زمزمه حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام ۱
وقتی دیدم افتادی میون گودال
مرغ پر کنده شد ی میزنی بال بال
وقتی دیدم نوک نیزه رو لباته
داری زیر تیغو نیزه میری از حال
زدم به سیم آخرو شدم سپر رو بدنت
من اومدم تا تیر هارو در آرم از روی تنت
سوراخ سوراخِ جوشنت
سرباز آخرت منم سایه بون سرت منم
لاله ی رو پیکرت منم
عمو حسین ۶
اومدم تاکه نگن بدون یاری
چقدر زخم دهن وا کرده داری
مث یه درخت خشکیده شدی تو
نیزه رو تنت نوشته یادگاری
عمو به این دلخوریه دلم بیا بده جواب
نگفتی شرمنده میشم بعد علی پیش رباب
بزن به من حرف حساب
رو اسم من خط کشیدی دلت رو از من بریدی
شاید یتیمیمو دیدی
عمو حسین ۶
اومدم کاری کنم برات کارستون
تا بمونه قاتلت مبهوت و حیروون
دستی که سپر نشه برات نمیخوام
بذار از تنم بیوفته تو بیا آبروداری کنم
اینجا به جای پدرم
به عشق تو سه شعبه کاش گیر کنه توی حنجرم
من غصه دار اصغرم
میگیرم از خونت وضو ده سالمه ولی عمو
میدم به عشق تو گلو
شاعر:#مجتبی_صمدی
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_الحسن_ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
زمزمه شب ششم
قاسمم دوماد در خون آرمیده
چشاتو وا کن ببین عمو رسیده
مث بذر فرو رفته بین خاکی
نعل اسبا بسکه رو تنت روئیده
آرزو های عروست تو خیمه رفته به باد
هرکاری میکنم تنت از توی خاک در نمیاد
سوخته دلم خیلی زیاد
پنجه زدن به گیسوهات هلال هلال شد سرتا پات
بگو چیکار کنم برات
حسین
شده قاطی عسل لب تو با خون
جاریه خون از تنت شبیه ناودون
مث مادرم که پشت در گیر افتاد
دنده هات از توی سینه زده بیرون
شکسته شد استخونات شبیه مادرم شدی
انگاری معجزه شده هم قد اکبرم شدی
لاله ی پرپرم شدی
لخته ی خون گلوتو بست چهار چوب تنت شکست
پشت عمو از پا نشست
زنده شد با رجز تو یاد بابات
میشورم با گریه هام خون از رو چشمات
میکِشی پا مث اسماعیل رو خاکا
شاید آبی بجوشه از زیر پاهات
پاشو ببین زن ها برات کل میکشن تو خیمه ها
لطمه به صورت میزنن عروسی تو شد به پا
عطر تو پخش تو هوا
نزن به روی خاکا چنگ نقل دومادیت شده سنگ
شده عروسیت چه قشنگ
شاعر:#مجتبی_صمدی
#زمزمه
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن_ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
زمزمه شب هفتم
بابا رو حلال کن ای گل بهارم
مث حلق تو گره خورده به کارم
حتی من از دشمنات منت کشیدم
ولی هیشکی آب نداد برات بیارم
من یه دفعه شوکه شدم دقیق زدن به حنجرت
تیر از تو حلقت رد شد و چسبید به کتف پدرت
از رو تنت پرید سرت
تیر به دل بابا زدن صید روی هوا زدند
این همه جا کجا زدند
((لای لای علی لای لای علی ))
کاش نمی آوردمت میون لشگر
تا نشی رو دست من لا له ی پرپر
تیر پهلوون کش زدن به حلقت
کاش می مردی از عطش رو دست مادر
سرگردونم چیکار کنم شده چه خاکی به سرم
با بی قراری مادرت منتظره دم حرم
وای پسرم وای پسرم
نبود ببینه که عموت هم نمیاد زخم گلوت
حیروون شدم قسم به موت
…
مادرت آرزو داشت تو پا بگیری
واسه مادر بشی عصای پیری
توی میدونا مث عموت بجنگی
هظ کنن همه بگن چه بچه شیری
تا مادرت نیومده میرم یه گوشه عزیزم
تا که نشی نیزه نشین رو قنداقت خاک میریزم
از درد و غصه لبریزم
مثل من آخرش بابا میری رو نیزه ها بالا
میوفتی بین کوچه ها
شاعر:#مجتبی_صمدی
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#علی_اصغر_ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
زمزمه شب هشتم
پاشو ای ستاره ی امید بابا
پیش من چرا بلند نمی شی از جا
همه جای پیکرت زده جوونه
مثل گل درومده از دل صحرا
به رخصت افتاده پدر تا ببره پیکر تو
وا شده تا به ابروهات چجوری ببندم سرتو
وا کن چشای ترتو
پخش تنت تا دور دورا توروخدا تورو خدا
جوابم بده بابا
حسین
بمیرن این کوفیا خیلی نامردن
پی هر راهی واسه قتلم میگردن
پدر شهید تو بالا جنازت
اومدن یکی کی مسخره کردن
تو عبا با چه زجری من دستو پاتو چیدم علی
دندونای سفیدتو تو لخته خون دیدم علی
تو بودی امیدم علی
با نیزه شونه شد موهات عقیق سرخ رو لبات
بگو چی شد قد و بالات
…
پاشو باز معجزه کن مث پیمبر
چش وا کن ببین که اومده دلاور
صدای پوزخندشون بلنده بابا
عمه رو ور دار ببر از توی لشگر
عمه داره با زجه هاش قلب منو خون میکنه
اگه نیای با هم بریم گیسو پریشون میکنه
بابارو حیرون میکنه
پاشو بازم قدم بزن سایه روی حرم بزن
مث عموت علم بزن
شاعر:#مجتبی_صمدی
#زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#علی_اکبر_ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
زمزمه شب نهم
باورم نمیشه این تویی دلاور
که جلو چشمهای من افتادی با سر
من باید خاک به روی سرم بریزم
کی رسونده پشتتو به خاک دلاور
یه ماه غرق خونی و باز از همه زیباتری
بلند بلند داد میزنم تو بهترین برادری
پناه من تو لشکری
به این روز افتادی چرا من میون این ناکسا
تنها چه کار کنم حالا
…
ببین آتیش میباره از ناله من
سرو از ضربه شده مچاله ی من
اگه کم بشه سایت از سر خیمه
کم میشه موی سر سه ساله ی من
بی تو میافته تو دل اهل حرم هول و ولا
از سینه ریز قیمتی پر میشه خورجین اینا
پاشو بریم تورو خدا
الهی من بشم فدات در اومده چرا چشات
کوچیک شده قد و بالات
عباس من…
اینجوری که حالا تو نقش زمینی
بعیده که بتونی رو پات بشینی
عمود آهن چه کرده وای بمیرم
وا شده فرق سرت تا زیر بینی
چی می بینم رو پیکرت چه زخمای عمیقیه
از بس که تیر خوردی تنت شبیه جوجه تیغیه
پر خون و عقیقیه
تو زیر قول نمیزنی – ناجی اصغر منی
قبرمو داری میکنی
شاعر:#مجتبی_صمدی
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#ابالفضل_العباس_ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
زمزمه شب عاشورا
آخرین شبیِه که هستی کنارم
میخوام آروم سر روی پاهات بذارم
باورم نمیشه باید عصر فردا
از تن تو نیزه هاروُ دربیارم
میخوام که امشب داداشی یه دل سیر نگات کنم
کاش بذاری که قبل تو برمُو جون فدات کنم
سرمو خاک پات کنم
دلم گرفته به خدا – منُ تو غم نکن رها
از رفیقت نشو جدا
حسین جان
دلهره داره منُ میکشه امشب
دعاکن که قبل تو بمیره زینب
تو خودت بگو که من چطور ببینم
رشته های حنجرت رو نامرتب
شاید که آروم بگیرم دست می ندازم به گردنت
چطور ببینه خواهرت، دراومده پیرهنت
غارت زده شده تنت
روی تنت گل میکارم – رو دهنت پا میذارن
هجوم سر من میارن
حسین جان
تن بچه ی رباب مث آتیشه
ترک افتاده لبش شبیه شیشه
هرچی رفت تو خیمه ها اینور و اونور
ب
ه خدا یه قطره آب پیدا نمیشه
شیش ماهه داره از عطش لب به روی لب میسابه
امشب شب آخره که رقیه آروم میخوابه
تو خیمه قحطی آبه
فردا شهید میشه باباش – میره خار صحرا تو پاش
کم میشه یکدفعه موهاش
شاعر:#مجتبی_صمدی
#زمزمه
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
نوحه ۱۰ شب محرم
بر سر دارالاماره خیزد از آهم شراره
تشنه لب با دسته بسته ریزد از چشمم ستاره
لحظه ی آخر شده و من دلگیرم
خسته و خجلت زده بی تو می میرم
کوفه میا کوفه میا یابن الزهرا
بشنو پیغامم را برگرد تا نگشتی تنها برگرد
تا نگشته مویت سفید با جوان لیلا برگرد
رو به مدینه برو ای جان زهرا
تا نشود جسم علی اربا اربا
وای از این قوم کین پرور زین مسلمانان کافر
ای سلیمان از دست تو می برند اینها انگشتر
کوفه قفس باشد و دور از - آزادی
با سر بریده کنند اینها - بازی
شاعر:#مجتبی_صمدی
#نوحه
#شب_اول_محرم
#مسلم_بن_عقیل_ع
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
خیمه گاه آل طاها شد به پا در بین صحرا
کربلا خشک و سوزان است چشم زینب مثل دریا
ذکر زمین ذکر زمان شد واویلا
کرببلا شد حرم ال زهرا
کرببلا یا ثارالله
آمده کشتی در ساحل دلهره افتاده در دل
شد پیاده زینب خاتون بین محرم ها از محمل
دورو برش قوم بنی هاشم یکسر
تکیه گهش شانه ی رعنای اکبر
یکطرف یک قوم کافر یکطرف اولاد کوثر
دختری بر دوش سقا غنچه ای بر دست مادر
مادر شش ماه نباشد دلخسته
بر قد و بالای ابالفضل دلبسته
شاعر:#مجتبی_صمدی
#نوحه
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
نوحه 3
آمدی آخر ای بابا دیدن این طفل تنها
خسته ام از این زمانه از تمام اهل دنیا
شام خرابه شده روشن از رویت
شانه زنم بار دگر من بر مویت
یا ابتا یاابتا
حرف من با تو یک آه است این دگر پایان راه است
مثل جسم لطمه خورده زیر چشمانم سیاه است
از غم تو گشته فراموشم اسمم
دفتر نقاشی دشمن شد جسمم
شد لباسم پاره پاره دختر تو شد بیچاره
گوش من دیگر سالم نیست پس نخواهم گوشواره
منکه سر دوش عمو می خوابیدم
نیمه شبی بین بیابان ترسیدم
شاعر:#مجتبی_صمدی
#نوحه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه س
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram
نوحه 3
ای سرو سامان زینب ای تمام جان زینب
بنگر ای نور هر دیده دیده ی گریان زینب
از غم تنهایی تو من افسردم
نذر تو طفلان خودم را آوردم
جان منی یابن الزهرا
پای عشق تو می مانم تو غریبی من میدانم
گر دهی اذنم در راهت می کنم قربانت جانم
تحفه ی من در خور تو ای دلبر نیست
قابل یک موی علیّ اصغر نیست
سرفرازم کن ای جانا پیش نجمه پیش لیلا
دست رد بر زینب مزن جان بابا جان زهرا
رخصتی ای شه به رهت جان بسپارند
طاقت بی معجری ام را ندارند
شاعر:#مجتبی_صمدی
#نوحه
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب س
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@sabkemoharram