💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
روزی ڪه دلم شهیـد مذهبـــ بشود
خون رگـــ غیرتـم لبالبـــ بشود
آموختم از « مدافعـان حـرمت »
باید ڪه سرم فدای «زینب» بشود
شهیدمدافع حرم جوادمحمدی🕊
صلوات
❁اللَّهمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد❁
#سالروزشهادت....🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃#زندگی زیباست، اما #شهادت از آن زیبا تر است، #سلامت تن زیباست اما پرنده #عشق، تن را #قفسی میبیند که در #باغ نهاده باشند🕊
🍃راه و رفتار خیلی هایشان فریاد میزد که" این دنیای #فانی برای شما و زندگی #ابدی برای ما"، این #دنیا را به ما که #هنر عاشقی نداریم پیشکش میکنند و چه بد است درد بی هنری که به رخمان میکشند!😔
🍃«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو _ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.»
به گمانم #شاگردان_مکتب_عشق این را روزی چند بار دیکته میکنند...✍️
که از عشق و #علاقه و فرزندشان میگذرند و با دل و #جان راهی #معرکه_عاشقی میشوند.
🍃جواد هم این دنیا را پیشکش ما کرد و #سعادت دنیای آخرت را برای خود خرید...#امنیت را هدیه کرد ولی#بهشت را خریدار شد...از #فاطمه_۵ساله اش گذشت اما رضایت #حضرت_مادر را خرید...
🍃#جواد_محمدی از خود گذشتن را خوب بلد بود، #بخشش را هم همینطور مثل نامش.
🍃این قلم به طور حتم نمیتواند آنچه را که #لیاقت #رهروان_عشق است روی کاغذ بیاورد اما میتواند، #قطره ای از این #دریای_بیکران باشد که دل و جان تشنه مرا #سیراب کند...
من #تشنه ای که بویی از #گذشت و عشق نبردم...
🍃عاشقی هنر است، و عاشق #هنرمند. من هنرمند نیستم که اگر بودم اکنون همره #خوبان_معرکه_عشق بودم
🍃کاش روزی برسد گذشتن را از خوبان بیاموزیم و زندگی ابدی را برای خود بخریم، کاش...
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #جواد_محمدی
📅تاریخ تولد : ۲۹ مرداد ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده شهر درچه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
😂شوخی شهید مدافع حرم شهید جواد محمدی با دکتر حسن عباسی
😂😂😂
خیلی دل تنگ شوخی های شهید مدافع حرم شدم😭
🌹امام باقر(ع)
خداوند ، آنکه را در میان جمع شوخی می کند ، دوست دارد💖 به شرطی که ناسزا نگوید😉
کافی ج۲ ص۶۶۳
#سالروزشهادتجوادمحمدی...🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز:
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع #شهادت نائل آمد...
#سالروزشهادت
شهید مدافع حرم #سید_مصطفی_صادقی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
"نرخ رفتن به سوریه چند است
قدر دل کندن از دو فرزند است"
🍃شنیده ایم دختران بابایی اند؛ اصلا تکیه گاهشان شانه های محکم پدرانشان است و زمانی که دلگیر میشوند؛ سر بر آنان فرو آورده و در آغوش #پدر آرام میگیرند.
🍃دختران شما را که دیگر نگویم. هنگام رفتن دست هایشان را گره زده بودند به پاهای پدر که مبادا روزی حسرت این آغوش بر دل کوچکشان بماند. طاقت نداشتی جسارت را به سه ساله ی #ارباب ببینی و هر چه داشتی جا گذاشتی و تنها با دلی بیقرار از سه ساله ی خودت گذشتی و روانه ی حرم رقیه ی ارباب شدی.
🍃برای رفتنت اما کسب اجازه لازم بود. پدرت راضی نبود و همین تورا بیتاب تر کرده بود. دختر شش ساله ات وقتی فهمید برای نذری که به سوریه داشتی؛ از اسلامشهر تا #قم را پیاده رفتی، با شیرین زبانی پدربزرگ را راضی کرد و نوای رفتنِ تورا به دلش انداخت.
🍃رضایت مادر را نیز به ائمه سپردی و چه خوب ممکن کردند آرزوی ناممکنِ همیشگی ات را. راهی شدی و مادرت تنها پسرش را نذر پیکر بی کفن #حسینِ فاطمه(س)کرد به جبران روزهایی که در #کربلا نبود تا یاریش کند. نهایت داستان #عاشقانه ات شد شهادت🕊
🍃حوالیِ افطار و لحظات زیبای میهمانی خدا ؛ در یازدهم ماه مبارک رمضان؛ روسفید شدی و همنشین همیشگیِ سفره ی خدا. و این است عاقبت #پرهیزگاران.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_مصطفی_صادقی
📅تاریخ تولد : ۱٨ دی ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : حماء_سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
سرگرد پاسدار شهید مهدی طهماسبی
نام پدر : عبدالکریم
تاریخ تولد :1362/08/14
تاریخ شهادت: 1395/03/16
محل تولد: ایران - خوزستان - اهواز
محل شهادت: حلب سوریه
طول مدت حیات:33 سال
مزارشهید:گلزارشهدایعلیبنجعفر(ع)-قم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
زندگینامه
مهدی طهماسبی فرزند عبدالکریم در تاریخ ۱۴ آبان ماه سال ۱۳۶۲ در اهواز دیده به جهان گشود و به عنوان نخستین فرزند شادی را برای خانواده خود به ارمغان آورد.
او تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در مسجدسلیمان پشت سر نهاد و در سال ۱۳۸۵ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک فرزند ۶ ساله به نام امیرمحمد و یک نوزاد ۱۰ ماهه به نام حسین است.
این دلیرمرد خوزستانی چند سالی است که به همراه خانواده در شهر مقدس قم ساکن شدهاند و از این شهر نیز برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه اعزام شد.
سرانجام این سرباز جان برکف در روز یکشنبه ۱۶ خردادماه ۱۳۹۵ مقارن با ۲۹ شعبان المعظم سال ۱۴۳۷ هجری قمری در حلب سوریه در سن 33 سالگی شربت شهادت نوشید و نام خود را در دفتر شهدای مدافع حرم به ثبت رساند.
در گلزار شهدای علی بن جعفر قم به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
⚫️رهبری در این زمان بسیار مظلوم هستند و خیلی از کسانی که روزگاری در کنار امام راحل بودند (البته به ظاهر) الان رهبری را تنها گذاشته اند و نظرات گستاخانه خودشان را در مقابل نظرات صریح رهبری بیان می کنند. این ها سعی می کنند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند. زهی خیال باطل .خداوند بهتر می داند که رسالتش را کجا قرار دهد.
⚫️لذا عاجزانه از همه ی خانواده ام به طور خاص و همه ی دوستان و همه ی کسانی که صدای من به گوششان می رسد این است که در خط و مسیر ولایت مطلقه ی فقیه باشید تا این انقلاب آسیبی نبیند.
⚫️حضرت آقا در طی سفرشان در سال ۸۹ در دیدار با طلاب فرمودند که دشمنان انقلاب فهمیده اند که آنتی تز انقلاب در درون حوزه ی های علمیه است. این را خودشان را هم نفهمیدند و برخی داخلی ها به آنها فهمانده اند. و بارها و بارها نیز مسئله نفوذ را بیان کرده اند.
⚫️لذا از همه ی دوستان، اقوام، همکاران ، خانواده و همه ی ملت ایران و همه ی ملت های آزادی خواه جهان عاجزانه تقاضا دارم با بصیرت کامل قدم جای پای رهبری بگذارند و به عناوین اعتباری دیگرنظیر سردار، آیت الله ، مرجع تقلید و غیره … که خدایی نکرده در این مسیر نیستند توجهی نکنند.
⚫️همه ی ما مسئولیم و خداوند نیز هیچ قوم و خویشی با ما ندارد و اگر خدای نکرده این انقلاب توسط نا آگاهان و کج فهمان ضربه بخورد این اسلام عزیز تا سال ها نمی تواند قد علم کند و یقینا مهم ترین سوالی که در قیامت از ما خواهند پرسید همین نعمت خواهد بود.
?زیاد شنیده ام که می گویند ۲ تا بچه داری چرا می خواهی بروی؟
طوری می گویند به خاطر بچه هایت نرو که انگار من معنی زن و بچه را نمی فهمم و بویی از عشق نبرده ام یا دلم از سنگ است!
⚫️در این فاصله دو ماه و نیم از پایان سفر اول به سوریه تا این سفر سعی کردم بعضی از اعمالی که بنظرم مانع لطف ونظر خاص خدای متعال و حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و رسیدن به مقام شهادت باشد را جبران کرده و در جهت رضای حضرت حق بیشتر بکوشیم.
هدف اصلی این نبرد برای من اول پیروزی دوم پیروزی ُسوم پیروزی و چهارم شهادت در راه خداست که در حقیقت پیروزی نهایی در هدف چهارم است.
⚫️به فرموده ی خدای متعال چه کشته شویم و چه بکشیم پیروزیم و این بزرگ ترین لطف حق است که ما در همه ی حال پیروزیم و شکست برای ما بی معنی است. مواظب باشید با حرکات و رفتارتان دشمن شاد نشویم.
⚫️زیرا دشمن اصلی ما یعنی صیهونیسم جهانی آل سعود (آل یهود) به این مراسمات توجه دارند و با حزن ما شادی می کنند. همه ی ما را به صبر سفارش می کنم. ان شالله صبح ظهور نزدیک است.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
خاطرات
مهدی طهماسبی، پاسدار مدافع حرم در نبرد با تروریستهای تکفیری در استان حلب در شمال سوریه به فیض شهادت نائل آمد. همسر شهید طهماسبی : دست پدر ومادرش را می بوسید حتی کف پاهایشان را می بوسید. با پدر ومادرم هم خیلی دوست بود واقعا آقا مهدی دوست داشتنی بود خدا مهرش را در دل همه جا کرد.
پدر من و آقا مهدی هر دو پاسدار بودند از کلاس پنجم ابتدایی رفت و آمد خانوادگی داشتیم پدر آقا مهدی از کودکی می گفت باید عروسم شوی رفت و آمدها ادامه داشت تا اینکه سال 85 ازدواج کردیم. اولین چیزی که ازمهدی متوجه شدم ، توجه به نماز اول وقت و انجام واجبات بود، بعد از آن احترام به خانواده مخصوصا احترام به پدر و مادر. پدر و مادر مهدی درکاشان زندگی می کردند. دست پدر ومادرش را می بوسید حتی کف پاهایشان را می بوسید. با پدر ومادرم هم خیلی دوست بود واقعا آقا مهدی دوست داشتنی بود خدا مهرش را در دل همه جا کرد.
آقا مهدی، بندگی کردن را خوب بلد بود. حسن ظن قابل توجهی داشت و همین عامل آرامش من بود.
تربیت فرزند باعمل صالح
رفتار مهدی در خانه خیلی خوب بود. بعد صرف غذا دست مرا می بوسید و پسرم امیر محمد را هم تشویق میکرد که این کار را انجام دهد. که این عمل بابت قدردانی از من بابت خانه داری و تربیت فرزند بود. رابطه عاطفی خاصی با فرزندانش داشت. هنگام نماز خواندن، از رکعت اول تا آخر،امیر محمد روی شانه پدرش آویزان می شد. مهدی درجواب این رفتار به من میگفت دوست دارم بچه ام به نماز و تاثیری که در اخلاق میگذارد پی ببرد و نسبت به نمازگذار حسن ظن داشته باشد..
شاعری گمنام
آقا مهدی شعر می گفت ، مداحی می کرد. دلش نمی خواست شعرهایی که برای مداحی یا برای اهل بیت (ع) می سراید به نام خودش خوانده شود.
به او گفتم این اشعار زمینه خوبی برای چاپ یک کتاب اشعار آبینی می تواند باشد؛ اما آقا مهدی دلش میخواست شعری که برای اهلبیت (ع) می سراید درگمنامی باشد.
مهدی جانم می دانست همه اجرها در گمنامی است و دلش میخواست در شاعری هم گمنام باشد.
لبخند فراموش نشه
به دانشجوها می گفت: لبخند، فراموش نشه ...
ساده ترین کاری که می توانید برای همسر و یا مادرتان انجام دهید همین است!
مهدی بی قرار رفتن بود
نهم خرداد ماه 95 بود که مهدی وصیت نامه ی خودش را نوشت چون قرار بود مهدی 9 خرداد به سوریه اعزام شود، ولی سفرش کنسل شد. بعد از دو روز با مهدی تماس گرفتند که دوباره سفرت به عقب افتاده و احتمالا 13 خرداد به سوریه اعزام می شود. از نهم تا 13 خرداد که چهار روز بیشتر نبود در این مدت مهدی خیلی ناراحت بود اما وقتی مطمئن شد که قرار اعزامش حتمی است چهره اش نورانی تر شده بود. روز آخر دو تا پسرانش را روی پاهایش می نشاند و با آنها بازی می کرد، من داشتم مهدی را میدیدم و در دلم می گفتم نکند این آخرین باری باشد که مهدی را می بینم.
قولی که مهدی به دختر شهید داد
یک شب دختر سه ساله شهید ابراهیم عشربه را برده بود شهر بازی و کلی برایش عکس و فیلم گرفت.
وقتی به خانه برگشت، گفت: به معصومه کوچولو قول دادم این بار که رفتم هر طور شده بابا ابراهیمش را با خودم بیاورم. بچه رنگی به صورت نداشت خیلی لاغر شده بود.
رفت جلوی قاب عکس شهید ایستاد و آه بلندی کشید.
دوباره گفت: هر وقت چشمم به سه دختر قد و نیم قد ابراهیم می افتد، نمی دانی چه حالی می شوم جگرم آتش می گیرد.
آستین های دستش را بالا زد همینطور که داشت به محاسنش دست می کشید، آرام گفت: خجالت می کشم تو صورت دخترها نگاه کنم.
رفت اما پلاک سوخته اش برگشت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
مهدی هیچ وقت برای خودش لباس نمی خرید. تا مجرد بود من برای او لباس می خریدم و وقتی هم که ازدواج کرد خانمش این کار را انجام می داد. فقط نوبت اول که به سوریه رفت یک جفت کفش برای خودش خرید که در اعزام نوبت دوم در سوریه جا گذاشت.
هنوز در حسرت خداحافظی با مهدی می سوزم
من هر وقت سر مزار پسرم مهدی می روم فقط به اسمش نگاه می کنم و از عمق وجودم در دلم صدایش می زنم. از دلتنگی هایم صحبت می کنم از اینکه هنوز در حسرت خداحافظی با او می سوزم که حتی نتوانستم در لحظه آخر با پیکرش خداحافظی کنم.
صدایی که مژده خبر شهادت پسرم را داد
روز شنبه عصر بود در خانه نشسته بودم دقیقا یک روز قبل شهادت پسرم مهدی، از بالای سرم یک صدایی شنیدم که سه بار صدایی گفت: لاحول و لاقوه الا باالله. فکر کردم صدای همسرم است، بلند شدم دیدم که همسرم خواب است با خود گفتم خدایا این صدای چی بوده که من شنیدم، به هیچ کس چیزی نگفتم تا زمان خبر شهادت پسرم. همان روز خبر شهادت پسرم را دادند.
دلنوشته های همسر شهید مهدی طهماسبی
یک سال گذشت انگار همین دیروز بود که با هم رفته بودیم زیارت بی بی معصومه (س) همان آخرین روز زیارتی که اجازه رفتنت را برای دفاع از حرم عمه سادات از بی بی معصومه (س) گرفتی و من هم قول دادم بی قراری نکنم.
سلام بر پیکر آتش گرفته ات مهدی جان، سلام بر آن حنجره شعله ور شده از لبیک یا زینب (س)، سلام بر آن لبان دائم به توسل جمکرانی ات، سلام بر چشمانی که نشان از علمدار کربلا داشت، سلام بر آن تن کبودی که در صحرای خون به خاکستر نشست و سلام بر آن پیکری که تنها با پلاکی سوخته برگشته از شام بلا.
یک سالی از قولی که به تو دادم گذشته مهدی جان. یک سال من بی تو با دو یادگارت روزها و شب ها با یاد و نام تو سر کردم. تو سوختی تا من با این غنچه های زیبای بدون بابا، زندگی را بسازم. مهدی جان یک سال که نبود یک عمر بود. هنوز هم باورم نمی شود آن روز آخری که ساک سفرت را بستی به دستم گرفتم و گفتم داری می روی بغضم را فرو خوردم تا پای دلت نلرزد و گفتی می روم اما قول می دهم زود برگردم. می دانستم قول تو همیشه قول است چرا که از برق نگاهت فهمیدم دیگر تو را نخواهم دید.می دانم که می دانی در این یک سال بر ما چه گذشته است. می دانم که هر شب مشق های امیرمحمد را می بینی و وقت خواب حسین را بغل می کنی و می بوسی و حضور تو را بیشتر از هر روز و ماه و سال در خانه حس می کنم. اگر این بغض ها بگذارند و دلتنگی امان بدهد فقط می خواهم بگویم سوریه، حلب کوچه های تنگ خرابه شام، آتش و ... دست خودم نیست اسمشان که میاید دلهره تمام وجودم را فرا می گیرد اما باعث نمی شود که دوباره برای جان سپاری برای عمه سادات دلم ذره ای بگیرد اگر بودی باز هم خودم ساک سفرت را می بستم. مهدی جان تو نماد مردانگی و ایستادگی و شجاعتی هم برای من و هم برای پسرانت. همسری امام رضایی و امام حسینی که برای دفاع از حریم عمه سادات پیکرش سوخت و حالا یک پلاک سوخته در این یک سال مرهمی است بر دل صبورم. مهدی جان با همان دستان سوخته ات که اقتدا رده به دستان مادر پهلو شکسته حضرت زهرا (س) دعایم کن تا عمر دارم زینب وار بایستم و راهت را ادامه دهم.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#ڪلام_شهید
والله والله
بنده هیچ نگرانی
و سر سوزن دلواپسی
به همسر و فرزندانم ندارم
ڪہ بعد از من چه می ڪنند ،
زیرا اگر آنان در خطحق و ولایت باشند
پس یقینا اهل مـن هستند ...
و خـداوند وعده داده ڪہ خودش
خــون بهــای شهیـــدان است
وحال ڪدام یڪ از مدعیان جرات دارد
قیمتی بر این خـون بهـا بگذارد
ڪہ قرار است به اهـل من برسد ؟
#سرگرد_پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_طهماسبی
#سالـروز_شهـادت.......🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃قدم به حرم گذاشتی. میدانستی حاجتت را باید از این خانومِ مطهر بگیری و او را میان خود و خدا واسطه قرار دهی. خواهر شاه خراسان؛ مادری میکند برای نوکرهایش و میداند زواری که می آیند همه عاشق و دلباخته ی برادر غریبش هستند.
🍃همانجا اذن دفاع از حرم را از خواهر ابالجواد گرفتی و همسرت نیز عهد بست تا بیقراری نکند. میان دلنوشته اش می گوید که فدای توسل جمکرانی ات بشود؛ فدای همان امامی که غایب است و پدرت تورا نذر او کرده بود.
🍃نامت را هم به همین سبب #مهدی نهادند تا تورا فدایی راه عزیز نرجس خاتون(س) بکنند. یقین دارم که تو خود نیز پسرانت را فدایی این راه میکنی تا آن ها نیز قدم بر جای #پدر بگذارند و راه حسینی وار زیستن را ادامه دهند.
🍃روانه ی #سوریه شدی تا نگذاری حریم عباس بن علی خدشه دار شود و غیرتت محال بود طاقت بیاورد؛ محال بود بی تفاوت باشی و همین بود که دعوت #جهاد را لبیک گفتی و دلاورانه میان میدان نبرد کردی. #ولی_فقیه تمام وجودت بود و نگران تنهایی نایب #امام_زمان بودی؛ خود سرباز او بودی و فرزندانت را نیز سفارش کردی تا مبادا لحظه ای از یاریش دست بردارند.
🍃 مادرت بیقراری میکند از فرط دلتنگی اما میداند نهایت این راه ختم میشود به نگاه رضایتمندانه دختر پیامبر(ص) و سعی میکند با شنیدن صدایت #دلتنگی هایش را سرپوش بگذارد هرچند هنوز هم حسرت یک خداحافظی با پیکرت بر دلش مانده.
🍃حرف زدن آسان است ؛ نوشتن آسان است اما عمل؛ مرد میخواهد. مردی استوار همچون تو، همچون تمامی #مدافعین_حرم که نوای "نحن صامدون" آنها لرزه بر اندام دشمن می اندازد. قدم هایمان را استوار کنید؛ دعایمان کنید تا برسیم به قافله ی #کربلا و در زیر این علم جان بدهیم برای دست بی جان #علمدار کربلا.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_طهماسبی
📅تاریخ تولد : ۱۴ آبان ۱٣۶٢
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۵
🕊محل شهادت : حلب_سوریه
🥀مزار شهید : قم_گلزار شهدای علی بن جعفر علیه سلام
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهیدمدافع حرم مهدی طهماسبی🕊🌹
#شــهداے_مدافـع_حـرم"
مهدی هم کربلایی شد ...
.
♦سه روز نشده بود که به #سوریه رفت
سه روز که اهل خانه، دلشان هنوز به یاد آخرین #خداحافظی با او بود...
آخر این یک خداحافظی معمولی نبود
خداحافظی که دلت منتظر یک اتفاق یا یک واقعه باشد، معمولی نیست.
سه روز که نه انگار سی سال بود
با هر زنگ تلفن هر حرفی درباره سوریه
همه منتظر بودند، حتی خود #شهید_مهدی هم منتظر بود
و این انتظار چه میکند با دل آدم جز آنکه ذره ذره پیر میشود..
حوالی ساعت 10 صبح روز سه شنبه
خبر میرسد #مهدی شهید شد
خبر کوتاه بود... #مهدی_کربلایی_شد
مهدی به آرزویش رسید
مهدی علمدار عمه سادات،محرم حرم شد
مهدی سرباز آخرالزمانی سیدالشهدا(ع) مثل مادرسادات #پیکرش_سوخت
و یک #پلاک از او ماند .... لا یوم کیومک یا اباعبدالله
نه مادری میتوانست با پیکرت خداحافظی کند
و نه همسری میتوانست یک بار دیگر صورتت را ببیند
تو رفتی و پرکشیدی مهدی جان
از کم سو شدن چشمان #مادرت
از بی تابی مردانه #پدرت
از صبوری #همسرت
و از نگاه همیشه منتظر #فرزندانت...
نمیدانی یک دنیا را با رفتنت بهم ریختی
حالا هرچه زمان بگذرد
نه که یاد و خاطرت کم میشود بلکه هر روز بیشتر به چشم میآید
در این یک سال کسی باورش نمی شود تو نیستی
اصلا مگر باورکردنیست مهدی نیست..
#شهید_مهدی تو هستی همیشه هرلحظه
گاهی نگاهی ... .
.
عکس: آخرین تصویر قبل از شهادت مربی شهید مهدی طهماسبی
#سالروزشهادت......🕊.....🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•