eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
364 دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.5هزار ویدیو
38 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ عاشق خدا بود... کسی نبود كه در قبال انجام كاری توقع قدردانی و تشکر داشته باشه. یاد گرفته بودم که... به جای تشكر بهش میگفتم. "الهی شهید شی و همنشین سیدالشهدا(ع)..." تو جوابم میگفت.؛ "دعات قبول. ولی آخه من خود خدا رو میخوام.." همسرم ارادت خاصی به اهل بیت (ع) داشت. اینو به خوبی میتونستم. از اولین و آخرین شرطش واسه ازدواج درک كنم. بهم گفت میخواد دوماد حضرت زهرا(س)بشه. خیلی شوخ‌طبع بود. بعضاً اصرار میکردم كه."صادقم...❤ یكم جدی باش..." ولی اون میگفت. "زندگی مگه غیر از شوخیه...؟" زندگی واسش تنها یه بازی بود. تنها حرف‌ جدی ما مربوط میشد به شهادتش. همون جلسه خواستگاری. كارشو برام توضیح داد و گفت. ممكنه چندین ماه تو مأموریت باشه. وقتی هم اتفاقات سوریه شروع شد. بی‌تابیش شروع شد. تموم این مدت تلاش میکرد رضایتمو واسه این سفر بگیره. پا به پاش تو جریان كاراش بودم و... به نحوی قضیه سوریه رفتنش واسم عادی شده بود. ولی این اواخر... هر لحظه بودن با صادق واسم ارزشمند بود چون مطمئن بودم كه همسرم به خواسته قلبیش میرسه. صادقم داوطلبانه پیگیر كاراش بود. اوج احساسات و وابستگیهای دیوانه‌وارمون به هم.. واسه هر دومون عذاب‌آور بود وقتی فهمیدم واسه رفتن در تلاشه. حالم دگرگون شد. گریه كردم. از علت ناراحتی و اشکام سؤال كرد و... این پلی شد واسه صادقم تا برام از رفتن و وصیتایش بگه. از اون به بعد واسه مون عادی شده بود. صادق از نبودناش میگفت و من از دلتنگیهای بعد رفتنش. گریه میکردم و خودش آرومم میکرد...قبل رفتنش مدت سه سالی كه با هم زیر یه سقف بودیم. كلی واسش مراسم عزا گرفته بودم مراسمی كه جز خدا و من و صادق هیچ شركت‌ كننده‌ای نداشت سال آخر زندگیمون مدام دلهره رفتنشو داشتم... ❤️ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋