خانم سبک خیز از قول همسرشان می گوید:
یک بار خاطره ای از جبهه برام تعریف کرد. می گفت: کنار یکی از زاغه مهمات ها سخت مشغول بودیم، تو جعبه های مخصوص، مهمات می گذاشتم و درشان را می بستیم. گرم کار، یک دفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادری مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خودم گفتم: حتماً از این خانم هاییه که می آن جبهه.
اصلاً حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند. قضیه عجیب برام سؤال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست؟
رفتم نزدیکتر تا رعایت ادب شده باشد. خیلی با احتیاط گفتم خانم! جایی که ما مردها هستیم، شما نباید زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: «مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟»
یک آن یاد امام حسین (ع) افتادم، اشک توی چشمهام حلقه زد. خدا به ام لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. خانم، همین طور که روشان آن طرف بود، فرمودند: «هرکس که یاور ما باشد، البته ما هم یاری اش می کنیم.
#تشرف_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#معجزه
#شهیدانه
#روایت_امام_حسین_علیه_السلام
🍃🌸 #سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane