💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃میگن بابا شهید شده، عمو.
#شهید چیه؟
چه شکلیه؟
این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود.
و #عمو ماند که چه جواب بدهد؟
چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست.
نمیتوانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست.
چشمان مالامال #اشک اطرافیانش زمین خشک را #دریاچه کرد.
#چشمانش آرام بسته بود،
آرام خوابیده بود،
آرام و زیبا.
خواهر با صدایی آغشته به #بغض در گوش برادر نجوا میکند:
"گلم را به #حضرت_زینب«س»سپردم."
خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی!
به #عمه_ساداتمان که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس #عاشوراییان شد، چگونه همدم غم زده های حسین شد، چگونه مرحم زخم هایشان شد، خیالت راحت باشد.
#یدالله آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه میخورند.
شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، #پدر با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در #تابوت آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند...
راستی با هر #جمعه همسر و فرزندانت چشم انتظار #صاحب_الزمانند، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...!
#عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت،سرِ بُردن من برگردی
#شهید #یدالله_قاسم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱۲/۱۸
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱ حلب
🗺مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۳
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
🆔@sabokbalan_e_ashegh
⊱🇮🇷✦࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦⊱🇯🇴
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃امروز میخواهم از #شهیدی بگویم که شهادتش مهر تایید #وحدت بین #شیعه و سنی شد. #عمر_ملازهی از برادران #اهل_سنت است وقتی فهمید خطر، مسلمانان سوریه را تهدید میکند و #داعش به کودک ها هم رحم نمیکند از خانواده اش گذشت و برای #دفاع از مسلمانان راهی شد. جنگید و شهد #شهادت نصیبش شد.
🍃پدرش در مراسم #تشییع جوانش گفت: راضی ام به رضای #خدا و به فرزندم افتخار میکنم که شهید شد و شهادتش سبب شد #باورهای_غلط بی اعتبار شود و همه فهمیدند که داعش فرقی بین شیعه و سنی نمیگذارد و هدفش نابودی #مسلمانان است.
🍃حال از او یک #مزار باقی مانده که خانواده اش #دلتنگی هایشان را آنجا تسکین میدهند. فرزندانش دور مزار پدر میگردند و شانه تک پسرش تکیه گاه بی قراری های دخترانش است. از عمر ۴ فرزند به یادگار مانده است که بی قراری های دخترانش برای #پدر با هیچ مرهمی آرام نمییابد و اشک ها، شاهد قصه #دخترها_بابایی_اند هست.
🍃عمر، یکی از اولین شهدای مدافع حرم اهل سنت است، به این میاندیشم که کشتی نجات #حسین در جریان است و هنوز هم #یار میطلبد.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #عمر_ملازهی
📅تاریخ تولد: ۵ فروردین ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت:۳ آذر ۱۳۹۴
🥀مزار شهید: سیستان و بلوچستان
🕊محل شهادت: حلب ، سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃راوی قصه های #شام قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت #رزم_آوران را در دل تاریخ حک میکند♡
🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از #هتک_حرمت گفت آغاز قصه رقم خورد، رزم #فاطمیون و #زینبیون را به تصویر کشید و ضمیمه کرد: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود #ذکریا و #الیاس.
🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ #شهادت و نیتشان بوی #خلوص داشت. #یالطیف_إرحَم_عَبدِکَ_الضَعیفِ سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را، حداقل برای الیاس اینگونه بود.
🍃حلب مشتاقانه #پیکر او را به آغوش کشیده بود. همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم #مادر به قاب در خشک میشد.
🍃فاطمه #سه_ساله زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظهای #آسمان چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای #دلتنگی همچنان میبارید، برای قاصدک از پدرش سخن میگفت تا بلکه به گوشش برساند.
🍃یادم به خرابهی #شام افتاد، دختری سه ساله که بهانه #پدر را میگرفت میخواست از #خار_مغیلان و درد سیلی به پدر شکایت کند. به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست.
🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله #حسین(ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان #شهدا، چه #فاطمه هایی که دلتنگ مهر پدریاند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند.
🍃حالا بعد از پنج بهار ذکریا با هفت شقایق دیگر برگشت و الیاس هنوز هم #مهمان سرزمین #حلب است.
🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: #پاییز بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور ماندهاند همچون الیاس. #بغض میکند و برگ هایش را سنگفرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند.
◇پروازتان مبارک عباس های زینب(س)◇
پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده میشود شهری است در #سوریه که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است.
پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_ذکریا_شیری
#شهید_الیاس_چگینی
🔷تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۹۴
🔷محل شهادت : حلب العیس
#سالروزشهادت....🕊🕊🌸🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔸زندگی شهدا🌷 را #الگوی زندگی خودشان قرار می دادند. شهید مدافع حرم محمود رضا #بیضایی، مربی آقا هادی بودند، خیلی از ایشان تعریف می کردند، همیشه می گفتند: « ما باید #انتقام شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیریم.»
🔹قاب عکس📸 این #شهید را به دیوار خانه زده بودند و از #مادر قول گرفته بودند که عکس را هیچ وقت بر ندارند❌ شهدای #مدافع_حرم را که به کشور می آوردند🇮🇷 حالشان عوض می شد، خیلی تحت تأثیر قرار می گرفتند😔
🔸آخرین بار که در شهرمان #شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: فاطمه جان! #شهید_بعدی إن شاءالله خودمم☺️ همان موقع فهیمدم که ایشان را از دست می دهم😢 همان هم شد و شهید بعدی🌷 #آقا_هادی شجاع بود.
🔹در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر متأثر از #پدر هستند، در خیلی از کارهای شان پدرشان را الگو قرار می دادند👌 زیباتر از همه مسجد رفتن شان بود. اینکه می دیدم همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با پدرشوهرم برای اقامه #نماز_جماعت به مسجد بروند👥 برایم دلنشین بود.
#شهید_هادی_شجاع
🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋
الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
#خاطرات_شهدا
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#رفیقآسمونـےمن ❤️
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
#خاطرات_شهدا🌷
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ...💙 این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#مدافع_حرم
#نام_مستعار : حسین نصرتی
#ولادت : ۱۳۶۰/۹/۱۸
#محل_تولد : تبریز
#شهادت : ۱۳۹۲/۱۰/۲۹
#محل_شهادت : سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق
🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹
#سالروزولادت....🌸🎉🌸🎉🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهدا
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#رفیقآسمونـےمن ❤️
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔸زندگی شهدا🌷 را #الگوی زندگی خودشان قرار می دادند. شهید مدافع حرم محمود رضا #بیضایی، مربی آقا هادی بودند، خیلی از ایشان تعریف می کردند، همیشه می گفتند: « ما باید #انتقام شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیریم.»
🔹قاب عکس📸 این #شهید را به دیوار خانه زده بودند و از #مادر قول گرفته بودند که عکس را هیچ وقت بر ندارند❌ شهدای #مدافع_حرم را که به کشور می آوردند🇮🇷 حالشان عوض می شد، خیلی تحت تأثیر قرار می گرفتند😔
🔸آخرین بار که در شهرمان #شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: فاطمه جان! #شهید_بعدی إن شاءالله خودمم☺️ همان موقع فهیمدم که ایشان را از دست می دهم😢 همان هم شد و شهید بعدی🌷 #آقا_هادی شجاع بود.
🔹در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر متأثر از #پدر هستند، در خیلی از کارهای شان پدرشان را الگو قرار می دادند👌 زیباتر از همه مسجد رفتن شان بود. اینکه می دیدم همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با پدرشوهرم برای اقامه #نماز_جماعت به مسجد بروند👥 برایم دلنشین بود.
#شهید_هادی_شجاع
#شهید_محمودرضابیضائی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃گاهی همه چیز، بعد از #شهادت آغاز میشود! مثلا، سهم آنهایی که پشتِ پایِ عزیزشان دل ریخته اند، میشود انتظار و چشم به راهی...
🍃سید احسان اویی که مادرش خوابِ شهادت را برایش دیده بود، بعد از شهادت همه چشم هارا به راهِ بازگشتِ پیکرش منتظر گذاشت، چه انتظار سختی!
🍃بعد از شهادت، گویی کوچه باغِ انار را زمستان به آغوش کشید! نه شکوفه ای، نه جوانه ای،نه رسیدنی... بر سر دخترها، گرمایِ دست #پدر کم بود و میانِ خنده هایشان، همیشه بغضی جولان میداد که ای کاش بابا بود...
🍃این میان اما همسری، عاشقانه #دلتنگی ها را به خلوت میبرد و غصه نبود مَردَش را در خفا و ذره ذره میخورد. برایِ دخترها پشت و پناه بود در نبود بابا و برایِ پدر مادرِ احسان، مرهمی بر قلب منتظرشان♡
🍃سید احسان، طلسم ماندنها را شکست و او اولین پیکری بود که از خاک سوریه به آغوش خانواده بازگشت، حالا وقتش بود بارِ پدر بودن را، استخوانهای تازه برگشته به دوش بکشند.
🍃آمد و در روزِ شهادتِ مظلومانه #مادرِ عالمین، به آغوش خاک سپرده شد، قلبها آرام شده است. #انتظار جایش را به دلخوشی داده. دلخوشیِ بودنِ بابا برایِ دخترها، حتی زیر خروارها خاک
دلخوشی به مزاری سرد که حالا مامنی برای دردِ دل است، دردِ دلِ همسری که سنگینی نگاهِ همیشه همراهِ احسان را، از قابِ عکسِ شیشه ایِ هم لمس میکند.
🍃انار ها شکوفه داده اند و کوچه باغ سرسبز است. هرسال، همین حوالی که میشود، عطر سید احسان که میپیچد، غنچه انار ها ترک میخورد به لبخندی سرخ، #زمستان است اما، بویِ بهار در پیچ و خمِ کوچه پیچیده🌺
🍃کوچه باغِ انار، شاید به ماندنت عادت نداشته باشد اما، عطرت را سخت به آغوش کشیده.
#تولدت_مبارک ؛ علتِ لبخند انارها🙃
*#کوچه_باغ_انار_به_ماندنم_عادت_نکن ؛ کتابِ زندگینامه شهید🍀
🌹به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_احسان_میرسیار
🌹تاریخ تولد : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹
🌹تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
🌹مزار شهید : بی بی زبیده_قرچک
#سالروزولادت...🌿🌺🌸🌺🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
سایه ات مستدام آقاجان...
همه نگران بغض دم «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا»ی آقا بودند ابراهیم. همه نگران بودند. همه از دیشب میگفتند دعاکنید آقا سرنماز بغض نکند یکهو. در لحظه این فراز، همه بلند گریه کردند، تمام صفهای قامت بسته پشت شانههای آقا. صفهای توی خیابان. همه بلند گریه کردند که بغض آقا توی صدای جمعیت گم شود. آقا اما بغض نکرد ابراهیم. در تکرار دوم و سوم هم همه مویه سر دادند. میلیونها گریه بلند، برای شنیده نشدن یک بغض آرام؛ آقا اما بغض نکرد ابراهیم. هیچ شانههایش نلرزید. کوه انگار. مشکی هم نپوشید حتی. و بر تابوت شما کمر خم نکرد حتی برای بوسهای یا فاتحهای. رفت و توی دفتر شخصیاش نشست به دیدارهای سران و سرسلامتیهای همسایهها. آقا حواسش هست ابراهیم. مراقب است که توی دل ما خالی نشود. بچهها را بغل میکند. به آدمبزرگها میگوید هیچنگران نباشید. خللی پیش نمیآید. سکنات او آراممان میکند. ابراهیم تو توی دامن کوهها گم شدی، و ما تکیه بر کوهی دادهایم این داغ را. حالمان خوب است، کوهمان استوار هنوز. نگران ما نباش.
#کوه
#پدر
#عشق
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
"نرخ رفتن به سوریه چند است
قدر دل کندن از دو فرزند است"
🍃شنیده ایم دختران بابایی اند؛ اصلا تکیه گاهشان شانه های محکم پدرانشان است و زمانی که دلگیر میشوند؛ سر بر آنان فرو آورده و در آغوش #پدر آرام میگیرند.
🍃دختران شما را که دیگر نگویم. هنگام رفتن دست هایشان را گره زده بودند به پاهای پدر که مبادا روزی حسرت این آغوش بر دل کوچکشان بماند. طاقت نداشتی جسارت را به سه ساله ی #ارباب ببینی و هر چه داشتی جا گذاشتی و تنها با دلی بیقرار از سه ساله ی خودت گذشتی و روانه ی حرم رقیه ی ارباب شدی.
🍃برای رفتنت اما کسب اجازه لازم بود. پدرت راضی نبود و همین تورا بیتاب تر کرده بود. دختر شش ساله ات وقتی فهمید برای نذری که به سوریه داشتی؛ از اسلامشهر تا #قم را پیاده رفتی، با شیرین زبانی پدربزرگ را راضی کرد و نوای رفتنِ تورا به دلش انداخت.
🍃رضایت مادر را نیز به ائمه سپردی و چه خوب ممکن کردند آرزوی ناممکنِ همیشگی ات را. راهی شدی و مادرت تنها پسرش را نذر پیکر بی کفن #حسینِ فاطمه(س)کرد به جبران روزهایی که در #کربلا نبود تا یاریش کند. نهایت داستان #عاشقانه ات شد شهادت🕊
🍃حوالیِ افطار و لحظات زیبای میهمانی خدا ؛ در یازدهم ماه مبارک رمضان؛ روسفید شدی و همنشین همیشگیِ سفره ی خدا. و این است عاقبت #پرهیزگاران.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_مصطفی_صادقی
📅تاریخ تولد : ۱٨ دی ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : حماء_سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃قدم به حرم گذاشتی. میدانستی حاجتت را باید از این خانومِ مطهر بگیری و او را میان خود و خدا واسطه قرار دهی. خواهر شاه خراسان؛ مادری میکند برای نوکرهایش و میداند زواری که می آیند همه عاشق و دلباخته ی برادر غریبش هستند.
🍃همانجا اذن دفاع از حرم را از خواهر ابالجواد گرفتی و همسرت نیز عهد بست تا بیقراری نکند. میان دلنوشته اش می گوید که فدای توسل جمکرانی ات بشود؛ فدای همان امامی که غایب است و پدرت تورا نذر او کرده بود.
🍃نامت را هم به همین سبب #مهدی نهادند تا تورا فدایی راه عزیز نرجس خاتون(س) بکنند. یقین دارم که تو خود نیز پسرانت را فدایی این راه میکنی تا آن ها نیز قدم بر جای #پدر بگذارند و راه حسینی وار زیستن را ادامه دهند.
🍃روانه ی #سوریه شدی تا نگذاری حریم عباس بن علی خدشه دار شود و غیرتت محال بود طاقت بیاورد؛ محال بود بی تفاوت باشی و همین بود که دعوت #جهاد را لبیک گفتی و دلاورانه میان میدان نبرد کردی. #ولی_فقیه تمام وجودت بود و نگران تنهایی نایب #امام_زمان بودی؛ خود سرباز او بودی و فرزندانت را نیز سفارش کردی تا مبادا لحظه ای از یاریش دست بردارند.
🍃 مادرت بیقراری میکند از فرط دلتنگی اما میداند نهایت این راه ختم میشود به نگاه رضایتمندانه دختر پیامبر(ص) و سعی میکند با شنیدن صدایت #دلتنگی هایش را سرپوش بگذارد هرچند هنوز هم حسرت یک خداحافظی با پیکرت بر دلش مانده.
🍃حرف زدن آسان است ؛ نوشتن آسان است اما عمل؛ مرد میخواهد. مردی استوار همچون تو، همچون تمامی #مدافعین_حرم که نوای "نحن صامدون" آنها لرزه بر اندام دشمن می اندازد. قدم هایمان را استوار کنید؛ دعایمان کنید تا برسیم به قافله ی #کربلا و در زیر این علم جان بدهیم برای دست بی جان #علمدار کربلا.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_طهماسبی
📅تاریخ تولد : ۱۴ آبان ۱٣۶٢
📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۵
🕊محل شهادت : حلب_سوریه
🥀مزار شهید : قم_گلزار شهدای علی بن جعفر علیه سلام
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🍃 #آرمیتاها روزبهروز قد میکشند، بزرگ میشوند، بهانه میگیرند و وقتی کسی پاسخگوی بهانههایشان نیست، در خود فرو میروند و نگاه میکنند خود و اطرافشان را که بقیه در نبود #پدر چه میکنند، راه هموار میکنند یا سنگهای کنار جاده را وسط راه هل میدهند.
🍃#داریوش_رضایی_نژادها ترکشها و آهنها را درون جسم خود جای دادند، که #سنگ میان راه نماند و سر جلوی احدی #خم نکنیم
🍃۱۰ سال بیپدر و بیهمسر زندگی کردن حرف صد من یک غاز نیست، تنهایی حتی یک روز هم روان را زیر و رو میکند پس بدانیم تا چه حد #بدهکاریم🥺
🍃 آیا با این رویه که همه ما در پیش گرفتهایم #آیندهای باقی خواهد ماند که ما جواب خون پدرهای آرمیتاها را پس بدهیم
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_داریوش_رضایی_نژاد
📅تاریخ تولد : ۲۹ بهمن ۱۳۵۶
📅تاریخ شهادت : ۱ مرداد ۱۳۹۰
❤️اللهمَّ صلٍّ علی مُحَمّد و آل مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُم🌺🕊
🌺🕊🌺🕊🌺🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله
🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود.
⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌
#شهید_رضا_کارگر
#سالروز_شهادت...🌿🌺🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
او ایستاد پای امام زمان خویش
🕊#سلام برشهدا...🌷
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_محمدحسین_مرادی
تاریخ تولد : ۲۰ شهریور ۱۳۶۰
✍چشم های یک دختر هرروز صبح به امید دیدن تکیه گاه زندگی اش باز می شود اما آنانی که یک تصویر کوچک در گوشه ذهنشان از #پدر به جا مانده
✍ غم بزرگی را به جان می خرند. به گمانم غم بزرگتر وقتی است که جاده انتظار مقابل چشم های #مضطر دختری باشد و فقط خبر مفقود شدن امید زندگیش را بشنود😓
👌 آخر محمد حسین رفته و همان روزها دخیل بسته بود به حرم #حضرت_زینب تا نامه عاقبت بخیری اش امضاشود.
اصلا خودش رفته بود پرچم حرم را عوض کرده بود.
و مگر می شود خواهر #ارباب کسی را دست خالی از حرم برگرداند.
👌😔 او بازو و پهلویش مجروح شد و پس از چند روز شهد #شهادت نصیبش شد💔
👌حال یک زهرا مانده و یک دنیا #دلتنگی... گاهی با دو رکعت نماز کنار مزار پدر دلش را آرام می کند
و گاهی با یک سوره یس کنار مزار همسرش...آقا محمد حسین تولدت مبارک باشد.
مبارک زهرایت...
♡برایمان دعا کن♡
📅تاریخ تولد : ۲۰ شهریور ۱۳۶۰
🎂🎂🎂🎂🎂
محل شهادت : سوریه، حرم بی بی زینب(س)
مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده علی اکبر چیذر
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃روز به روز غرق می شویم در #دنیا و تعلقاتش، آنقدر سرگرم که فراموش می کنیم در دنیا مسافریم و آخرِ هر دل بستن، دل کندن است...
🍃پویا ایزدی، مسافر دنیا بودن را خوب فهمید و رفت. #دل برید از دل بستگی هایی که به دنیا وابسته اش کرده بودند. شهدا را واسطه قرار داد تا بتواند بگذرد حتی از #همسر و دخترش...
🍃داستانِ بابایی بودن دختر ها را همه بلدند. بگذریم از #اشکِ وداع ریحانه با پدرش. از دل #پدر برای بی تابی فرزندش. اما خداراشکر اگر بابا #شهید شد، مادری هست که او را در آغوش بگیرد. نه خار مغیلان هست که پاهایش را زخم کند و نه #اسارت که در آن سیلی بخورد. اما امان از #دلتنگی که لالاییِ هرشب دختران شهداست و شهادتِ پدر، تنها قصه ای است که هیچ وقت تکراری نمی شود.
🍃به قول #شهید_حججی: « عصر #تاسوعا بود، موشک که خورد، از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل #حضرت_عباس (ع)، از روی مرکب.....»
🍃عشاق دارند یکی یکی به قافله شهدا ملحق می شوند. ایزدی، حججی سردار دل ها ...
#جامانده ایم در دنیا. زمین گیر شده، نفس کم آورده ایم از این همه گناه. کاش #پرواز را یاد بگیریم...
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #پویا_ایزدی
📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : باغبهادران شهرستان لنجان استان اصفهان
🕊محل شهادت : حلب سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃قدم به حرم گذاشتی. میدانستی حاجتت را باید از این خانومِ مطهر بگیری و او را میان خود و خدا واسطه قرار دهی. خواهر #شاه_خراسان؛ مادری میکند برای نوکرهایش و میداند زواری که می آیند همه عاشق و دلباخته ی برادر غریبش هستند.
🍃همانجا اذن دفاع از حرم را از خواهر ابالجواد گرفتی و همسرت نیز عهد بست تا بیقراری نکند. میان دلنوشته اش می گوید که فدای توسل جمکرانی ات بشود؛ فدای همان امامی که غایب است و پدرت تورا نذر او کرده بود.
🍃نامت را هم به همین سبب #مهدی نهادندتا تورافدایی راه عزیز #نرجس_خاتون(س)بکنند.یقین دارم که توخود نیزپسرانت رافدایی این راه میکنی تا آنها نیزقدم برجای #پدر بگذارندو راه حسینی وار زیستن را ادامه دهند.
🍃روانه ی #سوریه شدی تا نگذاری حریم عباس بن علی خدشه دارشود و غیرتت محال بودطاقت بیاورد؛محال بودبی تفاوت باشی وهمین بودکه دعوت #جهادرا لبیک گفتی و دلاورانه میان میدان نبردکردی. #ولی_فقیه تمام وجودت بودو نگران تنهایی نایب #امام_زمان بودی؛خودسرباز او بودی و فرزندانت را نیز سفارش کردی تا مبادا لحظه ای ازیاریش دست بردارند.
🍃مادرت بیقراری میکندازفرط دلتنگی اما میداندنهایت این راه ختم میشودبه نگاه رضایتمندانه دختر پیامبر(ص)وسعی میکندبا شنیدن صدایت #دلتنگیهایش را سرپوش بگذاردهرچندهنوز هم حسرت یک خداحافظی باپیکرت بردلش مانده.
🍃حرف زدن آسان است؛نوشتن آسان است اماعمل؛مردمیخواهد. مردی استوارهمچون تو،همچون تمامی #مدافعین_حرم که نوای "نحن صامدون" آنها لرزه بر اندام دشمن می اندازد.قدمهایمان را استوار کنید؛دعایمان کنیدتابرسیم به قافله ی #کربلاو در زیراین علم جان بدهیم برای دست بی جان #علمدارکربلا.
🌸به مناسبت #سالروزتولد🌺
#شهیدمهدی_طهماسبی
🔷تاریخ تولد:۱۴آبان۱٣۶٢
🔷تاریخ شهادت:۱۶خرداد۱٣٩۵
🔷محل شهادت:حلب_سوریه
🔷مزارشهید:قمگلزارشهدایعلیبنجعفرعلیه سلام
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💢چشم #پدر دلگرم به لبخند #مادر و چشم مادر خیره به #اشک شوق پدر شد و بار دیگر جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت.
⚜️پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی👌 که راه ورسم #مردانگی رابه اوآموخت. #محمدرضا شیفته ی مردانگی سیدالشهدا و غیرت #ابوالفضل شد. رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند، ردپایی که عطر #ایمان در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند.
💢در گفت و گوهایش با مادر گفته بود.
«قول میدهم مادر که #شهید شوم آخر»
سر را فدای #حرم عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد.
غیرتش باعث شد جانش♥️ را #فدا کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد❌
⚜️چه عاشقانه پر کشید🕊 و جام #شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که #عشق به وصالِ معشوق دارند💞 و آرزوی نوشیدن جام #شهادت در دل....
✍️نویسنده: #بنت_الهدی
🌸به مناسبت سالروز شهادت #شهید #محمدرضا_دهقان
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃 چشم #پدر دلگرم به لبخند #مادر و چشم مادر خیره به #اشک شوق پدر شد و بار دیگر #جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت.
.
🍃پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی که راه ورسم مردانگی رابه اوآموخت.
.
🍃 محمدرضا شیفته ی مردانگی #سید_الشهدا و غیرت #ابوالفضل شد . رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از #جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند،ردپایی که عطر #ایمان در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند.
.
🍃در گفت و گوهایش با مادر گفته بود.
«قول میدهم مادر که #شهید شوم آخر»
سر را فدای #حرم عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد.
غیرتش باعث شد جانش را #فدا کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد.
.
🍃چه #عاشقانه پر کشید و جام شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که #عشق به وصالِ #معشوق دارند و آرزوی نوشیدن جام #شهادت در #دل....
.
🌸به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
.
📆تـاریخ تـولـد: ۲۶ فروردین۱۳۷۴.تهران
.
📆تـاریخ شـهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴.حلب
.
🥀مـحل مـزار: گلزار شهدای علی اکبر چیذر
#شهیدمدافعحرممحمدرضادهقانامیری
#سالروزشهادت...🌿🌺🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃میگن بابا شهید شده، عمو.
#شهید چیه؟
چه شکلیه؟
این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود.
و #عمو ماند که چه جواب بدهد؟
چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست.
نمیتوانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست.
چشمان مالامال #اشک اطرافیانش زمین خشک را #دریاچه کرد.
#چشمانش آرام بسته بود،
آرام خوابیده بود،
آرام و زیبا.
خواهر با صدایی آغشته به #بغض در گوش برادر نجوا میکند:
"گلم را به #حضرت_زینب«س»سپردم."
خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی!
به #عمه_ساداتمان که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس #عاشوراییان شد، چگونه همدم غم زده های حسین شد، چگونه مرحم زخم هایشان شد، خیالت راحت باشد.
#یدالله آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه میخورند.
شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، #پدر با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در #تابوت آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند...
راستی با هر #جمعه همسر و فرزندانت چشم انتظار #صاحب_الزمانند، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...!
#عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت،سرِ بُردن من برگردی
#شهید #یدالله_قاسم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱۲/۱۸
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱ حلب
🗺مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۳
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃امروز میخواهم از #شهیدی بگویم که شهادتش مهر تایید #وحدت بین #شیعه و سنی شد. #عمر_ملازهی از برادران #اهل_سنت است وقتی فهمید خطر، مسلمانان سوریه را تهدید میکند و #داعش به کودک ها هم رحم نمیکند از خانواده اش گذشت و برای #دفاع از مسلمانان راهی شد. جنگید و شهد #شهادت نصیبش شد.
🍃پدرش در مراسم #تشییع جوانش گفت: راضی ام به رضای #خدا و به فرزندم افتخار میکنم که شهید شد و شهادتش سبب شد #باورهای_غلط بی اعتبار شود و همه فهمیدند که داعش فرقی بین شیعه و سنی نمیگذارد و هدفش نابودی #مسلمانان است.
🍃حال از او یک #مزار باقی مانده که خانواده اش #دلتنگی هایشان را آنجا تسکین میدهند. فرزندانش دور مزار پدر میگردند و شانه تک پسرش تکیه گاه بی قراری های دخترانش است. از عمر ۴ فرزند به یادگار مانده است که بی قراری های دخترانش برای #پدر با هیچ مرهمی آرام نمییابد و اشک ها، شاهد قصه #دخترها_بابایی_اند هست.
🍃عمر، یکی از اولین شهدای مدافع حرم اهل سنت است، به این میاندیشم که کشتی نجات #حسین در جریان است و هنوز هم #یار میطلبد.
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #عمر_ملازهی
📅تاریخ تولد: ۵ فروردین ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت:۳ آذر ۱۳۹۴
🥀مزار شهید: سیستان و بلوچستان
🕊محل شهادت: حلب ، سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃راوی قصه های #شام قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت #رزم_آوران را در دل تاریخ حک میکند♡
🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از #هتک_حرمت گفت آغاز قصه رقم خورد، رزم #فاطمیون و #زینبیون را به تصویر کشید و ضمیمه کرد: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود #ذکریا و #الیاس.
🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ #شهادت و نیتشان بوی #خلوص داشت. #یالطیف_إرحَم_عَبدِکَ_الضَعیفِ سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را، حداقل برای الیاس اینگونه بود.
🍃حلب مشتاقانه #پیکر او را به آغوش کشیده بود. همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم #مادر به قاب در خشک میشد.
🍃فاطمه #سه_ساله زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظهای #آسمان چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای #دلتنگی همچنان میبارید، برای قاصدک از پدرش سخن میگفت تا بلکه به گوشش برساند.
🍃یادم به خرابهی #شام افتاد، دختری سه ساله که بهانه #پدر را میگرفت میخواست از #خار_مغیلان و درد سیلی به پدر شکایت کند. به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست.
🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله #حسین(ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان #شهدا، چه #فاطمه هایی که دلتنگ مهر پدریاند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند.
🍃حالا بعد از پنج بهار ذکریا با هفت شقایق دیگر برگشت و الیاس هنوز هم #مهمان سرزمین #حلب است.
🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: #پاییز بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور ماندهاند همچون الیاس. #بغض میکند و برگ هایش را سنگفرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند.
◇پروازتان مبارک عباس های زینب(س)◇
پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده میشود شهری است در #سوریه که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است.
پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_ذکریا_شیری
#شهید_الیاس_چگینی
📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۹۴
🕊محل شهادت : حلب العیس
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃هربار که قلم را به دست میگیرم زمزمه ای در گوشم میپیچد، کسی سوره #عشق را در گوشم تلاوت میکند و هر آیه اش مأمن گرمابخشی میشود برای دل که سرمایش به نسیم گرم و التیام بخشی بند است که از آیههای جنون برمیخیزد.
🍃به آیه بیست و هشت سوره عشق که میرسد مجنونی متولد میشود از خاکی که سیراب شده از خون #جوانانش و هزاران سرباز به خود دیده که مجنونوار بهر رزم به #قتلگاه شتافتند.
🍃و سربازی دیگر یا شاید هم #عباسی دیگر برای #بانوی_کربلا، حیات یافت. در کالبدش روح دمیدند و شرح عشق گفتند که روا نباشد عاشق #غیرتش را به دیوار خانه قاب کند و تماشایش کند، اصلا عاشقان را ساختند بهر فدا شدن برای عشق، برای دین، برای #حریم_حرم.
🍃سجاد از آنها بود که رسم عشاق را به
فراموشی نسپرده بود و غیرت #عباسبنعلی در رگهایش میجوشید که همین را هم سرمشق شاگردانش کرد تا بعد خودش #سجاد های دیگری باشند که عَلم را بردارند و برای #اسلام سربازی کنند.
🍃او زیبا گذشتن را در #مکتب_مولا آموخته بود و چه پایانی دلپذیرتر از پرواز به سوی آسمان آن هم از شام سرزمین #بانوی_صبر برای چون اویی که شفیع و دست گیر دوستانش بود، دوستانی که هم کلاس او در مکتب مولا بودند و همرهش در نبرد حق علیه #باطل🌹
🍃وحالا #فاطمه_زهرایش به رسم دختری سی و هفتمین بهار زندگی پدر را جشن میگیرد بر سنگ سرد مزار که آخرین یادگاری پدر است و قاب عکسی که در آن #پدر لبخند میزند♡
#شهادتت_مبارک سرباز❣
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سجاد_مرادی
🔷تاریخ تولد : ۲۸ دی ۱۳۶۱
🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴
🔷مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهدا🌷
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ...💙 این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#مدافع_حرم
#نام_مستعار : حسین نصرتی
#ولادت : ۱۳۶۰/۹/۱۸
#محل_تولد : تبریز
#شهادت : ۱۳۹۲/۱۰/۲۹
#محل_شهادت : سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق
🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹
#سالروزولادت....🌸🎉🌸🎉🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃بند دلم پاره شد و عکس های سنجاق شده به آن می رقصند و از مقابل چشمانم رد می شوند. عکس #فاطمه با پدرش، همان روزها که تنها فرزند خانواده بود و به قول #آقامهدی، مادرِ بابا بود. آنقدر محبت این دختر در دل پدر ریشه زده بود که مرهم #دلتنگی های پدر برای مادرش بود.
🍃صدای ترک های #دلم را می شنوم و این بار عکس #زهرا و پدر به من لبخند می زند. پرنسس بابا بود و عاشق پدر؛ اینکه #دخترها_باباییاند را همه می دانند. زهرا هم با دستهای کوچکش برای آرزوی پدر دعا می کرد. اشک هایم سرازیر میشوند و چشمان تارشده از #اشکم، به عکس #محمدجواد و آقا مهدی روشن می شود همان لحظه وداع، محمد جواد در خواب بود، پدر با یک بوسه و یک نوازش که هنوز گرمایش بر تن پسر مانده، از او دل کند.
🍃اشک هایم از هم سبقت گرفته اند اما عکس #همسر_شهید، قصه جدیدی است. نذر کرده بود این بار خودش همسرش را راهی دفاع از حرم #حضرت_زینب کند. رفت پیش فرمانده و خواهش کرد که همسرش بازهم راهی شود. نشست و تمام لحظه های باقی مانده از حضور همسرش را نظاره کرد و بخاطرش سپرد. عکس هایی که شریک زندگی اش آماده می کرد برای #شهادتش، وصیت نامه ای که برای روز های نبودنش می نوشت. در ظاهر می خندید اما خدا می داند که در دلش چه می گذشت. اشک هایش این بار به دادش رسیدند.
🍃بدرقه کرد #همسرش و به یک چشم بر هم زدنی خود را در #معراج دید، در بالای سر پدر بچه هایش. فاطمه پنج ساله به چهره بابا نگاه می کرد و گریه می کرد. زهرای سه ساله چقدر شبیه #سهساله_ارباب شده بود و سر بابا را نوازش می کرد. و اگر محمد جواد لب می گشود و بابا می گفت چه میشد. نسیمی می وزد و این بار آخرین عکس را می بینم. دل داغدار فاطمه و زهرا با سنگ سرد #مزار مرهم می یابد. همسر شهید درد و دل می کند با شهیدش از روزی که محمد جواد تب کرده بود و در خواب فقط سراغ #پدر را می گرفت....
✨ #شهادتت_مبارک آقا مهدی، به حرمت نازدانه هایت دعایمان کن🤲
🌸به مناسبت سالروزشهادت
#شهیدمهدی_قره_محمدی
📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨
📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝