3.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 امام علی علیه السلام :
إنَّ أحَبَّ المُؤمنِینَ إلَی اللَّهِ مَن أعانَ المُؤمِنَ الفَقیرَ مِنَ الفَقرِ فی دُنیاهُ و مَعاشِهِ
محبوبترین مؤمن نزد خداوند ، کسی است که مؤمن فقیری را ، در تنگدستی دنیا و گذران زندگی ، یاری رساند
📚 تحف العقول ، ص ۳۷۶
6037997950285925
مرکز نیکوکاری سبک زندگی عرشیان
#صدقات_ماهیانه
#طرح_صدقه_اول_ماه
-----------🔹----------🔹------------
@sabk_zendegi_arshian
حاج جواد شکرینور خدا.mp3
زمان:
حجم:
4.76M
🎧#نوش_کنید
🎉#هدیه_ویژه
🌹قرائت شعر زیبای "نور خدا"
▫️سروده: مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی قدّس سرّه
▫️با نوای: حاج جواد شکری
📌مرحوم علامه طهرانی این شعر عمیق را در روز سوم شعبان، ولادت امام حسین علیه السلام سرودهاند و این اثر تنها شعر باقی مانده از ایشان است
⬅️مرکز نیکوکاری سبک زندگی عرشیان
-----------🔹-----------🔹-----------
@sabk_zendegi_arshian
❇️گزارش صدقات
به لطف خدا و اهل بیت و همت شما مؤمنین عزیز و با جمع آوری صدقات ماه شعبان، تعداد 11 عدد مرغ ذبح شده و بین نیازمندان توزیع گردید.
👈کل مبلغ جمع آوری شده :یک میلیون چهارصد بیست هزار تومان
ان شاءالله که خداوند حاجات شما را برآورده کند و به اموال شما برکت عنایت کند. 🤲
#گزارش
#صدقه_اول_ماه
#صدقه_ماهیانه
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅میلاد امام حسین علیه السلام
وبرادرشان حصرت ابالفضل العباس و
فرزند عزیزشان امام زين العابدين عليه السلام
بر شما همراهان عزیز مرکز نیکوکاری عرشیان مبارک باد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
----------🔹-----------🔹----------
@sabk_zendegi_arshian
✅ کلام امام
💎 ثمره روزه ماه شعبان
🔻امام على عليهالسلام:
صَومُ شَعبانَ يَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ
❇️ روزه ماه شعبان، وسواس دل و پريشانىهاى جان را از بين میبرد.
📚 الخصال، ص ۶۱۲
-----------🔹-----------🔹-----------
@sabk_zendegi_arshian
هدایت شده از شهرنامه | شاهنامه | روایت ایران
این شعر مرحوم سلمان هراتی، همچنان یکی از تکان دهنده ترین اشعار فارسی در توصیف امام زمان است. تکان دهندگی آن نه به خاطر فرم و قالب، که به خاطر تصویری است که از امام زمان در آن منعکس شده است؛ تصویری بسیار متفاوت با آن چه که اهالی منبر ، برای مردم معرفی می کنند.
می توان سطرهای فراوانی در تحلیل سیمای امام زمان در این شعر نوشت، اما هر چه بنویسم، تنها از ابهت آن می کاهد. خود شعر به اندازه کافی گویاست. تنها به این بیندیشید که در ابتدای دهه شصت، چنین شعری تا چه حد خلاقانه و مرزشکن بوده است.
شما را به خواندن آن دعوت می کنم:
او همین جاست همین جا
نه در خیال مبهم جابلسا
و نه در جزیره خضرا
و نه هیچ کجای دور از دست
من او را می بینم
هر سال عاشورا
در مسجد بی سقف آبادی
با برادرانم عزاداری میکند
او را پشت غروبهای روستا دیدم
همراه مردان بیدار
مردان مزرعه و کار
وقتی که "بالو" بر دوش
از ابتدای آفتاب بر میگشتند
او را بر بوریای محقر مردم دیدم
او را در میدان شوش در کوره پز خانه دیدم
او را به جاهای ناشناخته نسبت ندهیم، انصاف نیست
مگر قرار نیست او نقش رنجها را
از آرنجمان پاک کند
و در سایه استراحت
آرامش را بین ما تقسیم کند
او همه جا هست
در اتوبوس کنار مردم می نشیند
با مردم درد دل میکند
و هر کس که وارد اتوبوس میشود
از جایش بر می خیزد
و به او تعارف میکند
و لبخند فروتنش را به همه می بخشد
او کار میکند، کار، کار
و عرق پیشانی اش را
با منحنی مهربان انگشت نشانه پاک میکند
در روزهای یخبندان
سرما از درز گیوه پاره اش
وارد تنش میشود
و او به جای همه ما از سرما می لرزد
او با ما از سرما میلرزد
او بیشتر پیاده راه میرود
اتومبیل ندارد
کفشهایش را خودش پینه میزند
او ساده زندگی میکند
و سادهء دیگر کسی است که مثل او
هنوز هم
نخلهای کوفه عظمتش را حفظ کرده اند
او از خانواده شهداست
شبهای جمعه به مزار شهدا می رود
و روی قبر شهدا گلاب می پاشد
باور کنید فقیرترین آدم روی زمین
از او ثروتمند تر است
او به جز یک روح معصوم
او به جز یک دل مظلوم هیچ ندارد
و خانهء خلاصهء او نه شوفاژ دارد نه شومینه
او هم مثل خیلیها از گرانی، از تورم
از کمبود رنج میبرد
و از آدمهای فرصت طلب بدش میآید
و از آدمهای متظاهر متنفر است
او خیلی خوبست
او همه جا هست
برادرانم در افغانستان با حضور او دیالکتیک را سر بریدند
و عشق را برگزیدند
او در تشییع جنازه "مالکم ایکس" شرکت کرد
و خطابه اعتراض را
در سایه مقدس درخت "بائوباب"
برای سیاهان ایراد کرد
سیاهان او را میشناسند
آخر او وقتی میبیند
آفریقا هنوز حق ندارد به مدرسه برود
دلتنگ میشود
چندی پیش یک شاخه گل سرخ
بر مزار "خالد اسلامبولی" کاشت
و گامهای داغش را
چنان در کوچه های یخ زده مصر کوبید
که حرارت آن تا دوردستهای خاورمیانه را
متفکر کرد
او خیلی مهربان است
وقتی "بابی سندز" را خودکشی کردند!
او به دیدن مسیح رفت
و ما را با خود تا مرز مهربانی برد
باور کنید اگر او یک روز
خودش را از ما دریغ کند
تاریک میشویم
خدا کند ما را تنها نگذارد
و گرنه امیدی به گشودن پنجره بعدی نیست
او یعنی روشنایی یعنی خوبی
او خیلی خوب است
خوب و صمیمی و ساده و مهربان
من میگویم تو میشنوی
او خیلی مهربان است
او مثل آسمان است
او در بوی گل محمدی پنهان است.
ارباستان 18/4/1364
@shahr_naame
هدایت شده از شهرنامه | شاهنامه | روایت ایران
✅بیایید این تصویر باشکوه را از مردی که در میان ماست؛ با ما زندگی می کند، با ما می نشیند و با ما برمی خیزد؛ با ما و بیشتر از همه ما درد می کشد و بار امت را مثل یک پدر بر دوش می کشد با تصویر رایجی که از موعود امت داریم، مقایسه کنیم. شاید بهترین شعر برای بیان تصویر رایج، شعر مشهور «به طه به یاسین به معراج احمد» باشد که به زیبایی توسط علی فانی خوانده شده و بارها و بارها شنیده ایم.
🔸امام زمان شعر «به طه به یاسین»، زلف پریشان و خال سیاه دارد و گریبانش مملو از عطر ملیح است. دائما مشغول ذکر و قرآن خواندن به صوت حجازی است. صبح را در عراق مشغول زیارت عتبات است و شبان گاه به شام می رود و گاهی هم آهنگ سمت خراسان می کند. او حج جمیلی دارد و جاهی جلیل و برای سربازی اش کافی است صبح جمعه ندبه بخوانیم. و نهایت دعای ما آن است که همدم و محرم و هم رکاب سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش باشیم.
🔹چهره این امام زمان، همان چهره «معشوق» و «شاهد» ادبیات غنایی فارسی است. او شاعرانه و ملیح است و زمختی زندگی این دنیای ما را بر نمی تابد؛ با این ضمیمه که در بیابان ها سرگردان است و کارش عبادت است و نهایت حضورش در میان مردم، زیارت شام و عراق و خراسان و به جا آوردن حج است.
🔸امام زمان «به طه به یاسین» ویترین بسیار زیبایی است که به درد آن می خورد که وقتی از کار و زندگی فارغ شدیم، به چهره اش خیره شویم، چند قطره اشک بریزیم و با خیال زیارت مشترک کربلا با او، کمی از دردهایمان را تسلا بخشیم. او ما را رها کرده است و تنها برای ما دعا می کند و اشک می ریزد؛ او برای این که یکی از ما و امام ما باشد، منتظر ظهور است...
🔹امام زمان شعر سلمان هراتی اما در اتوبوس کنار ما می نشیند و با ما کار می کند و عرق می ریزد. او سعی می کند «همین زندگی» عادی ما را معنا ببخشد ولو با کار کوچکی مثل بلند شدن از صندلی اتوبوس و تعارف کردن جایش به ما و بخشیدن لبخندی فروتنانه. او در کنار افغان ها با شوروی مبارزه می کند و سیاهان را به گرفتن حقوقشان فرا می خواند. او واقعا، واقعا، واقعا، همین الان هم امام امت است و ظهور، فقط ظاهر شدن همین امامتی که الان هم دارد...
🔸امام زمان «به طه به یاسین» نماز می خواند اما برای بخشیدن انگشتری اش به ما فقیران باید تا ظهور صبر کند اما امام زمان شعر سلمان، همین الان هم در نمازش مصداق آیه ولایت است. هم رو به سمت خدا دارد و هم دستش در دست امت است. او فرزند و وصیّ همان پیامبری است که در بازارها و کوچه های این دنیا راه می رود و یادگار علی. همان علی که این آیه در شأن او نازل شد:
إنّما وَلیّکُم اللهُ وَ رسولُهُ وَ الّذینَ آمَنوا الّذینَ یُقیمونَ الصّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعونَ
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند.
او در شهر است و نه در جزیره خضراء...
@shahr_naame
#آخرین_یادداشت
🔴 روایت مرحوم مسعود دیانی از «تجارت سرطان»
✍️ مسعود دیانی، دین پژوه و مجری رسانهی ملی
عمل جراحی سخت و سنگین بود. نزدیک به ده ساعت وقت برده بود. حدس نمیزدیم از عمل اول سختتر باشد. که بود. در جراحی اول معده و طحال و نیمی از کبد و پارهای ازمری و غدد فوق کلیوی را برداشته بودند. در جراحی دوم دیافراگم و روده و بخش دیگری از مری را. این بار مجبور شده بودند تیغها راتا پشت قلب ببرند. و این یعنی احتمال مرگ مضاعف. میانهی جراحی باز از فاطمه رضایت گرفته بودند که خطر مرگ را با تصمیم جدید بپذیرد. امضا کرده بود و میشد حدس زد مادرم، برادرم، فاطمه و دوستانم چه رنج و زجر وحشتناکی از سر گذرانده بودند. تا من نیمهشب از اتاق عمل بیرون بیایم. با لولهای در روده که قرار بود از یکی دو هفتهی بعد دهان جدیدم شود. برای خوردن غذاها و داروهایی که فقط میتوانستند مایع باشند. و با سرنگ به روده تزریق شوند. مابقی درد وحشتناک بود، اضمحلال تن بود. و سکوت.
حالا دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. این آخرین عمل جراحی ممکن روی بدن یک انسان بود. و ما به نقطهی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکههایی از تودههای سرطانی در کبد مشاهده میشدند و باید میسوختند. احتمالا آن هم بیحاصل. حالا اما میتوانستیم پرسشی که چند ماه پیش اجازه نیافت با آرامش و به دور از هیجان جواب بگیرد را دوباره مطرح کنیم. هرچند پاسخ این بارمان مشخص بود. دیگر نه تن به عمل میدادیم، نه با شیمیدرمانی به تماشای خاکستری خود مینشستیم. اما هشت ماه پیش چه؟
هنوز هم حق جانب پزشک اول نبود که سایهی سنگین مرگ را در این بیماری میدید و ما را به انتخاب روش تسکینی به جای روش تهاجمی دعوت میکرد؟ حالا بعد از تحمل انبوه درد و زخم و ویرانی عمل و شیمیدرمانی، بعد از صرف چندصد میلیون تومان هزینه، بعد از زمینگیر شدن و خانهنشین شدن و فلج شدن در امور روزمره، بعد از اینکه آیه و ارغوان ماهها پدرشان را جز افتادهای بیجان و ملول بر تخت ندیدند باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف میزدیم؟
وقتی پژوهشهای علمی نشان میدادند که عمل جراحی در سرطان پیشرفته و متاستاز داده بیفایده است، از در بیرونش کنی از پنجره برمیگردد. عدد بقا زیر یکسال است، آنهم به عذاب. اجازه نداشتیم جور دیگری تصمیم بگیریم که متهم به ترس از شیمیدرمانی و زهرناکیاش نشویم؟ انگ بیمسئولیتی نخوریم؟ ضد علم و خرافاتی به حساب نیاییم؟ و داغ ننگ بیایمانی روی پیشانیمان ننشیند؟
بهگمانم تجارت درمان سرطان در روزگار ما خوب خودش را به مفاهیم دینی و روانشناسی و ارزشهای اخلاقی چسبانده بود. میمکید. و قهرمان میساخت؛ ساکت و ویران و مظلوم. همین.
#مسعود_دیانی
#غفرالله_له_و_لنا
#تجارت_سرطان
----------🔹----------🔹-----------
@sabk_zendegi_arshian