💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🕌حَےَّ عَلے الصَّلاة
عاشقان وقت وضو شد
میل دریا مے ڪنیم
آسمان را در ڪفِ
سجاده پیدا مے ڪنیم.
التماس دعا🙏📿
#نمازاول_وقت🕋
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🦋🦋🦋
تعقیب نماز ظهر🙏
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
تعقیب نماز عصر🙏
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
ده روزی میشد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود. علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان میکردند که جریان آب تند است و نمیشود از آب رد شد. اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش میکشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوهی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود. نیروهای شناسایی را خواست و به آنها گفت: آخه این چه وضعشه؟ چرا نمیتونین کار رو تموم کنین؟ نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند. حسن خیلی جدی خطاب به آنها گفت: خب! میگین چه بکنیم؟ میخواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه میاومدی ما هم کمک میکردیم؛ اون وقت چی جواب میدی؟ آنها گفتند: آخه گرداب که بشه همه رو ... . حسن اجازهی ادامه صحبت به آنها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرفشان و فریاد زد: همهاش عقلی بحث میکنین! بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک میکنه. با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد.
شهید#حسن_باقری🕊🌹
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
📌 ماجرای برگزاری جشن ازدواج دامادی رحمت الله در وسط خط مقدم عملیاتی
🔹️ یکی از همرزمان "شهید رحمت الله احمدی" اعزامی از مازندران نقل می کند:
◇ رحمت الله چند روز تا شروع عملیات مانده بود؛ گفت: دوستان بیایید دور من جمع شوید ! من روی یک جعبه مهمات مینشینم و یکی از شما بیاید سر و صورت مرا اصلاح کند!
◇ کنجکاو شده بودیم ، پرسیدیم : جریان چیست ؟!
◇ پاسخ داد : من هنوز داماد نشده ام، ولی دلم می خواست در عروسی ام مدح حضرت علی (ع) خوانده شود.
◇ می دانم دامادی ام در خط مقدم است ؛ پس از شما می خواهم که برایم این جا جشن بگیرید!
🔹️ خلاصه یکی از بچه ها سر و صورت او را اصلاح کرد و و دیگری مدح امیرالمؤمنین(ع) را خواند.
🔹️ چند شب بعد در همان ساعات اولیه ی عملیات، رحمت الله شربت شیرین شهادت را نوشید.
◇ رحمت الله متولد ۱۳۴۴ در شهر نکاء استان مازندران بوده و ۱۹ فروردین ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۸ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
🔹️ بخشی از وصیت نامه شهید :
◇ در زمانیکه مملکت اسلامی ما مورد هجوم اجانب و دشمنان اسلام قرار گرفته تصمیم گرفتم برای حمایت از اسلام به جبهه های حق علیه باطل بروم ، اگر کشته شدم ترسی برای دشمنان و الگوئی برای بازماندگان باشم.
◇ انسان بالاخره دار فانی را وداع می گوید چه بهتر و افضل تر که انسان در راه خدا با دشمنان اسلام آگاهانه بجنگد و شهید شود.
◇ خداوندا هر آنچه مصلحت و رضای تو درآن هست من راضیم، مگر هیهات منه الذله مولاحسین ابن علی از یادمان رفته است
شهید #رحمتالله_احمدی🕊🌹
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #شهیدانه | #کلام_شهید
گُل فرمایش کردند شهید همت:
آسانترین جنگ در دنیا جنگ با اسرائیل است.
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#مخلص
#یادشهداباصلوات
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
روحیه بسیجی فقط اونجایی که کوله پشتیِ پر از گلولهت آتیش بگیره و خودتم ذره ذره باهاش بسوزی ولی با چفیه جلوی دهان خودت رو بگیری تا عملیات لو نره ..!
شهید علی عرب که تنها یادگاری که ازشون موند، کف پوتیناشون بود که نسوز بود ..!
#بسیج_مردم
#امید_مظلومین
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
💢گذری بر زندگی دوستعلی فرجی از شهدای فراجا
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🕊سبک بالان عاشق🕊
💢گذری بر زندگی دوستعلی فرجی از شهدای فراجا ⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴 🆔@sabokbalan_e_ashegh ⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯
#زندگینامه_شهیددوستعلی_فرجی
🔻شهيد دوستعلی فرجی فرزند عبدالله بیستم شهریورماه سال ۱۳۳۲ در روستای چشمه پهن بخش کارزان شهرستان سیروان و در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود و پس از پایان رساندن دوره ابتدایی در منطقه کارزان به خانواده در کارهای کشاورزی و دامداری کمک می کرد.
🔹شهید در سال ۱۳۵۰ ازدواج نمود و جهت تأمین شغل بعد از گذراندن دوره چریکی در نیروی زمینی ارتش و ژاندارمری با توجه به قامت رشید و هیکلی تنومند به مدت پنج سال به عنوان جوانمرد برای دفاع از وطن در پاسگاه های مرزهای غربی کشورمان ( تلخاب، انجیره، نی خضر و... ) مشغول به خدمت و شجاعانه مرزبانی نمود.
🔸در سال ۵۵ به پالایشگاه اصفهان رفته و بعد از دوسال خدمت به عنوان نیروی فنی؛ با اوج گیری تظاهرات مردم و علاقه به حضرت امام (ره) همراه دیگر پرسنل اعتصاب کار نموده و به خیل انقلابیون پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاقه به نظام و سابقه جوانمردی ودفاع از کشور؛ به استخدام رسمی هنگ مرزی ژاندارمری ایلام درآمده و در مقابله با ضدانقلاب و تأمین امنیت و دستگیری اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر بینظیر عمل نمود.
🔰با شروع تحرکات رژیم بعثی عراق در نوارمرزی در اردیبهشت ۵۹ به صورت داوطلبانه به نیروهای غیور پاسگاه هلاله ملحق شد، و درآغاز جنگ در اول مهرماه ۵۹ با روحیه شهادت طلبی بالا و بعنوان نیروی شناسایی و خط شکن در دفاع از پاسگاههای مرزی ( سنگی، هلاله، شورشرین، کنجانچم و...) در کنار همقطارانش حماسه ها آفرید؛ که بارها به لحاظ رشادت و از خودگذشتگی مورد تشویق و ترفیع درجه از سوی فرماندهان قرار گرفت.
🔻 از جمله: دوم مهرماه ۵۹ به خاطرنقش موثر در حماسه تنگ بینا و پاسگاه سنگی به فرماندهی شهید والامقام اکبر فرجیان زاده که منجر به شکست دادن دشمن و به اسارت گرفتن ۲۶ نفر از نیروهای بعثی گردید مورد تقدیر قرار گرفت و نیز در هشتم مهرماه ۵۹ به جهت رشادت و از خودگذشتگی و درگیری تن به تن با کماندوهای دشمن در دفاع از پاسگاه سد کنجانچم مهران و نجات جان تعدادی از رزمندگان مجروح و انتقال پیکر مطهر شهدایی که در زیر آتش دشمن جا مانده بودند به همراه سه نفر دیگر از نیروهای ژاندارمری ( شهید گرانقدر محمد نادری، مرحوم امامی و الماس شاکرمی ) با توجه به اینکه آقای اصغرابراهیمی استاندار وقت ایلام که به همراه مرحوم آیت الله حیدری ایلامی و مرحوم آیت الله مروارید و جمعی دیگر از مسئولین روز نهم مهرماه در حین بازدید از خط، حضورا در جریان این سلحشوری وپایمردی قرار گرفتند و به درخواست ایشان این شیرمردان توسط جناب سرهنگ لکی فرمانده هنگ ژاندارمری ایلام مورد ترفیع درجه قرار گرفتند.
🔹شهید فرجی در عملیات آزاد سازی ارتفاعات میمک در ۱۹ دی ماه ۵۹ که توسط دلاورمردان ایل غیور خزل و با پشتیبانی هوانیروز و دیگر یگان های ارتش انجام شد، به همراه دیگر همرزمان ( شهیدان والامقام محمد رحیم فیضی، کمرکمرزاده، محمدنادری، قاسم پولاب و...) بعنوان نیروی شناسایی و خط شکن نقش اساسی و محوری ایفا نمود.
🔻سرانجام بعد از چند سال خدمت صادقانه به اسلام و وطن در اول آذرماه ۱۳۶۲ در جبهه مهران " محور عملیاتی ملکشاهی" به درجه رفیع شهادت نايل آمده و به یاران شهیدش پیوست.
🕌مزار شهيد والامقام در گلزار شهدای امامزاده علي صالح (ع) قرار دارد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.🌷
#شادی_روح_شهید_صلوات
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
#خاطرات_شهدا
🖋خاطره ای از زبان همرزم شهیددوستعلی فرجی
💢شجاعت شهید «دوستعلی فرجی» در تنگ بینا
🔻اول مهرماه سال ۱۳۵۹محوطه چاه های نفت تنگ بینا،تعدادی از نیروهای ژاندارمری،سپاه،نیروهای داوطلب و یک گردان زرهی از لشکر خرم آباد؛ هرکدام تحت امر فرماندهی خود در این محل حضور داشتند. فرماندهی نیروهای سپاه و داوطلب با شهید گرانقدر اکبر فرجیان زاده بود.
🔹حدود ساعت یک بامداد،شهید فرجیان زاده با هماهنگی دیگر فرماندهان فراخوان داد و همه افراد را جمع نمود و اظهار داشتند فردا به مواضع دشمن یورش خواهیم برد؛ شور و هیجانی بین نیروها بوجود آمد،لحظه ها به کندی سپری می شد و همه در انتظار فرمان حمله بودند.
🔹دوم مهرماه تقریبا بعد از نماز صبح هنوز هوا روشن نشده بود، تانک ها که تعداشان ۸ تا بود پشت سر هم آرایش گرفتند؛ تانک اول حرکت نموده و جلوی افرادی که تجمع کرده بودند ایستاد،شهیدفرجیان زاده روبه نیروها کرد و گفت چند نفر که زن و بچه نداشته باشند بیان و سوار تانک شوند،معلوم بود کسانی که روی این تانک M60 قرار می گیرند ریسک بالایی را می پذیرند و باید آماده شهادت باشند؛اولین کسی که علیرغم اینکه متاهل و دارای فرزند بود، دلاورانه جلو آمد و پرید روی تانک؛ شهید گرانقدر دوستعلی فرجی از نیروهای غیور و شجاع ژاندارمری بود، سلیمان اسفندیاری، مجید آذرنگ از بچه های دزفول، علی نقی قاسمی، غیاثی و جهانگیر فرجی و حسن روشنی هم اعلام آمادگی کردند و به همراه شهید فرجیان زاده،روی تانک اول سوار شدند،شهیدان عزیز احمد برازنده، محمدرسول فیضی، عبدالله فتاحی ونیز برادر علی عباس خزلی و...برروی دیگر تانک ها مستقر شدند.
🔹هوا هنوز روشن نشده بود که فرمان حمله صادرشد و از زمین و هوا غرش توپخانه،خمپاره انداز و موشک اندازهای کاتیوشا فضای سنگین و دلهره آوری را بوجود آورده بودند؛ تانک M60 اول با سرعت به حرکت درآمد،تقریبا سه کیلومتر که پشت سر گذاشت در انتهای کوهپایه آخرین پیچ تنگه،باوجود اینکه در یک افق باز در تیرس نیروهای عراقی قرار گرفت تا ده متری سنگرهای دشمن پیش روی نمود و بعد ترمز و توقف کرد،که بلافاصله از هر طرف به سمت تانک تیراندازی می شد و نیروهای ما نیز شجاعانه به مقابله پرداختند در حالیکه یکی از نیروهای عراقی روبرو تانک ایستاده بود و قصد شکار تانک با آرپی جی را داشت با عکس العمل فوق العاده شهید دوستعلی فرجی با گلوله اسلحه ژ۳، هدف قرارگرفت و از پا در آمد.
🔹حضور این شیرمرد در بین ما هفت نفر که گروه خط شکن محسوب می شدیم،مایه قوت قلب بود و به بقیه جرات و جسارت بیشتری می داد در حین به درک واصل شدن آرپی چی زن بعثی ها؛به یکباره موقع پیشروی تانک های عقبی و نفرات به معرکه،موج انفجارشدیدی همراه با گرد و خاک از پشت سرما در فاصله ای نزدیک آخرین پیچ جاده انتهای کوهپایه بوجودآمد که ناشی از برخورد تانک پشت سری با مین ضد تانک بود؛بلافاصله راننده تانک اول با سرعت زیادی فاصله گرفت و افراد روی تانک که بصورت سرپا،در حال درگیری و نبرد با نفرات دشمن بودند؛ به پایین پرت شده و به زمین افتادند، علی نقی قاسمی و مجید آذرنگ از سمت راست تانک افتاده بودند و گلوله خمپاره ای نزدیک آنها منفجرشد و به شدت زخمی شدند همزمان حسن روشنی نیز در درگیری با نیروهای عراقی مجروح شد.
🔹با این وضع حالا ما زمین گیر شده ایم و در برابر سنگرهای مقدم عراقی ها درگیر بودیم،دریکی از سنگرها آتش یک تیربار قدرت عکس العمل را از ما گرفته بود؛هم شهید فرجی و هم سلیمان اسفندیاری با زبان عربی آشنا بودند مرتب به آنها هشدار می دادند تسلیم شوند وگرنه نابود خواهندشد،هر دو نفر آنها هماهنگ و همزمان دو عدد نارنجک به سمت سنگر تیربارچی پرتاب کردند که نارنجک ها در داخل سنگر منفجر و افراد داخل سنگر به هلاکت رسیدند و تیربار خاموش شد.
🔹با خاموش شدن تیربار با دیگر سنگرهای دشمن درگیر شدیم،قریب به یک ربع طول کشید جاده ای که به واسطه پاره شدن شنی تانک دوم بر اثر برخورد با مین؛مسدود شده بود باز شود و نیروهای رزمنده و پشت سر آنها دیگر تانکها به ما ملحق شدند و درگیری شدت یافت و بعد از یک نبرد پیروزمندانه پاسگاه سنگی را به تصرف درآوردیم و تعداد زیادی که بیش از ۲۰ نفر بودند از نفرات دشمن به اسارت ما در آمدند و توسط شهید احمد برازنده و نیروهای ایشان که معروف به گروه ضربت بودند به پشت جبهه و ایلام منتقل گردیدند.
🔹(در واقع این اسرای عراقی اولین گروه از نیروهای دشمن بعثی بودند که در اولین روزهای آغازین جنگ در جبهه میانی (ایلام) توسط رزمندگان اسلام اسیر شدند و شاید ارتش عراق هیچگاه گمان نمی کرد که در ابتدای جنگ اسیر هم بدهد)و تعدادی از قوای دشمن نیز در میدان نبرد کشته یا زخمی شده بودند.همچنین چند دستگاه تانک، خودرو سبک و سنگین و دیگر ادوات نظامی و مقدار قابل توجهی سلاح و مهمات به غنیمت گرفته شد.
#خاطرات
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🕊حسین عزیزم شهادتت مبارک ...
#شهیدمدافع_وطن_حسین_رفسنجانی
#دهمین_سالروزشهادت
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
💢مبادا مادرم لباس تیره بپوشد
🔹حسین عزیز علاقه زیادی به مادرش داشت همیشه درخواست میکرد مادرش شاد باشد و شاد بپوشد لباس تیره نپوشه یک بار که مادر همراه شهید خواستن رفسنجان بروند دیدن مادر لباس تیره پوشیده ناراحت میشه و فردای آن روز شهید به شهر انار میرود و برای مادر یک مانتو با رنگ روشن میخرد و موقعی که به خانه میرسد به طور سوپرایزی این هدیه را تحویل مادر میدهد و این آخرین کادو یا بهتر بگویم آخرین هدیه شهید به مادر عزیزش بود
🔹 فردای آن روز شهید عازم خدمت شد و شهید عزیز وصال با یار را برگزید و آسمانی شد
🌺 شهید مدافع وطن حسین رفسنجانی شادی روحش صلوات 🌺
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
#دلنوشته
واسه امام زمانت چی کار کردی⁉️
✅ حواسمون باشه، حواستون باشه...
🔸من و شما مسئولیم؛ به خدا قسم باید
جواب بدیم در مورد حق امامِ زمان.....
🔹یعنی اون دنیا جلومونو میگیرن، میگن
واسه امام زمانت چی کار کردی⁉️
وقتت رو در چه راهی صرف کردی⁉️
👈در مورد حق امام زمان
👈حق مالیش که تو جیبمونه
👈حق زمانی که چقدر وقت میذاریم
👈برای ایشون، برای شناخت ایشون،
👈برای معرفی امام به دیگران
👈حقی که در مورد شیعیان امام داریم
-ناظر بدونیم خدا رو بر خودمون
شیشه ی رفلکس دیدی⁉️
🍃 خدا می بینه؛
🌸 امام زمان می بینه؛
امیدش به من و شماست
مگه کل زمین ۷ میلیاردی چند تا شیعه داره⁉️
اعمال و کارامونو میبینه و میگه ای وای، اینم خراب کرد‼️😭💔💔....
این که قول داده بود‼️...
✅ بخاطر امام زمان ارواحنافداه، گناه نکنیم...
🔹هر روز نذر ظهورش، یک گناه رو ترک کنیم...
✔️ سبک زندگیمون رو درست کنیم؛
♻️ عالم محضر خداست...
💯 خدا می بینه...
💯 امام زمان می بینه...
✅ فردا پشیمان نباشیم...
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
⊰{🌿💚}⊱
-هࢪ وقت بۍڪاࢪ شدۍ
یہ تسبیح بگیࢪ دستت و بگو
"اللهم عجل لولیڪ الفࢪج"
هم دل خودت اروم میگیࢪھ
هم دل آقا ڪہ یڪۍ داࢪھ بࢪا ظھوࢪش دعا میڪنہ :)
حس خیلۍ خوبیہ:)🌱
#شایدتلنگࢪ
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
#داستان_آموزنده
🔆زندان مؤمن و بهشت كافر
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام پس از شستشو، لباسهاى نو و پاكيزه اى پوشيد و عطر زد. در كمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طورى كه سيماى جذابش هر بيننده را به خود متوجه مى ساخت ، در حالى كه گروهى از ياران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند. از كوچه هاى مدينه مى گذشت ، ناگاه با پيرمرد يهودى كه فقر او را از پاى در آورده و پوست به استخوانش چسبيده ، تابش خورشيد چهره اش را سوزانده بود. مشك آبى به دوش داشت و ناتوانى اجازه راه رفتن به او نمى داد، فقر و نيازمندى شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بيننده را دگرگون مى ساخت ، حضرت را در آن جلال و جمال كه ديد گفت :
خواهش مى كنم لحظه اى بايست و سخنم را بشنو!
امام عليه السلام ايستاد.
يهودى : يابن رسول الله ! انصاف بده !
امام : در چه چيز؟
يهود: جدت رسول خدا مى فرمايد:
دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است . (۱)
اكنون مى بينم كه دنيا براى شما كه در ناز و نعمت به سر مى برى ، بهشت است و براى من كه در عذاب و شكنجه زندگى مى كنم ، جهنم است .
و حال آن كه تو مؤمن و من كافر هستم .
امام فرمود:
اى پيرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببينى خداوند در بهشت چه نعمتهايى براى من و براى همه مؤمنان آفريده ، مى فهمى كه دنيا با اين همه خوشى و آسايش براى من زندان است ، و نيز اگر ببينى خداوند چه عذاب و شكنجه هايى براى تو و براى تمام كافران مهيّا كرده ، تصديق مى كنى كه دنيا با اين همه فقر و پريشانى برايت بهشت وسيع است . (۲) پس اين است معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود:
دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است .
📚۱-الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر.
۲- ب : ج 43، ص 346.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🌹🌾🌸🍃🌻🍃🌸🌾🌹
💎 عملی که جلوی استجابت دعا را میگیرد
🔻 پيامبر خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم:
❇️ درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه آدمى لقمهای [حرام] به دهان خود ببرد تا چهل روز دعايى از او پذيرفته نمىشود.
📚 ميزان الحكمه، جلد ۴، صفحه۳۰
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🌹🌾🌸🍃🌻🍃🌸🌾🌹