفونت دهان های آلوده به شراب می دهد.
شهری که "خلیفه" اش، سگ و شراب و میمون را به "مشاوره" بر می گزیند و "خلیفه گاهش" محل خودنمایی فرزندان "حرام" است و مردمان کوچه و بازارش، حتی به اندازه "نوک بینی شان" از "اسلام" اطلاع ندارند!
چه جای شگفتی است؟ اگر "چوب خیزران" جرأت زیاده روی و دراز دستی کند!
اگر حریم حرمت رسول خدا (ص) را اوباش شامی، "غنیمت جنگی" می پندارند!
اگر اهالی غیرت و شرف و آزادگی را تنها به بهانه "اعتراض" به عملکرد آن ها، گردن می زنند!
اگر حتی به غربت غریبانگی و وسعت اندوه حضرت رقیه (س) رحم نمی کنند!
یکی باید برخیزد و پرده ی رنگارنگ فریب را از چهره این "بت" فرومایه جاهل، فروکشد!
یکی باید باشد و بگوید: «چه امر عجیب و عظیمی است که نجیب زادگانی که لشکر خداوندند، به دست "طلقاء" که لشکر شیطان اند کشته شوند؟!
ای یزید! اگر امروز ما را "غنیمت" خود دانستی، زود باشد که این غنیمت، موجب "غرامت" تو گردد. در هنگامی که نیابی، مگر آن چه را که از پیش فرستاده ای»[1]
یکی باید برخیزد و خود را چنین معرفی کند: «ایها الناس! منم فرزند مکه و منا، منم فرزند زمزم و صفا!
منم فرزند فاطمه ی زهرا (س)، منم فرزند دخت نبی مصطفا(ص)، منم فرزند خدیجه کبری(س)، منم فرزند امام مقتول به تیغ اهل جفا»، منم فرزند "شهید لب تشنه" کربلا.[2]
گویی شهرشام ؛ شهر فرومرده در جهل اموی را، تلنگر دستی "الهی" نیاز بود؛ تا پرده از چهره ریایی و فریب کارانه اش باز گیرد .
با خطبه های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) شرافت نبوی و صداقت علوی نجابت وجودی اهل بیت (ع) را به شامیان معرفی کرد.
" و قصر نشینان میمون باز اموی" دوباره مثل روز "بدر" به خفت و خواری مبتلا شدند...سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟!
...سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟!
اربعین و عاشورا تنها دو روز از روز های سال و دو کلمه از کلمات عربی- فارسی است ؛ اما ذات این کلمات با نام مردی سترگ عجین شده اند. مردی که در عرصه حیات بشری زنده ترین مرد است و آرمانش پویا ترین آرمان !
کدامین تمدن توانسته به اندازه تمدن عارفانه – عاشقانه ی عاشورا این مقدار ماندگاری داشته باشد ؟!
کدامین فرمانروا توانسته در طول تاریخ به اندازه امام حسین (ع) بر دل وجان آدمی این مقدار حکومت کند ؟!
کدامین رهبر در جامعه توانسته در جهان این مقدار فدایی داشته باشد؟!
فدایت شوم پسر فاطمه(س) !
کیستی ای جان ؟! که این گونه جانانه دوستت داریم .
سلام و درودمان بر تو ! تویی، که تمام هستی بدون نام تو صفایی ندارد .
صل الله علیک یا ابا عبدالله !
**
نویسنده : سید علی اصغرموسوی
تکثیر بارعایت " امانت " بلامانع است
—---------------------------------------------------------------------------------------------—
[1] بخش از خطبه ی حضرت زینب (س)
[2] همان
1382قم- #سیدعلی_اصغر_موسوی /#saapoem