نکته:
✅پیش بینی ⬆️
حدودچهارسال پیش در پی سخنپراکنی عده ای شارلاتان، برسبیل طنز بنده این«چشم اندازه توسعه!!!»راپیش بینی کردم که درآینده قیمت «گوشت قرمز(دام) به یکمیلیون تومان ۱۰۰۰،۰۰۰» و قیمت «گوشت سفید(طیور) به یکصدهزارتومان ۱۰۰،۰۰۰» خواهدرسید!!!
و امروزدرحال رسیدن به همان«پيش بيني و پیش گویی» هستیم!!!
#توسعه
#توسعه_پایدار
#توسعه_مایه_دار
#اقتصاد_الیگارشی
#قیمت_گوشت
#قیمت_مرغ
#پیش_بینی
هدایت شده از فرهنگ و هنر شهرستان زرندیه
✍️نکته:
هژمونی مارکسیستی-پوپولیستی هرگاه توانسته بریک کشور ایدئولوژیک وتاریخمند تسلط پیداکندوتوده های سطح جامعه راباوعده های مذهبی وعدالت باورانه فریب دهد؛ازابزاری استفاده کرده است که به معنای واقعی آن یعنی:«هدف، وسیله راتوجیه می کند!»عمل کرده است!!!
اگرشرع مقدس می گویدبه تعهدی که درقبال انجام کاری به کسی سپرده ای،می بایست متعهدباشی تاگرفتار«ضمان»تخلف درتعهدنشوی،جای سؤال دارد:که وقتی مراکز فروش«ترافیک اینترنت»پیشتر، هزینه آن را دریافت کرده اندونسبت به«قطعی»آن وتقلیل«حجم ارتباطی»آن اقدام نمی کنند؛آیااین با«شرع مقدس»سازگاری داردیانه؟!!
اختلاس،ترویج بروکراسی،تورم اقتصادی، فسادبانکی،ساختارسازی حجیم دولتی، اقدامات پوپولیستی،خفقان اعتراض،بی عدالتی مشهود،سرمایه سازی اُلیگارشی،عدم ساماندهی قضایی جرایم، تساهل درفسادهای بانکی،رانت خواری آشکار،پرورش رباخواری، توجه خاص به ریاوسالوس منشی مدیران،خانه نشین کردن پژوهشگران،سپرده اموربه نابخردان،حیف ومیل بیت المال،تجمل گرایی وتجاهروتظاهربه انواع فساد،به بهانه هژمونی اسلامی و...
تنها«دست آورد»دستگاههای«سیاستی»درطول سه دههٔ گذشته بوده است!!
آیابه نام«دین»هرغلطی جایزاست؟!!➡️🧹🪣✅
✍📖دماگوژی - دماگوژیسم - عوام فریبی- مردم فریبی(Demagogie) به زبان ساده:
این دو واژه که از زبان فرانسه به فارسی وارد شده است در اصل از «دماگوگیا» در زبان یونانی گرفته شده است. در زبان یونانی، دماگوگیا به معنای «رهبری مردم» بوده و در روم باستان نیز به همین معنا به کار می رفته و معنای افتخار آمیز داشته و شخصیت های بزرگ را «دماگوگوس» یا «رهبر مردم»
می نامیدند. کسانی چون پریکلس، دموستنس و کیکرو (سیسرو) را به این نام خواندهاند.
اما در زبان سیاسی جدید، دماگوژی به معنای عوام فریبی و مردم فریبی به کار میرود، یعنی بهره گیری نادرست از احساسات و تعصب های عامه مردم. از این رو «دماگوگ» در زبان سیاسی جدید هم ردیف با «عوام فریب» و «مردم فریب» است.
ودماگوژی را «عوامفریبی» یا «مردم فریبی» ترجمه کرده اند و آن عبارتست از اغوای خلق از طریق دادن مواعید و شعارهای فریبنده و دروغین. دماگوگ یا عوامفریب کسی است که ادعای او دروغ با وعده های بی پایه و بدون پشتوانه، با تحریف حقایق سعی می کند مردم را به سوی خود بکشد و موافقت و تحسین وپشتیبانی آنان را جلب کند.
آوردن نمونه برای نشان دادن مفهوم دماگوژی یا عوامفریبی زائد است. دماگوژی به مثابه یکی از اساسی ترین اسالیب و طرز عمل سیاست احزاب استثماری و دولت های ضد خلقی دربرخی از کشورها رواج کامل دارد و یک دستگاه تبلیغاتی و عظیم با استفاده از رادیو، تلویزیون، جراید، آگهی ها، رپرتاژ، مصاحبه ها، نطق ها، مراسم تشریفاتی و غیره و غیره سرگرم این کار است. هدف همان طور که گفتیم اغواء مردم است از راه سخنان فریبنده، کاهی را کوهی جلوه گر ساختن و وعده های سرخرمن دادن.
نمونه دیگر دماگوژی که در داخل توده مردم زیان بسیار به بار می آورد اغوای مردم از طریق دادن شعارهای به ظاهر انقلابی و فریبنده، ایراد سخنان به ظاهر مبارزه جویانه ولی بی محتوا است که هدف آن هم جلب موافقت مردم تنها به اتکاء همین فریبندگی جملات دروغین بدون پشتوانه عمل واقعاً انقلابی پیگیر و اصولی است در حالی که سرمایه دارن و ارتجاع کمتر از هر چیز از این گونه شعارهای بی محتوپی زیان می بینند اما بیش از هر چیز در مقابل این جملات به ظاهر انقلابی مقاومت می کنند.
این طبیعی است که هرچه حکومت مردمی تر باشد آثار دماگوژی کمتر خواهد شد و برعکس آن نیز صادق است .یکی از دلایلی که باعث وجود آمدن عوامفریبی میشود همین موضوع است .حکومت یا دولتی که بین توده ی مردم دارای مشروعیت باشد و از بطن جامعه بیرون آمده باشد نیازی به دماگوژی ندارد.تنها زمانی حکومتی دست به عوامفریبی می زند که ملی نبوده و سعی در اثبات حقانیت و مشروعیت خویش داشته باشد . به طور مثال دولتی را در نظر بگیرید که با کودتا بر سر کار آمده باشد ،این دولت چطور میتواند در بین مردم و اکثریت پارلمان کشورش مشروعیت خویش را بدست آورد؟
اینجاست که دماگوژی کارساز کار دیکتاتوری ، استثمار و سرمایه داری است.
👈حالا به ویکی پدیا رجوع می کنیم:
عَوامفَریبی آن است که شخصی به جای استدلال و اقامهٔ برهانبرای اثبات یک عقیده، سعی میکند از راه تحریک احساسات و هیجانهای جمعی و توسل به عواطف و جوّ حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجهٔ مطلوب خود به دست آورد، به شیوهای که تک تک مردم چنین بیاندیشند که آنها با پذیرش عقیده، به نوعی یگانگی با گروه رسیدهاند و این یگانگی به آنها امنیت و قدرت میدهد و اگر کسی با عقیدهٔ جمع مخالفت کند، از آن روح امنیت و قدرت محروم خواهد شد.
در عوامفریبی، شخص گروه زیادی از مردم را مخاطب قرار داده، با بیاناتی هیجانآور و شورانگیز، احساسات و عواطف آنان را تحریک میکند و با تکیه بر همین شور و هیجان عوام، آنها را نسبت به نتیجه و مدعای خود متقاعد میکند.
در عوامفریبی، گاه برای افزایش تأثیر روی تکتک افراد، از وسایل دیگری همچون برافراشتن پرچمها، نواختن موسیقی مناسب کمک گرفته میشود.
شیوه غیرمستقیم، مبتنی بر تحریک عواطف مخاطبان در رابطه با استدلال نیست؛ بلکه در آن از شگردهای مختلف دیگری برای برانگیختن روحیه جمعی هر یک از افراد استفاده میشود. در اینجا مخاطب، تکتک افرداند، نه توده مردم. مثلاً در یک کتاب یا مقاله، مطلب چنان به فرد تلقین میشود که میپندارد تمام کسانی که در راه رشد و پیشرفت میباشند، آن را پذیرفتهاند و نپذیرفتن آن، جاماندن از کاروان دانش و پیشرفت است.
حربه اصلی عوامفریبی،این احساس درونیاست که هرکس میخواهد مورد تحسین دیگران قرارگیردوبرارزش و احترامش افزوده شود.این احساس گاه باعث تمایل افرادبه تشبه به افراد مشهور میشود.تهیهکنندگان تبلیغات و آگهیهای تجاری ازاین روحیه حداکثر استفاده رامیکنند؛مانند پوستری که در آن شخصیت معروفی رادرحال نوشیدن چای مخصوصی نشان میدهد.افزون بر این، سعی میشودمیان کالای مورد تبلیغ و امور موردعلاقه مخاطب، ارتباط برقرار شود؛🖊🖌📚
#saapoem
(متن اینترنتی است) 👉
#ياحسين 🌷🌴
ياحسين(ع) از دزد های مملکت پرهیز کن!
خنجر و شمشیر یارانِ خودت را تیز کن
دزدهای این زمان از خیل قتالان سَرند!
هرچه را - حتی که در آیینه باشد! - می بَرند
فرق شان در شکل با دزدانِ کوفه، ریش نیست!
هیچکس زینان فقط، تنها به فکر خویش نیست!
هفت نسل خویش را، می خواهد آسوده کند!
دین و مذهب را به روی منبر آلوده کند
از شما می لافد اما در خفا دزد است، دزد!
ظاهراً تعیین نکرده با شما از دستمزد؟!
لیک درسر دارد از جیب شما، حاجی شود!
سرور هر مفلس و بی چاره و ناجی شود
الغرض مولا، مواظب باش، بیت المال را
دست های بسته را، آشوبِ قیل و قال را
اشک هاشان را نبین در تکیه ها، لرزان شده
قطره های «اشک مصنوعی» فقط ارزان شده!
کرده اموال مسلمان را به انبار، احتکار!
آمده در تکیه ها می گرید اما زار، زار!!
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۲۶ شهریور ۹۷
#سعا
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
@saapoem
هوالخبیر،
جریان شناسی اشعار آیینی معاصر
سید علی اصغر موسوی (پژوهشگر و نظریه پرداز مکتب شعر امامیه)
«»
عرض کنم «۹۹ درصد» اشعار «آیینی» امروز حتی در مرز «کشف» هم نیستند چه برسد به «شهود» !!!
اغلب «لفاظی» اند! ✅
و «شاعران صاحب نام آیینی» فقط در پشت تریبون و قاب تلویزیون و همایش های فرمایشی «صاحب نام » اند!
«شعر دولتی» مثل «اقتصاد دولتی» همیشه دچار «خودبزرگ بینی» و در نهایت «رانت تبلیغات» و «اختلاس موقعیت» است!! 😉
«شعر شهودی» نیاز به «مرید و مراد»، «هيئت و منبر»، «تریبون و دوربین، «تبلیغات و مارکتینگ»، «حضور فلان کس و فلان اداره»، «استاد دانشگاه سلبریتی تلویزیون»، «سیاست باز و ریاست ساز»، «حجت الاسلام و آیت الله»، ندارد!
چون خودش پویا و گویاست:🖋️📚
کیست این پنهان مرادر جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
در من اینسان خود نمایی میکند
ادعای آشنایی میکند
کیست این گویا و شنوا در تنم؟
باورم یارب نیاید، کاین منم!
متصل تر با همه دوری به من
ازنگه با چشم و از لب با سخن!
خوش پریشان با منش، گفتارهاست
در پریشان گوئیش، اسرارهاست!
گوید او چون شاهدی صاحب جمال
حسن خود بیند به سرحد کمال
از برای خودنمایی صبح و شام
سر برآرد گه ز روزن، گه ز بام
با خدنگ غمزه صیددل کند
دید هرجا طایری، بِسمل کند
گردنی هر جا درآرد در کمند
تا نگوید کس، اسیرانش کم اند!
لاجرم آن شاهد بالا و پست
با کمال دلربایی در اَلست
جلوهاش گرمی بازاری نداشت
یوسف حسنش، خریداری نداشت
غمزهاش را قابل، تیری نبود
لایق پیکانْشْ، نخجیری نبود -
عشوهاش هرجا کمند انداز گشت
گردنی لایق نیامد، بازگشت!
ماسوا آیینۀ آن رو شدند
مظهر آن طلعت دلجو شدند
پس جمال خویش در آیینه دید
روی زیبا دید و عشق، آمد پدید
مدتی آن عشق بی نام و نشان
بُد معلق در فضای بیکران
دلنشین خویش، مأوایی نداشت
تا دراو منزل کند، جایی نداشت
بهر منزل بیقراری ساز کرد
طالبان خویش را آواز کرد
چون که یکسر طالبان را جمع ساخت
جمله را پروانه، خود را، شمع ساخت
جلوهای کرد از یمین و از یسار
دوزخی و جنتی کرد آشکار
جنتی خاطر نواز و دلفروز
دوزخی دشمن گداز و غیر سوز...
....
📜عارف «شعرشهودی» :
مرحوم میرزا نورالدین عمان سامانی رحمة اللّه ورضوانه عليه 💐 (شاعرعهدقجر) 📚
🌷
به تنهاییات آسمان مویه کرد و گریست!
اگر بیکسان را چو آغوش جان، همدمی
http://t.me/saapoem
سرآغازعشق🌷
حریم عطش را دعای لب زمزمی
چو دریا که در اقتباس لغتها، یمی
محرم به نام تو آکنده از زندگیست
اگرچه به ژرفای دل، انعکاس غمی
سویدای دل را چه رازی، به جز عشق تو
چو در اشک نامحرمان تا ابد، مَحرَمی
به تنهاییات آسمان مویه کرد و گریست
اگر بیکسان را چو آغوش جان، همدمی
غریبی، نه در غربت خویشتن ناشکیب
شکیباترین آشنا در دل عالمی
اگر پنجمین عترت آل یاسین شدی
به تأویل قرآن، معمای صد معجمی
عجم را: تویی باطن ذوالفقار علی
عرب را: هم آیینهی خصلت خاتمی
مسیحا اگر شد سخنگوی آیین خویش
تو مبنای عشق مسیحایی مریمی
فسانه به اهریمنان کی رساند گزند
مصاف ستم را، یل قهرمان، رستمی
شهادت: لزوم جهاد تو با دشمنان
شهامت: غریوی که بر اوج آن ملزمی
به نامت قسم، ای قسمنامهی زندگی!
طلوعی جهان را، نه شام پر از ماتمی
هنوز از پی قرنها زندگانی، هنوز
هبوطی، سرآغاز عشق بنی آدمی🍎
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی
قم- ۱۳۹۲
#سعا #استاد_سعا
#شعر_آیینی
#مکتب_شعر_امامیه
هدایت شده از ای مسیرکاروانت تا ابد آیینه پوش
https://eitaa.com/saapoem1402
کانال «ای مسیرکاروانت تا ابد آیینه پوش»
اشعار عاشورایی سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر و پژوهشگر ادبیات دینی
هوالعلیم
پدیدارشناسی «رمانتیسم» در ادبيات عاشورایی معاصر
سید علی اصغر موسوی
ادبیات عاشورایی در طول تاریخ همیشه با گوناگونی بسیار مواجهه بوده و در ساختار و محتوا معمولا تأثیر پذیر از شرایط تمدنی «زبان، فرهنگ، اعتقاد » و ابعاد جامعه شناختی منطقه ای بوده است.
با اینکه در اصل موضوع و «نصوص» مفهومی اش بسیار کم تغییر کرده؛ اما در ساختار زبانی اش هرگاه به شکلی متغیّر بروز کرده است!
در طول ۱۴ قرن گرچه خوشبختانه به مدد ممدوحین آرمانگرایش از موضوعیت اصلی خارج نگردیده؛ اما به خاطر تأثیرش از «تقدس دینی» باعث پرورش احساس گرایی در هنر و ادبیات هر عصر و دوره شده است.
متأسفانه به خاطر «مقاله» نبودن این متن، به «شاهد مثال» از هر دوره و تطورات تاریخی آن نمی توانم بپردازم، اما در طی این یاداشت، توجه مخاطبين عزیز مطالبم را معطوف به نگرش های «رمانتی سیسم» در ادبيات عاشورایی معاصر کرده و به آسیب شناسی آن خواهم پرداخت ان شاء الله.
قبل از ورود به مباحث اصلی، نخست باید تعریفی از «مکتب رمانتیسم» داشته باشیم :
[بحث اندیشه رمانتیک را بایستی در مقولاتی چون «قرداد اجتماعی (ژان ژاک روسو) » و «نظریه انداموار دولت» جستجو کرد که اولی در آثار افرادی چون روسو، هابز و لاک و دومی در نظریات اندیشمندانی چون هگل مشهود است.
این مکتب زاییدهٔ تمدن صنعتی و پیشرفت طبقه متوسط در سدهٔ نوزدهم میباشد. رمانتیکها به رؤیا و اندیشه خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیرطبیعی اهمیت میدادند و آنچه مینوشتند جلوههایی از جهان نا شناخته اندیشه و پندار بود.
خیال پردازان سده ۱۹ توده را آنگونه که بودند تصور نمیکردند بلکه آنگونه که میخواستند باشد تجسم میساختند؛ بنابراین رمانتیسیسم در برابر واقع گرایی بود.
آنها برعکس کلاسیست ها به خرد نمیپرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش میدادند.
البته رمانتیکها کاوش عقلی را یکسره بیهوده نمیدانستند، بلکه معتقد بودند که عقل فقط نمایندهٔ جزئی از استعدادهای انسان است؛ بنابراین اغلب آنها برای درک تمامیت عالم به نگرشهای زیبایی شناسی و شهودی روی میآوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است.
ژان ژاک روسو از مهمترین متفکرین رمانتیک میگوید: «در نهایت، عقل راهی را در پیش میگیرد که قلب حکم میکند».]
مکتب «رمانتیسم» درست نقطه مقابل مکتب «کلاسیسم» است و هر گونه «واقع گرایی و خرد گرایی(تعقّل) » را نفی می کند!
خوب، پرسش اینجاست: آیا واقعه «عاشورا» یک حقیقت تاریخی است یا یک افسانه موهوم؟
آیا می توان حقایق تاریخی را با زبان هنر دگرگون کرد و ماهیت آن را با «تخیل گرایی» دچار چالش ساخت؟!
آیا شعار «هنر و ادبیات متعهد» که ساخته و پرداختهٔ ناشیانه برخی از شاعران «بعد از انقلاب» می باشد؛ پاسخگوی این فرضیه هست؟!
چگونه می شود «ادبیات متعهد» را در قالب «رمانتیک» عرضه کرد و به آن رنگ و روی «عواطف مقدس» داد؟!!
«ادامه دارد...»
ان شاء الله 🙏
🖋️📚🌴
Https://t.me/saapoem
هوالحی الذی لایموت
💐مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ 💐
سلام علیکم جمیعا
امروز اول مرداد، مصادف با ششمین سالگرد ارتحال« حجت الاسلام و المسلمین آقاسید علی اکبر موسوی رضوان اللّه تعالی علیه » (فقیه سیارخرقان) بود 💐
روح فقیه،واعظ،مداح،ادیب،عارف حلیف القرآن و سالک طریق الی اللّه جناب آقا سید علی اکبر موسوی ورچندی شاد و یادش گرامی روزگاران باد.
غفراللّه له مع اجداده ان شاءاللّه،بالنبی وآله الفاتحة مع الصلواة 🌷🌴
هوالحی الذی لایموت
💐مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ 💐
سلام علیکم جمیعا
امروز اول مرداد، مصادف با ششمین سالگرد ارتحال« حجت الاسلام و المسلمین آقاسید علی اکبر موسوی رضوان اللّه تعالی علیه » (فقیه سیارخرقان) بود 💐
روح فقیه،واعظ،مداح،ادیب،عارف حلیف القرآن و سالک طریق الی اللّه جناب آقا سید علی اکبر موسوی ورچندی شاد و یادش گرامی روزگاران باد.
غفراللّه له مع اجداده ان شاءاللّه،بالنبی وآله الفاتحة مع الصلواة 🌷🌴
#فاتحه
#سالگرد_ارتحال
#آقاسیدعلی _اکبرموسوی
#آقاسید_علی_اکبر_موسوی
#چهارحد
#ورچند
#روستای_چهارحد
#سعا
#استاد_سعا
#استاد_سید_علی_اصغر_موسوی
#سید_علی_اصغر_موسوی
#saapoem
یا علیاکبر ع
ز بس دارم غم جان علیاکبر
شوم ای کاش قربان علیاکبر
ببوسم دست مقتل را که بنویسد
رشادت را به عنوان علیاکبر
شبیه آفتاب دین نگاهش بود
رخ چون ماه، تابان علیاکبر
نسوزد هیچ غم جان پدر هرگز
که رفتن سوی میدان علیاکبر
چه میسازد پدر را غرق آرامش
مگر عطر گریبان علیاکبر
فدای غصههای حضرت لیلا
چو شد گیسوپریشان علیاکبر
به گوش آید هنوز از گوشه تاریخ
اذان ظهر ایمان علیاکبر
به خون از خنجر بیداد زینت یافت
شکوه روی خندان علیاکبر
چه شوری دارد امشب هیات دلها
که میآید ثناخوان علیاکبر
نمیگیرد سراغ دل در این وادی
به غیر مهر پنهان علیاکبر
به اشک آوازه خود ثبت خواهد کرد
غزل در متن دیوان علیاکبر
عبدالرضا مدرسزاده
شب هشتم محرم
هوالعلیم
«مصحف خونین»
پیرایۀ اندیشه، عادت به مضامین است
فقدانیِ ادراکات، نیرنگیِ تزیین است
دائم پی شب بودن، انکار سحرگاهان-
در غالب خودخواهی، تلبیس به تمکین است
یک ذره ستم دردین، هیهات،که مذموم، نه
توهین به شریعت در گمراهی آیین است!
ای «فاسد بالفطره» تاکی«اموی» بودن؟
قاموس ستمکاری بر قامتت آذین است!
در مکتب «عاشورا»، آیینهترین واژه:
«حق»است که حق دینِ هردیدۀ حقبین است
درمکتب«عاشورا»:«عشق» است که میداند
«عقل» از پی تدریس جاویدترین«دین»است!
در مکتب «عاشورا»: عاشق: پیِ عشق حق
عاقل: پیِ حکمت، دل: در فرصتِ تمرین است
«اسلام»بدون«حق»،اسلام«پیمبر(ص)»نیست
اسلام ابوسفیان، پرچینیِ پروین است!
دین،باغ«سیاست»نیست محصول بَری آسان!
فردینیِ«آمون» نیست! میثاقیِ «آمین» است
فرزند«علی(ع)»جنگید با پستترین سالوس!
آنان که به دلهاشان، دشنامترین کین است
درباطن مفسدشان: دیوانِ شَمَنآیین
در ظاهر مصلحشان: «ابلیسِ» پرندین است!
انگیزۀ دینداری، مفتون تکبّر نیست!
مرهونِ صداقت در اخلاصِ فرامین است
**
ای نام تو مستغنی، از وصف در این چامه
یادت همهدم جاری،در«مُصحف»خونین است
درسی که «سعا»آموخت از«مکتب عاشورا»:
«دوری ز مَظالم» در دنیای غلط چین است
مکتب شعر امامیه
سیدعلیاصغر موسوی
قم – ۳مرداد ۱۴۰۲
۷محرم ۱۴۴۵
#یاحسین
#سعا
🖌حق شهید،شهید حق 🌷
در آغاز ازل بود و نشاندن بذر، طوبی را
به تقدیرش رقم زد کربلای نهضت آرا را
حیات سبز تکوین را، غمش سرمایۀ جان شد
که در پاییز می سازد خزان رنگی تماشا را
دل «آدم» به درد آمد همین که قصه اش بشنید
دو چشم نوح گریان شد، حدیث سرخ صحرا را
گذشت و خاک آذین شد به نور سید طٰهٰٓ (ص)
رسول الله حق گستر، مصفا کرده دنیا را
گرفت آهسته در آغوش، طفل و سخت گریان شد
پریشان کرد حتی با سرشکاش قلب زهرا(س) را
چرا شادان نگردیدی پدر! آیا علل دیدی؟
نمی باید شدن گریان چنین مولود زیبا را !
شنیدآنچه از اسرارحسین(ع)وسرنوشتاش بود!
جهان تاریک از غم شد، دل امّ ابیها را
کنار اهل بیت حق، شبیه کوه ها بشکوه
صلابت داده با شأنش شکوه آل طاها را
غم جدّ و پدر ، مادر، برادر، یار و هم یاور
شکسته گاه در غربت، دل بشکوه مولا(ع) را
»»««
گذشت و سال ها طی شد، رسید ایام دشواری
مسلمانان حق باور، به ویژه اهل معنا را
معاویه مسلط شد به عمق کشور اسلام
از آن روزی که بوسفیان مهیا کرد غوغا را
همان غوغای بی جای« سقیفه»،اوج گمراهی!
که طبق نقشۀ شیطان مشوّش کرد هرجا را
نمی پرسی ،چرا گفتم سقیفه؟ بعد ده ها سال !
سقیفه اصل ظلمت شد «یزید» آسا قضایا را
چراغ کفر در هرسو به نام دین نمایان شد
امیران مُلوّث هم گرفته جام صهبا را
شده ایرانی و مصری غلام کاخ الخضراء
گرفته شامی و کوفی به بر محظور زیبا را
خریده« آل بوسفیان» تمام غیرت ادیان!
کشیده ظلم بی پایان سیه چادر ثریا را
یزید(لعن)اینک شده حاکم،خلیفه،قدرت اول
به نیمی از زمین ،حتی که دارد حکم دنیا را !
یکی اورا ردا داده ،یکی حکم و قضاداده
وآن سوم، طلا داده ،امیرالقصر خضرا را!
غرور جاهلی در سر،قبای سلطنت در بر
ازاین مجموعهٔ دلبر! چگونه واکشد پا را ؟
جسارت تا به جایی رفت،حکم قتل مولا (ع) داد!
که انگاری نمی داند شؤون مُلک بطحا را
تعجب هم ندارد! چون « سقیفه» مکتبش بوده ست
برای بیعتی، باید که« آتش» زد مُصلّیٰ را !
قیام حضرت مولا حسین بن علی (ع) حق است
به هر منطق که بشناسی،دلیل خشم «زهرا»(س) را !
وگرنه با «علی اکبر» نمی آمد به میدانی --
که بین مقتل اش خوانی،حدیث « إرباً إرباً» را !🌷📚
مکتب شعر امامیه
مکتب شعر دینی در ایران
سید علی اصغر موسوی
قم - ۹شهریور۱۳۹۹
تاسوعا و عاشورا ۱۴۴۲
#تاسوعا #عاشورا
# سعا #saapoem
@saapoem
خون بهای دستهات
دست از تو بر ندارد، آشنای دستهات
آرزو دارم، نمایم، جان فدای دستهات
وه چه زیبا، عاشقانه، نقد جان کردی نثار
قیمت هستی اگر شد، خون بهای دستهات
می نشیند، در مصلای نگاهم اشک من
سوگواری میکند، امشب برای دستهات
دل، نمی گویم چه حالی دارد اکنون، آه،آه
لجه ای خون گشته از غم، در هوای دستهات
کاش میشد، در کنارت زنده بودم، کاش، کاش!
من دلم را هدیه میکردم، به جای دستهات
*
آتشی در سینه ام شد شعله ور، طاقت کجاست؟!
تا نویسم قطعه شعری، در رثای دست هات
1374
عاشق ترین مرد
آهسته آمد به بالا، دستی که دریاترین بود
تصویر نابی که دیدند، مردم ز دریا، همین بود
چرخاند و خالی شد از آب، جایی که باید بنوشد
سهم ابوفاضل از عشق، جای تعجب، یقین بود
*
گفتم که در مدّ دریا، تصویر ماهی نشسته است
ماهی که آن شب نگاهش، غمگین و سرد و حزین بود
گفتم که تصویر او را، دریا به دریا کشیدند
گفتم که تقدیر او را، شمشیرها در کمین بود
عشق است و گاهی تغیر، باید که از خود جدا شد
دیدی که بی دست افتاد! مردی که عاشق ترین بود
1378
نگاه و قتلگاه
نمی شود ز تماشا، نگاه برگردد
به سمت خیمه از آن قتلگاه، برگردد
مسافری که به راهش خطر کمین کرده
خدا کند که از آغاز راه، برگردد
به عمه(س) با نگرانی سکینه(س) میگوید:
تو از عموی عزیزم بخواه، برگردد
*
گمان نمی کنم از کوفیان، کسی خواهد
که از هجوم به خیمه، سپاه برگردد
تمام ذهن رقیه(س)، به سمت میدان رفت
که باز سمت حرم، ذوالجناح برگردد
سکوت خشک و نگاه ستارگان، یعنی:
بگو به سمت کجا، چشم ماه برگردد!
سوال شام غریبان همیشه این بوده:
نمی شود که به صحرا، پگاه برگردد؟
بهار یاد تو مولا، همیشه رنگین است
نمی شود ز تماشا، نگاه، برگردد؟!
1382
تکثیر احساس نذر قمر بنیهاشم(ع)
نمی گویم که این فرصت، تو را، تدبیر خواهد شد
درنگت ساده میگوید، که رفتن دیر خواهد شد
نگاه از آینه بردار، کاین چشمان افسونگر
گرفتار خزان عشق، در تقدیر خواهد شد
نگاه از آینه بردار، بغض مشک را بنگر
که با خون گلویت همزمان تبخیر خواهد شد
نگاه از آینه بردار، ای آیینهی غیرت
عطش کامان عصمت را، خطر درگیر خواهد شد
تو آن سروی که با آزادگی نخجیر میگیری
شکار قامت شیر اوژنت، شمشیر، خواهد شد
بخوان "تَبّت یَدا"، آن که تو را آزرده میخواهد
که پیش از آتش دوزخ، خودش تحقیر خواهد شد
هلا، ای نور یاسین در شط خون، دلربایی کن
که این "شقالقمر"، این بار عالمگیر خواهد شد
سحر نزدیک و تو شمع شبستانِ غریبانی
مپرس از گیسوانی که به داغت، پیر خواهد شد
همه دیدند میبوسید، دستان تو را مولا (ع)
که یعنی با همین دست، آسمان، تسخیر خواهد شد!
صدایت میزنند از آسمان، بشتاب، پر بگشا
که عشق این بار با احساس تو، تکثیر خواهد شد
تاسوعای حسینی 1386
خاطرهی سقا
گفت: ما هر چه که دیدیم، فقط زیبا بود
آیتی پاک و روان از نظر معنا بود
*
عشق او، باز، به دنبال تلافی میگشت
در نگاهش اثر زخم وفا، پیدا بود
مردی از دور، به آشوب دلش سر میزد
که در آن همهمهها، از همه بی پروا بود!
موج بر شعله خروشانده، شتابان میرفت
سمت راهی که عطش، آینهی دریا بود
آه در سینهی او، راز انالحق گفتن
اشک در دیدهی او، زمزمهی افشا بود
دست در عمق دل آب فرو برده، ولی
آب در دست و نگاهش به دل صحرا بود
چشمها غرق تماشا شده، اما، افسوس
آنچه دیدند، فقط خاطرهی سقا بود!
از همان خاطره پرسید کسی، زینب(س) گفت:
به خدا هر چه که دیدیم فقط ، زیبا بود
1380
#سیدعلی_اصغر_موسوی
💐شکوه سقا
آفرین گوی تو، تنها نه فقط مولایت
کهکشان سایهنشینِ حرم زیبایت
بس که با ترجمهی نام تو، شد جاری آب
فارغ از شوق عطش، علقمه شد، سقایت
آمدی تا به تماشای تو برخیزد، ماه
آمدی تا سر خورشید، رسد بر پایت
چه عطش دارم از این نغمه که گویم، سقا
تشنگی میچکد از زمزمهی دریایت!
کی به تصویر رسد فرصت تقدیر از تو
فارغ از صحبت آیینهی ما، دنیایت 🍎💐 مکتب شعردینی مکتب شعرامامیه سیدعلی اصغرموسوی قم- 1381
http://telegram.me/saapoem
✔️سیمرغ قاف عشق
عقاب از خویش می پرسد که هستم؟ چو می بیند به صحرا و به دریا
یکی از خویشتن برتر به میدان، زده پرچم به قاف ِاوج معنا
گذشته از سر و صورت که معنی، بُود مصداق آئین بصیرت
همان عطری که از گل می تراود، بدون شکل در قاب تجلّی'
سوار اسب شد با مشک و پرچم، که شاید تشنگی ها را زداید -
رهی سوی فرات از دل گشاید، کند دریای ُجُودش را هویدا
گذر چون کرد تندر از دل خاک، بسوزانَد به هُرم خویش خاشاک!
به هر گوشه، یکی افتاد از پای، فراراهش شد از دشمن، مبّرا
گمان کردند طوفان است طوفان، کشیده آسمان را زیر پایش!
به هر سو اسب و شمشیرش به گردش، یکی را سَر جدا، وان دیگری پا
غرور کوفیانِ حیله گر را، شکسته صف به صف، پهلو به پهلو!
مگر پور علی(ع) هم می هراسد، ز جمعِ خیلِ دشمن، روز هیجا؟!
جهیده تندرآسا سوی عَلْقَم، یکی شد اسب و شمشیرش در آن دَم
سریع و بی مهابا جلوه گر گشت، کنار رود جاری از تماشا
خنک، جاری، شناور، پاک و شیرین، شبیه آینه، مجذوبِ حیران
کنار رود آمد، مشک پر کرد، ولی هرگز نخورد آب گوارا !
سوار اسب شدبامشکی ازآب،به سمت خیمه ها روکرد بی تاب
سپرده سرنوشتش را به خالق، کند دفع قضا از آل طاها
تجّلی کرد نور عشق گویی، که تقدیرش شهادت را رقم زد
شنیده آسمان، تار و دژم شد، غریو «یا أَخا، أدْرِک أخا» را 📜
مکتب شعر امامیه
مکتب شعردینی درایران
سید علی اصغر موسوی
تاسوعا 1441- 1398
#سعا #استاد_سعا
#saapoem @saapoem
هوالعزیز
عشق «سعا»در دل
مردی که ادب را شد ضربالمثلی قابل
در مکتب «عاشورا»، هستند: «ابوفاضل»
فرمانده جنگآرا، رزمآور بیهمتا
در قول و عمل یکتا، بر مدح و ثنا قابل
امساک ز نوشیدن، در اوج عطش؟ آری!
زین خصلت گُردانه، شد آیت حق کامل
تحسینگر احساسش، تنها نه تغزّل شد
بر جاذبۀ عشقش صد قبلهنما، مایل!
ممدوح وفاداری، آرایۀ حق یاری
«اخلاص له الدّین»اش از جوهردل، حاصل
پژواک جوانمردی در قحط فضایل بود
تاهست جهان، بادا نامش به ثنا شامل!
دستش که جداکردند،مَشک ازکف خودننهاد
در پاس وفا از او، شرمنده شده قاتل!
**
ای یاور محرومان، بر ما مددی فرما !
غرق غم دنیاییم، از عشق شما غافل
سرمایۀ دینداری در دست کریمان نیست!
شد دخمهگزین عابد، شد خانهنشین عاقل
تنگ است دل مردم، از جو شدن گندم
اما همه جا، هر دم، هستید شما در دل
دنیا شده تزیینگر، هر جامۀ پاجی را
تندیس سیهکاران در دست تجاهر وِل!
دشمن همه جا حاضر، در باطن و در ظاهر
گویی که به«عاشورا»هستیم دراین پازل!
تعجیل ظهورش را، ازحضرت حق، میخواه
تا از دل این گرداب، ما را ببرد ساحل
***
در هر غزل نابم، آرامش جان هستی
ای عشق«سعا» در دل، عباس ابوفاضل!
مکتب شعر امامیه
سید علی اصغر موسوی
۵ مرداد۱۴۰۲
تاسوعای ۱۴۴۵
#یاحسین
#ابوفاضل
#عباس_بن_علی علیه السلام
#سعا
#سیدعلی_اصغر_موسوی
@saapoem
#saapoem
نیامد عباس؟ .mp3
3.46M
نیامد عباس
چشم ها غرق تماشا، که نیامد عباس
نگران بر لب دریا،که نیامد عباس
اشک ها همسفر آه، در آن لحظه ی تلخ
خسته از دیدن صحرا که نیامد عباس
کودکان منتظر او که مگر برگردد
آه از این شوق تماشا، که نیامد عباس
بانگی از دور که در حنجره زخمی دارد
می کند فاش سخن را که نیامد عباس
کودکی از دل خیمه، به پدر می گوید
تو ندیدیش بگو،یا که نیامد عباس🌷🌴
شاعر: سیدعلی اصغر موسوی
خواننده: سعید خوانساری
سال ساخت: ۱۳۸۸
سال بارگذاری و اجرا در سایت سرود رسانه صدا و سیما: ۱۴۰۱ ⌛
هدایت شده از ای مسیرکاروانت تا ابد آیینه پوش
شام غریبان🌷
ای بغض هایت گشته در نای گلو، گم
امشب عزادار تو ام، در شهر تو، قم
با شمع ها نجواکنان یاد تو هستم
مثل حرم، هم جمکران، یاد تو هستم
وقتی که با یاد تو نجوا می کند، دل
اندوه خود را در تو پیدا می کند، دل
اندوه دل، نی ناله های نی نوایی ست
آکنده از خون گریه های کربلایی ست
دل، گرد غم از غربت آیینه دارد
غم شعله از خاکستری دیرینه دارد
امشب اگر سوزی نهان بر جان نشسته
تار مرا، پود مرا، از هم گسسته
از داغ تو، بانو، شرار افتاده بر دل
آتش به سینه می برم، منزل به منزل!
داغ تو را من در سکوت هر ستاره
با بغض دل ها می شمارم، پاره پاره
شام غریبان لحظه ای که گریه کردی
یاد تو مانده در نگاه هر ستاره!
تو دردهایت را فروخوردی به گریه
من درد خود می سازم از یاد تو چاره
یادآور گهوارۀ خالی، غم تو ست
لالا بگو امشب بخوابد گاهواره!
همراه بابا، چشم در چشم قشنگ¬اش
گاهی پیاده، گاه می رفتی سواره!
غمنامه هایی را که می خواندی به بابا
هر بار می خوانم به یاد تو، دوباره
گویی مسیر کاروان را بسته ناله
می آید از زنجیر دل، اندوه واره
دارم هوای جان فشاندن در غم تو
ای خفته در دامان شب، ای ماه پاره
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۱۳۹۰
#سعا
#مکتب_شعر_امامیه
#شام_غریبان
#saapoem
@saapoem84
@saapoem110