#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_بیستویک
_ پسره سه نقطه برا ما پوزخند میزنم بعد
میگید مگه چکار کرده همینه دیگه خوشم از
این آدما نمیاد چون فکر میکنن فقط خودشون
خوبن چون ریش میزارن و یقه می بندن بعد
ما به خاطر یه خنده شدیم آدم بده قصه
مریم: خب حالا حرص نخور شیرت خشک
میشه پوزخند بزنه مگه مهمه ؟بی خیال
طی کن . شقایق هم حرف مریم رو تایید کرد
خودمم دیدم حق با ایناست مگه اصلا مهمه
این چه فکر میکنه به ترمه دیگه رد میشه میرع
اون ساعت به دلیل نبودن استاد کلاس
کنسل شد و چون اون روز همون یک کلاس
رو داشتم برای تعمیر گوشیم به مرکز شهر رفتم
خسته وارد خونه شدم طبق معمول مامانم
خانم بیمارستان بود .
_اوف بازم باید تنها غذا بخورم وای که من
چقدر بدم از تنها غذا خوردن میاد ولی چه
باید کرد . دریا خانم مجبوری میفهمی مجبور
بعد از خوردن نهار یه کله خوابیدم تا غروب.
غروب با صدای مامانم بیدار شدم:
_ دریا بیدارشو ببینم گرفته راحت خوابیده
_ سلام مامان چی شده؟
_تلزه میپرسی چی شده؟ این گوشی وامونده
چرا خاموشه؟نگران شدم
محکم به پیشونیم کوبیدم:
_آخ مامان ببخشید گوشیم رو دادم برا تعمیر
اصلا یادم رفت خبرت کنم
_تعمیر چرا ؟اصلا چرا گوشی خونه رو جواب نمیدی ؟
خدا خفت نکنه نمیدونم تا خونه چطور اومدم
_وا مامان نمیبینی خواب بودم. بعد یه آدم
ناحسابی زد بهم گوشی نازم پودر شد
_دیگه تعمیر چی داشت یکی دیگ میگرفتی
#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_بیستویک
_ پسره سه نقطه برا ما پوزخند میزنم بعد
میگید مگه چکار کرده همینه دیگه خوشم از
این آدما نمیاد چون فکر میکنن فقط خودشون
خوبن چون ریش میزارن و یقه می بندن بعد
ما به خاطر یه خنده شدیم آدم بده قصه
مریم: خب حالا حرص نخور شیرت خشک
میشه پوزخند بزنه مگه مهمه ؟بی خیال
طی کن . شقایق هم حرف مریم رو تایید کرد
خودمم دیدم حق با ایناست مگه اصلا مهمه
این چه فکر میکنه به ترمه دیگه رد میشه میرع
اون ساعت به دلیل نبودن استاد کلاس
کنسل شد و چون اون روز همون یک کلاس
رو داشتم برای تعمیر گوشیم به مرکز شهر رفتم
خسته وارد خونه شدم طبق معمول مامانم
خانم بیمارستان بود .
_اوف بازم باید تنها غذا بخورم وای که من
چقدر بدم از تنها غذا خوردن میاد ولی چه
باید کرد . دریا خانم مجبوری میفهمی مجبور
بعد از خوردن نهار یه کله خوابیدم تا غروب.
غروب با صدای مامانم بیدار شدم:
_ دریا بیدارشو ببینم گرفته راحت خوابیده
_ سلام مامان چی شده؟
_تلزه میپرسی چی شده؟ این گوشی وامونده
چرا خاموشه؟نگران شدم
محکم به پیشونیم کوبیدم:
_آخ مامان ببخشید گوشیم رو دادم برا تعمیر
اصلا یادم رفت خبرت کنم
_تعمیر چرا ؟اصلا چرا گوشی خونه رو جواب نمیدی ؟
خدا خفت نکنه نمیدونم تا خونه چطور اومدم
_وا مامان نمیبینی خواب بودم. بعد یه آدم
ناحسابی زد بهم گوشی نازم پودر شد
_دیگه تعمیر چی داشت یکی دیگ میگرفتی