eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
186 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
93 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
16.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ تصویری صلوات شعبانیه زمان: 317 ثانیه (05:17)
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ مےکرد ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛ ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ مردم و ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ . 💭 ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ بودند که مردی را ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ مےﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، " ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . 💭 ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ مردم ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ، " ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ " ﻭ "ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ " ﺑﻮﺩ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ. 💭 ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ(خطاب به جنازه همسرش) ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!.... ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ " ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ " ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ " ﻫﺴﺘﯽ ! 💭 "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ : ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !! ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔت: 💭 ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ می توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : «ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ " ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ ! ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !! 💭 ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !! ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ: ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ " ﻏﺴﻞ " ﻭ " ﮐﻔﻨﺖ " ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ . 💭 ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ " ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ " ﻫﺴﺘﻢ . ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!... ﺧـﺪﺍﻭﻧـﺪﺍ ❣ ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ " ﺣﺴﻦﻇﻦ " ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ..... «ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ» "ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ ره"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡﷽♡ ❌شایدتکانیبخوریم... هروقتاحساسکردیم سهمیازاینانقلابداریم وفریادزدیمکهانقلاب هیچکاریبرایمانکرد وخودوفرزندانخودراطلبکار بهجمهوریاسلامیدیدیم کافیستلحظاتیکوتاه اینجاتوقفکنیم.... شایدتکانیبخوریم!!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زمانی که کودک احساس درستی داشته باشد رفتار درستی از خود نشان خواهد داد واین امر میسر نمی شود جز با پذیرفتن عواطف و احساسات کودک. انکار مداوم عواطف احساسات کودک موجب سردرگمی و خشم او می شود. 🔻کودک: مامان خیلی گرمم هست 🔻مادر: نه هوا سرده گرمکن ات رو در نیار 🔻کودک: ولی من خیلی گرممه 🔻مادر: گفتم که هوا سرده گرمکن ات رو در نیار. ❗️کودک: مادر من خسته ام ❗️مادر: نه خسته نیستی تازه از خواب بیدار شدی ❗️کودک: (بلندتر) اما من خسته ام ❗️مادر: نه تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلودی. بیا لباساتو بپوش ❗️کودک: (با شیون) نه من خسته ام همانطور که می‌بینید نه تنها تمام گفتگو هایمان منجر به بحث و جدل شد بلکه مدام به کودک آموختیم که به جای اعتماد به احساساتش به من اعتماد کند. 👇 Join @nooredideh
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیای قشنگ بچه ها ماشاءالله لاحول و لا قوه الا بالله 🌸 بگوووووو الهی آمین 😍🤲 @nooredideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شصت و نهم ❤️عشق پایدار ❤️ حال مادرم اصلا مساعد نبود وبعد از مرگ عزیزانش هر روز,بدتر وبدتر میشد ومن ذهنم درگیر حال این روزهای مادر بود ودلکندن وبی خبری از مادر وتنها گذاشتن او در این شرایط برای من که عمری خود را مدیون او میدانستم امکان پذیر نبود,پس تصمیم گرفتم یک ترم مرخصی بگیرم وبا پیشنهاد بابا,هر سه نفرمان دوباره راهی قم شدیم تا هم مادرم حال وهوایی عوض کند وهم بابا اصرار داشت مادرم را به تهران نزد بهترین پزشکان ببرد تا از,سلامتش مطمین شود. مادرم از,سفر به قم راضی بود اما برای رفتن به دکتر,خیلی موافق نبود ,اما با پافشاری بابا ,قرار شد اول همان قم دکتر,برود واگر خدای نکرده وضع جسمی اش بهتر نشدودکتر بیماریش را تشخیص نداد, انوقت راهی,تهران شوند... بهروز که از مرخصی تحصیلی من ناراحت بود ,از این سفر ناگهانی استقبال کرد و قرار شد,بعداز انجام کارهای مامان,یک شب به اتفاق پدرش به خانه ی دایی در قم بیاید وپرده از,عشق وخواستگاریش بردارد وبابا را در جریان قرار دهد ونظرش را بداند وشرط وشروطش را بشنود ودر نهایت رضایت بابا را بگیرد... یک هفته ای از,امدنمان به قم میگذشت,دکتر مامان براش کلی,ازمایش نوشته بود وامروز قرار بود من جواب,ازمایشها را بگیرم وبا مامان وبابا دوباره به مطب برویم... بالاخره نوبتمان شد,پدرومادرم روی صندلی مقابل دکتر نشسته بودند ومن از استرسی که داشتم ونمیدانستم سلامت مادرم چقدر درخطر است,سرپا ایستادم....دکتر شریف دکتر مامان ,با طمانینه برگهای ازمایش را یکی یکی نگاه کرد وهمزمان سرش را تکان میداد وبعداز دقایقی سرش را بلند کرد ورو به بابا ومامان گفت:جای نگرانی نیست واشاره به مادرم کرد وگفت:ایشون سالم سالمند اما نیاز به مراقبت دارند اخه بارداری دراین سن یه کم, نیازمند توجه بیشتریست.... خشکم زده بود....این چی میگفت؟؟بارداری؟؟وای خدای من.....یه خواهر یا برادر تنی....ناخوداگاه از ته دلم زدم زیر خنده....دکترشریف با لبخند نگاهم کرد وپدرومادرم هم که با شنیدن این موضوعی که در باور نمیگنجید بهتشان زده بود ,با خنده من ,بعداز مدتها به خنده افتادند.... دارد ... 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
هفتاد ❤️ عشق پایدار ❤️ در بین ان همه اتفاق ناگوار ,خبر بارداری مامان ,نوید زندگی نو را میداد وباعث شده بود که فقدان عزیزانمان کمی کمرنگ شود . بابا از,این اتفاق خیلی,خوش حال بود ومادرم دربین این خوشحالی، وقت را مغتنم دانست وماجرای دلدادگی بهروز را برای بابا گفت واجازه اشنایی بیشتر,با خانواده انها را از بابا گرفت,مادرم چیزی,از اصالت خواستگارها نگفت. چند شب قبل از حرکت ما به سمت کرمان,بهروز وپدرش برای بار چندم وبیشتر,برای اشنایی با پدرم به خانه دایی امدند. پدرم وقتی فهمید که بهروز استاد من است واز,همه مهم تر اصالتا کرمانی ست,خیلی خوشحال شد و من از,تک تک حرکات پدر رضایت خاطر,اورا با این وصلت میدیدم همه چیز,خوب بود تااینکه بعداز شام,میرزا محمود خودمانی تر شد وتمام اصل ونسبش را روی دایره,ریخت وپدرم متوجه عمق موضوع و شناخت کامل ابا واجداد خانزاده ها ,کم کم رفتارش سردتر شد ودرست بعداز رفتن خواستگارها ,ساز مخالف زدنش را شروع به نواختن کرد وبه من امر نمود به دلیل حال واحوالات مادرم ,باید برای ادامه تحصیلم به کرمان انتقالی بگیرم ..... نمیدانستم سرنوشت مرا به کجا خواهد کشاند ,ایا من هم مثل بتول ومریم پیشانی نوشتم در جدایی از خانزاده ها هست یا نه...اما خوب میدانستم که بین بتول ویوسف میرزا ,عشقی یکطرفه بوده وبین مریم ومحمود هم عشقی گذار واما بین من وبهروز مهری پایدار وریشه ای تر شکل گرفته.... خودم را به دست تقدیر سپردم وتوکل کردم بر ان پروردگار مهربان وخواسته ی بابا را مبنی بر انتقالی عملی کردم,اما گویا بهروز سمج تر از پدرانش بود وبه محض اینکه من به کرمان امدم,هنوز یک ماه نشده بود که اقای بهروز خانزاده هم به عنوان استاد به دانشگاه من منتقل شدیعنی خودش را منتقل کرد.... دارد... نویسنده....حسینی 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 یکشنبه 🔸 ۲۹ بهمن / دلو ۱۴۰۲ 🔸 ۸ شعبان ۱۴۴۵ 🔸 ۱۸ فوریه ۲۰۲۴ 🌖 امروز قمر در «برج جوزا» است. ✔️ برای امور زیر نیک است: خرید و‌ فروش مهمانی دادن دیدار با قضات و‌ رؤسا خرید کالا معامله املاک تبادل اسناد ارسال کالا آغاز تعلیم و تعلم نویسندگی امور مشارکتی 👼 زایمان نوزاد عمرش طولانی باشد. ان‌شاءالله 🚙 مسافرت همراه با صدقه باشد. 💞 انعقاد نطفه دلیلی وارد نشده 💇‍♀ اصلاح سر و صورت باعث بیماری می‌شود. 🩸 حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن سبب درد در سر می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی‌برکتی در زندگی گردد. 👕 دوخت و دوز روز مناسبی نیست. طبق روایات موجب غم و اندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. (این حکم شامل خرید لباس نیست) 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب یکشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۸ سوره مبارکه "انفال" است. ﴿﷽ لیحق الحق و یبطل الباطل﴾ بین خواب بیننده و دیگری اختلافی پیش آید و دعوا را نزد قاضی یا حکم برند و معلوم شود حق با خواب بیننده است. ان شاءالله چیزی همانند ان قیاس گردد. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا مغرب 📿 ذکر روز یکشنبه یا ذالجلال و الاکرام  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه «یا فتاح»، موجب فتح و نصرت یافتن می‌گردد. https://20l.ir/MzMsO https://20l.ir/bMokP