💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
⁉️چرا تحمل میکنم⁉️
همسرخان آدم بدجنس و خسیسی نیست. مقتصد هست، اما خسیس نیست ... یه مرد عادیه که به حد معمول خونواده ش رو دوست داره، نه مثل بعضی مردها که خودکشون میکنن برای زن و بچه شون و نه مثل اونهایی که اصلاً زن و بچه سرشون نمیشه! ... با اینها مشکلی ندارم.
اما یه خصلتی توش هست که تحملش خیلی خیلی مشکله و اون اینه که آستانه تحملش به شدت پایینه. به عبارت ساده تر یک کم زود از کوره درمیره. البته یک کم از یک کم بیشتره، اما من سعی میکنم یک کم ببینمش. طاقت هیچ مخالفتی رو با نظر خودش نداره. خییییییلی زودرنجه و تا یه چیزی بر وفق مرادش نباشه قهر میکنه و کم محل میشه ... این جور مواقع در عین این که ازش میترسم، از اینهمه حرص و جوش خوردنش برای چیزهای معمولی، خنده م هم میگیره!
سالهای سال زیباترین سرگرمی من این بود که دراز بکشم و در خیالاتم تجسم کنم که دارم از خونه ش میرم. چمدونم رو برداشته ام و دارم یکی یکی وسایلم رو میذارم توش. با لذت فکر میکردم که چه چیزهایی رو باید بردارم و چه چیزهایی رو نه. بعد میرفتم ترمینال و یه بلیط مشهد میگرفتم و بعدش همونجا مجاور آقا میموندم و یه زندگی جدید رو شروع میکردم، بدون این که کسی بدونه کجا هستم، حتی خونواده خودم ... در واقع به معنای کامل مثل یک قطره آب توی زمین فرو میرفتم.
شاید اگر آنقدر زود بچه دار نشده بودم و سر و کله خانوم خانوما توی زندگیم پیدا نشده بود، همین کار رو هم میکردم. اما در اون شبها و روزهای سخت فقط و فقط حس مادری و این که تکلیف این بچه بی پناه قراره چی بشه من رو سر زندگیم نگه داشت. اصلاً شاید به خاطر این که به اون رحم کردم بودم، خداوند بهم رحم کرد و آروم آروم آرومم کرد و کمکم کرد که حالا که نمیتونم همسرخان رو تعییر بدم، خودم رو عوض کنم.
تغییری که توی زاویه دید من ایجاد شد یک شبه نبود. یواش یواش یاد گرفتم خودم رو از نظر احساسی ازش جدا کنم. اینطوری بداخلاقیش دیگه اونقدرها آزارم نمیداد. اما این هم چیز خوبی نبود. مدتها زندگیمون در پایینترین سطح احساس قرار داشت. ما با هم بودیم، اما نه از روی احساس و عاطفه. نه از روی " وجعل بینهم موده و رحمه" ... میدونستم که این هم درست نیست، اما لااقل دیگه مثل قبل اذیت نمیشدم و به همین هم قانع بودم.
نقطه عطف زندگی من مشهد رفتن امسالمان بود. سفری که در آن بارقه ای امید توی شب تار زندگی من روشن شد.
نزدیک محل اقامتمون یه سی دی فروشی بود که محصولات فرهنگی داشت. و من مثل ماهی که تازه به آب رسیده باشه هر روز به اونجا سر زدم و کلی از سی دی های دکترحسن عباسی و .جاج آقا پناهیان و ... ازش خریدم. بین اونها یه سی دی از حاج آقا پناهیان بود که مجوعه سخنرانیهای ایشون بود و در بین اونها یه مجموعه سخنرانی بود با عنوان " خانواده متعالی " ... و خدا میخواست که گوش دادن به اون سخنرانیها نقطه عطف زندگی من باشه.
بار اول که گوش کردم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، اما اوضاع زندگیم بدتر از اون بود که با همون یه بار متحول بشم. اما حداقلش این بود که فهمیدم یه جور دیگه هم میشه به زندگی مشترک نگاه کرد.
اونجا بود که یادم اومد همه ما توی این دنیا مسافریم و زندگی این دنیا فقط فرصتیه که بتونیم خودمون رو به خدا نشون بدیم. یک فرصت ناب برای هنرنمایی مقابل خداوندی که خالق ماست. مهم فقط همینه ... ضربه آخر هم خوندن این آیه :
التوبة : 16 >> أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ
آیا گمان کرده اید که رها شده اید؟ وخداوند آن کسانی از شما را که در راه او جهاد میکنند نمیشناسد ؟ ... آری خداوند کسانی از شما را که در راه او جهاد میکنند را می شناسد و از شما غافل نیست.
و بعدش هم این حدیث بود:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع : کَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فَجِهَادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى یُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَیْرَتِه
امیر مومنین علی علیه السلام فرمودند :
خداوند جهاد را هم بر مردان وهم بر زنان واجب کرده است . اما جهاد مرد بخشش مال و جانش در راه خدا است تا اینکه کشته شود .
و جهاد زن این استکه بر سختی هایی که از همسرش به او مرسد و بر غیرت او صبر کند .
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) که فرمودند:
ای حولاء زنی نیست که سخنی از شوهرش بشنود و بر آن صبر کند ، مگر اینکه خداوند به قدر هر کلمه ای که شنیده و بر آن صبر نموده است ، برای او مزد روزه گیر و مجاهد در راه خدا را بنویسد
#پست_پنجم (بخش اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
🔰🔰🔰🔰
#پست_پنجم (قسمت دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
این روزها که دارم روی خودم کار میکنم، میبینم زندگی اونقدرها ارزش حرص و جوش نداره. الان دیگه تن ها امیدم به همین بداخلاقیهای آقای همسره. البته تا جایی که بتونم سعی میکنم ناراحت نشه و حتی خیلی خیلی با احتیاط بهش تذکر میدم که بدخلقیهاش ناراحتم میکنه، اما از اونور هم قند توی دلم آب میکنن که حالا اگه من بر این اخلاق بد صبر کنم دارم جهاد میکنم و خداوند بزرگ شاهد این جهاد منه ... و مگه آدم چی میخواد جز این که بدونه اون بالا کسی هست که داره با لبخند نگاهش میکنه ...
**
و اما درباره رژیم:
دیروزم خیلی خوب بود و امتیازم ۵ شد . یعنی همه ۵ مورد رو رعایت کردم. نکته مهمش اون ۳۰ دقیقه پیاده روی بود که هی از زیرش در رفتم تا ساعت شد ۸ شب و مجبور شدم در حین شام درست کردن پیاده روی کنم. تازه ۲۰ دقیقه گذشته بود که همسرخان اومد. زودتر از اون چیزی که انتظار داشتم اومد، ولی من به روی خودم نیاوردم و با لبخند به استقبالش رفتم. ۱۰ دقیقه باقیمونده رو هم آهر شب قبل از خواب انجام دادم!
#پست_پنجم ( قسمت دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane