eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
439 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
9.7هزار ویدیو
91 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
shab aval02.mp3
13.36M
|⇦• ماجرای روضه خوانِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ آقاجان! بَهایِ وَصلِ تو گر جان بُوَد خریدارم... مارو با این و امتحان نکن!
🔰فهیمه‌ی فهمیده ♨️پدر راضی نیست و می‌گوید: «آنجا جای زنان نیست. سر مردها را می‌برند. تو می‌خواهی بروی؟ اگر اتفاقی برایت بیفتد چه؟» اما فهیمه که به برکت علم و ایمانش همچون دژی محکم است(کانّهم بنیانٌ مرصوص) در جواب پدر می‌گوید: «آقاجان نگران نباش. من مایه آبروریزی تو نمی‌شوم. من مایه افتخار تو خواهم شد. از من راضی باشید.» کلام نافذ او دل پرآشوب پدر را تسلا می‌دهد. 💢در راه کردستان به دوستش می‌گوید: «خواب دیدم دارم قرآن می‌خونم که از پشت سر گلوله بهم برخورد کرد» ما بین دیواندره و سقز بارانی از آتش و گلوله بر سر ماشین می‌بارد. ❇️مأموریت فهیمه تمام شده است و دشمن با شلیک بر سر او عمق افکار بلندش را نشانه گرفته است. فهیمه جنگ افکار را برد و تبلیغش را انجام داد...! تا همیشه تاریخ این کشور، نام شهیده "فهیمه سیاری" بر تارک زنان و دختران ایران اسلامی خواهد درخشید. "طُوبَىٰ لَهَا وَحُسْنُ مَآبٍ" 📚مسافران ملکوت/ میثم صحبت لو
31.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نشست "زنان، قانون و حجاب" 🎤کارشناسان: 🔹خانم زاهره سادات میرجعفری، رئیس اداره سبک زندگی و تعالی خانواده مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران و پژوهشگر حوزه زن و خانواده 🔸حجت‌الاسلام والمسلمین سجادی امین، عضو هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده، استاد حوزه و دانشگاه 📺 تهیه شده از سوی روابط عمومی و امور بین‌الملل ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
Part02_خون دلی که لعل شد.mp3
4.74M
📚🎧 کتاب صوتی ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
26.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 💢برای چیزای کوچیک شکرگزاری کنید نه چیزای بزرگ 🔹طرف تو اینستاگرام پیج زده میگه من مسترم... 🌺فرهنگی خانواده گروه
🕌 🕌 به صفحه گوشی نگاه کردم،.. سایت العربیه باز بود و ردیف اخبار سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم : _با این میخوای انقلاب کنی؟ و نقشه ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد : _میخوام با دلستر انقلاب کنم! نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی مقدمه پرسید: _دلستر میخوری؟ میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال ، هنوز رمزگشایی از جمالتش برایم دشوار بود که به جای جواب، شیطنت کردم : _اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام! دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند _مجبوری بخوری! اسم انقلاب ، هیاهوی ٨٨ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم با دلخوری از اینهمه مبارزه بی نتیجه، نجوا کردم : _هرچی ما سال ٨٨ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید! با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد : _نازنین جان! انقلاب با بچه بازی فرق داره! خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد _ما سال ٨٨ بچه بازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟ و من بابت همان چند ماه، مدال دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد : _ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم! در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و.. 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📔📒📕📗📘📘📙